۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبه
دیدار دکتر محمد ملکی باوکیل آزاده دکتر محمد سیف زاده
دیدار دکتر محمد ملکی باوکیل آزاده دکتر محمد سیف زاده
خبرگزاری قاصدان آزادی: دیدار دکتر محمد ملکی با دکتر محمد سیف زاده، وکیل آزاده که بعد از تحمل ۵ سال حکم ظالمانه از زندان آزاد شد.
ادامهٔ مطلب در لینک زیر:
https://goo.gl/gmI9mC
سال نو بر #مردم #ایران، #زندانیان_سیاسی، بر #مادران و ... مبارک. #Iran #NowRouz #NoRooz #NoRouz #نوروز
خبرگزاری قاصدان آزادی: دیدار دکتر محمد ملکی با دکتر محمد سیف زاده، وکیل آزاده که بعد از تحمل ۵ سال حکم ظالمانه از زندان آزاد شد.
ادامهٔ مطلب در لینک زیر:
https://goo.gl/gmI9mC
سال نو بر #مردم #ایران، #زندانیان_سیاسی، بر #مادران و ... مبارک. #Iran #NowRouz #NoRooz #NoRouz #نوروز
ابراهیم (محسن) ملک افضلی قهرمان خلق که در اول نوروزوبهار یادی از این قهرمان سرفراز خلق میکنیم
ابراهیم (محسن) ملک افضلی قهرمان خلق که در اول نوروزوبهار یادی از این قهرمان سرفراز خلق میکنیم
شهید ابراهیم ملک افضلی قهرمان سرفراز ووفادار به خلق
۱۳۹۴ اسفند ۲۹, شنبه
۱۳۹۴ اسفند ۲۸, جمعه
۱۳۹۴ اسفند ۲۷, پنجشنبه
به بهانه بهار ونوروز ترانه ای بسیار قدیمی از خانم مرضيه بانوی آواز ایران بنام - بهارم دخترم
به ياد خانم مرضيه بانوی آواز ايران
ترانه بهارم دخترم
شعر: فریدون مشیری
آهنگساز : فخرالدینی
Category
جاودانه های یاحقی - حمیرا .. ای بهار نو رسیده.. آهنگ : استاد پرویز یاحقی .. تنظیم و رهبر ارکستر : استاد جواد معروفی.. ترانه سرا : بیژن ترقی ...... متن ترانه ::
آهنگ : استاد پرویز یاحقی ..
تنظیم و رهبر ارکستر : استاد جواد معروفی..
ترانه سرا : بیژن ترقی ...... متن ترانه ::
ای بهار نو رسیده سبزه های نودمیده ای چمن ای لاله ای گل ای غزالان رمیده
آن بهار هستی ام کو مایه سرمستی ام کو
ای نسیم پیک صحرا آن امید هستی ام کو
ای بهشتی مرغ گلشن آن بهشتی روی من کو
ای شما وحشی غزالان خوش نگه آهوی من کو
آن بهار هستی ام کو مایه سرمستی ام کو
نو بهاری بود و ما از میان شاخه ها در جستجوی هم سر می کشیدیم
دشت و صحرا بود و ما همچنان پروانه ها از دامن گلها پر می کشیدیم
پای هر زیبا گلی در سایه هر گلبنی بنشسته بودیم
فارغ از رنج زمان دور از همه بیگانگان تنها به هم دل بسته بودیم
با عالم دلبستگی پیوسته بودیم
مجاهد شهید سیدحسین سیدسدیدی از صومعه سرای استان گیلان
مجاهد شهید سیدحسین سیدسدیدی از صومعه سرای استان گیلان
مشخصات مجاهد شهید سیدحسین سیدسدیدی
محل تولد: صومعه سرا
تحصيل: دیپلم
سن: 34
محل شهادت: عراق
زمان شهادت: 1374
گرامی باد یاد وخاطره مجاهد قهرمان که بر اثر حمله تروریستهای اعزامی رژیم ضد بشری در بغداد به شهادت رسید.
مجاهد شهید سید حسین سدیدی، متولد 1340، اهل ضیابر گیلان، معلمی انقلابی بود که زندگیش در فداکاری و رزم و تلاش بیوقفه برای آزادی مردم ایران خلاصه میشود او پس از پیروزی قیام ضدسلطنتی بههواداری از مجاهدین پرداخت. در سال 62 بهمنطقهمرزی اعزام شد و پس از تأسیس ارتش آزادی، مسئولیتهای مختلفی را برعهده گرفت و تا لحظهشهادت در کسوت فرماندهای فداکار بهرزم بی امان علیه دشمن خدا و خلق پرداخت. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
۱۳۹۴ اسفند ۱۵, شنبه
ابوذر ورداسبی دانشمند ومحقق مجاهداز جویبار قائم شهر مازندران
ابوذر ورداسبی دانشمند ومحقق مجاهداز جویبار قائم شهر مازندران
تولد، کودکی و جوانی
ابوذر ورداسبی در منطقه جویبار قائمشهر در استان مازندران در سال 1328در خانوادهیی تهیدست و زحمتکش متولد شد. پدرش سلمان ورداسبی، صاحب قهوه خانهای کوچک بود و به علت طرفداری از مصدق فقید 2سال زندانی شده بود. پدر پیر ابوذر بعد از سرنگونی شاه هم یکبار دیگر توسط مأموران خمینی دستگیر میشود و بعد از مدتی از آزادیاش بهدلیل خواندن نامهیی که رژیم در آن خبر جعلی اعدام ابوذر را وارد کرده بود، تا فشار بیشتری به خانواده او بیاورد، سکته کرده و چشم از دنیا میبندد.ابوذر دوران کودکی را در محله باقرای مازندران در حالیکه مجبور بود بدون کفش و با پای پیاده به مدرسه برود درس میخواند او تحصیلات دوره دبیرستان را در تهران ادامه داد.
ابوذر ورداسبی و انتخاب مبارزه
ابوذر ورداسبی فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی خود را از سال 1346 زمانی که دانشجوی رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران بود آغاز کرد. شرکت در اغلب فعالیتهای سیاسی دانشگاه منجربه دستگیریش در اردیبهشت 5013 و تحمل یک سال زندان گردید.ابوذر ورداسبی آشنایی با سازمان مجاهدین خلق ایران
ابوذر ورداسبی که در زندان با افکار و آرمانهای انقلابی و توحیدی مجاهدین آشنا شده بود پس از خروج از زندان به دفاع از خط مشی مبارزاتی و حمایت از آرمانهای مجاهدین گام برداشت. در همین رابطه در سال 1353 مجدداً دستگیر و زندانی شد. ابوذر این بار بهنگام دستگیری خودش را به زیر یک اتوبوس انداخت و بهشدت مجروح شد و از همانجا تحت شکنجههای وحشیانه دژخیمان ساواک قرار گرفت که تا پایان عمر از آثار این شکنجهها در دستها و پاهایش رنج میبرد. پس از سپری کردن 3سال محکومیت و آزادی در سال 1356، ابوذر ورداسبی اندوختههای سیاسی، تاریخی و آموختههای سازمانیاش را بهمنظور بالا بردن آگاهیهای سیاسی جامعه بهصورت کتابهای متعدد منتشر نمود. آثار او بیشتر تحقیقاتی بود حول تاریخ اسلام و جنبشهای ایرانی اسلامی.ابوذر ورداسبی بعد از سرنگونی رژیم شاه و آغاز حاکمیت خمینی
ابوذر ورداسبی پس از سرنگونی رژیم شاه، چندی در کنار مجاهد شهید احمد طباطبایی، نخستین استاندار مازندران پس از قیام ضدسلطنتی، اقدامات ارزندهای در کمک به کشاورزان ستمدیده شمال و احقاق حقوق آنان صورت داد و در سال 1359 بهعنوان کاندیدای مجاهدین برای نمایندگی مجلس از قائمشهر وارد فعالیتهای انتخاباتی گردید. در این انتخابات مانند دیگر کاندیداهای مجاهدین، مردم رأی بسیاری به ابوذر دادند اما رژیم خمینی با تقلبات خود مانع ورود او به مجلس شد.با آغاز مقاومت مسلحانه انقلابی، ابوذر نیز در صفوف مجاهدین در مقابل رژیم خمینی ایستاد. ابوذر خود در آن زمان در مورد تحول درونیش صمیمانه میگفت: «قبلاًبا مغزم به سازمان اعتقاد داشتم و اکنون با قلبم به آن عشق و علاقه دارم». بهدنبال عزیمت رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی به جوار خاک میهن در بهار 1365، او نیز روانه پایگاههای مجاهدین در منطقه مرزی شد.
ابوذر ورداسبی بهنگام عملیات فروغ جاویدان مصرانه خواهان شرکت در عملیات شده بود. مجاهد شهید فاطمه فرشچیان همسر و همرزم ابوذر نیز در این عملیات بزرگ، به نبرد با نیروهای خمینی پرداخت و سرانجام بهشهادت رسید.
ابوذر ورداسبی در صحنه وداع با مادرش:
در گزارشی از صحنه خداحافظی ابوذر و فاطمه فرشچیان، با مادر ابوذر چنین میخوانیم: «ابوذر مادرش را میبوسد و به او میگوید «این خواهران و برادران مجاهد همه بچههای تو هستند اینها میروند انتقام میگیرند تو دعا کن مسعود و مریم به ایران بروند.ابوذر سپس دست بچههایش را میگیرد و به دست مادر میدهد و میگوید این حنیف، جای پسرت ابوذر و این گوهر هم جای فاطمه. ! مادر! ناراحت نباش دارم تو را سفارش میکنم که دست از سازمان بر نداری حنیف و گوهر را به تو سپردم و ترا به مسعود و مریم. در اینجا فاطمه میگوید: مادر سر نماز ما را دعا کن و ناراحت نباش اگر ما شهید شدیم گریه نکن. خدا را شکر کن».
قهرمان سرفراز خلق محقق واستاد مجاهد ابوزد ورداسبی از جویبار قائم شهر مازندران
قهرمان سرفراز خلق محقق واستاد مجاهد ابوزد ورداسبی از جویبار قائم شهر مازندران
ابوذر ورداسبی
ابوذر ورداسبی
«آن
یکی یعنی شاه، دیکتاتوری و استثمار و ارتجاع مدرن رو نمایندگی میکرد و
این یکی یعنی خمینی مظهر ستم و تجاوز در اشکال سنتی و قدیمی آن است، سمبل
ارتجاع ضدتاریخی است. ارتجاع ضدتاریخی یعنی چه؟ یعنی نهفقط تلاش میکند که
جریان انقلاب، چرخ انقلاب را به عقب برگرداند، بلکه مذبوحانه تلاش میکند و
میخواهد که چرخ تاریخ و چرخ زمان را هم به عقب ببرد و به عقب برگرداند.
در یک کلام سمبل و ثمره روابط و مناسبات و رسومات و اخلاقیات ماقبل
سرمایهداری است. مادون سرمایهداری است، سمبل ارزشهای مادون تمدن جدید
است. و به همین جهت جانیتر، و وحشیتر و پلیدتر و ناپاکتر است. و لاجرم
ناحقتر و نامشروع تراست».) ابوذر ورداسبی )
ابوذر ورداسبی نویسنده مجاهد و گرانقدر، متفکر و محقق مجاهدی که سالها در دفاع از اسلام انقلابی و توحیدی قلم زد و سرانجام نیز با شوری بس انقلابی و عارفانه برای شتافتن به میدان نبرد با دشمنترین دشمنان دین خدا، سر از پا نشناخت و رسالت قلم را با خروش سلاح در نبرد بزرگ فروغ جاویدان درهم آمیخت.
ابوذرورداسبی نویسنده محقق و مجاهد شهید از جمله نویسندگانی است که نام و خاطرهشان همواره تعهد نویسنده و حرمت کلمه، و مسئولیت عنصر آگاه جامعه را برای همیشه در دفتر زندگی جامعه و تاریخ حک کرده و به آیندگان یادآوری میکند. نویسندهای که تنها به نوشتن حقایق و شرح آنها بسنده نکرده بلکه در راه تحقق آرمانها سالها مجاهدت نموده و سرانجام در میانه شعلههای نبردی حماسی و سهمگین در سنگر مجاهدان شرف و آزادی خلق و میهنش علیه پاسداران رژیم خمینی جنگیده و سرانجام در صفوف رزمندگان آزادی میهن بهخون غلطیده است.
چنین نویسندگانی بهحق تا ابد موجب فخر صاحبان قلم و بیان و تحقق حقیقت و موجب فخر نسل مجاهد و مبارز امروز هستند. و البته باید گفت که ارجگذاری و تقدیر شایسته از چنین نویسندگانی رو بعد از پیروزی مقاومت ایران و در حاکمیت ملی و مردمی، حتماً بسا بیش از اینها خواهیم دید و شاهد خواهیم بود.
از تکتک کلماتش معلوم بود که پایش چنان در عشق فروست که پای مرد در گلزار خیس. …
سهمگینترین نبردها را همیشه با خودش داشت و بیشتر از هرکس به کلماتی سخت میگرفت که از قلمش میریخت. بهشدت حساس بود که در دام دوگانگی حرف و عمل حق بزرگتری را پایمال نکند اهل جر زدن نبود. حقیقتی را که دریافته بود بیان میکرد برایش میجنگید و بعد هم اگر میفهمید ضعفی دارد یا که اشتباه کرده، بر خلاف بسیاری دیگر، اول از همه با خودش تصفیه حساب میکرد و همین دوست داشتنیاش کرده بود»
ابوذر ورداسبی مجاهد شهید مطالعات و تحقیقات وسیعی در زمینه تاریخ اسلام انجام داد که حاصل آنها کتابهای «ایران در پویه تاریخ» - علل کندی و ناپیوستگی تکامل فئودالی جامعه ایران- درباره کتاب «اسلامشناسی» است. او همچنین جزوهای به نام «بغی چیست و باغی کیست؟» و «مقالاتی در رابطه با انقلاب درونی مجاهدین نگاشت.
ابوذر ورداسبی نویسنده مجاهد و گرانقدر، متفکر و محقق مجاهدی که سالها در دفاع از اسلام انقلابی و توحیدی قلم زد و سرانجام نیز با شوری بس انقلابی و عارفانه برای شتافتن به میدان نبرد با دشمنترین دشمنان دین خدا، سر از پا نشناخت و رسالت قلم را با خروش سلاح در نبرد بزرگ فروغ جاویدان درهم آمیخت.
ابوذرورداسبی نویسنده محقق و مجاهد شهید از جمله نویسندگانی است که نام و خاطرهشان همواره تعهد نویسنده و حرمت کلمه، و مسئولیت عنصر آگاه جامعه را برای همیشه در دفتر زندگی جامعه و تاریخ حک کرده و به آیندگان یادآوری میکند. نویسندهای که تنها به نوشتن حقایق و شرح آنها بسنده نکرده بلکه در راه تحقق آرمانها سالها مجاهدت نموده و سرانجام در میانه شعلههای نبردی حماسی و سهمگین در سنگر مجاهدان شرف و آزادی خلق و میهنش علیه پاسداران رژیم خمینی جنگیده و سرانجام در صفوف رزمندگان آزادی میهن بهخون غلطیده است.
چنین نویسندگانی بهحق تا ابد موجب فخر صاحبان قلم و بیان و تحقق حقیقت و موجب فخر نسل مجاهد و مبارز امروز هستند. و البته باید گفت که ارجگذاری و تقدیر شایسته از چنین نویسندگانی رو بعد از پیروزی مقاومت ایران و در حاکمیت ملی و مردمی، حتماً بسا بیش از اینها خواهیم دید و شاهد خواهیم بود.
حمید اسدیان در یادنامهای برای ابوذر ورداسبی نوشت:
«یک نویسنده اگر بر حقیقت زمانه خود گواهی ندهد شرف حرفهای خود را باخته است و اگر تفنگ بر کف در راه حقیقت بجنگد و به خاک افتد ماندگاری است که به قلم آبرو میدهد… و ابوذر از تیره آن نویسندگان بود که خدا به قلمشان سوگند خورده است.از تکتک کلماتش معلوم بود که پایش چنان در عشق فروست که پای مرد در گلزار خیس. …
سهمگینترین نبردها را همیشه با خودش داشت و بیشتر از هرکس به کلماتی سخت میگرفت که از قلمش میریخت. بهشدت حساس بود که در دام دوگانگی حرف و عمل حق بزرگتری را پایمال نکند اهل جر زدن نبود. حقیقتی را که دریافته بود بیان میکرد برایش میجنگید و بعد هم اگر میفهمید ضعفی دارد یا که اشتباه کرده، بر خلاف بسیاری دیگر، اول از همه با خودش تصفیه حساب میکرد و همین دوست داشتنیاش کرده بود»
ابوذر ورداسبی مجاهد شهید مطالعات و تحقیقات وسیعی در زمینه تاریخ اسلام انجام داد که حاصل آنها کتابهای «ایران در پویه تاریخ» - علل کندی و ناپیوستگی تکامل فئودالی جامعه ایران- درباره کتاب «اسلامشناسی» است. او همچنین جزوهای به نام «بغی چیست و باغی کیست؟» و «مقالاتی در رابطه با انقلاب درونی مجاهدین نگاشت.
ابراهيم گليج (مهدي) فرمانده ومسئولي كه سمبل مجسم شجاعت وفاداري وفداكاري بودقهرماني ازگليج خل خرم آباد شهسوار
نام:ابراهيم
نام خانوادگي: گليج
محل تولد :گليج محله خرم آباد تنكابن
تحصيلات: فوق ديپلم دانشسراي ساري
شغل: دبير راهنمائي دبيرستانهاي خرم آباد وشهسوار
محل دستگيري:لاهيجان
محل شهادت: لاهيجان
نحوه دستگيري:محاصره ودرگیری
قهرمان دلير خلق ابراهيم همراه فيروز رحيميان ورضا ماهوان كه مسئوليت لاهيجان را بعهده داشتند در يك خانه اي كه متعلق به يك مادر هوادار بود نشست داشتند كه مورد تهاجم سپاه پاسداران ونيروهاي ويژه كميته ودادستاني قرارگرفتند در يك تهاجم وحشيانه وغافل گير كننده همگي را دستگير ميكنند.
هنگام انتقال آنها به مقر سپاه ابراهيم قهرمان ضمن خلع سلاح يك پاسدار با بقيه پاسداران وكميته چي هاي جنايتكار درگير شدكه نهايتا او را به رگبار بستند.
پاسداران جنايتكار ابراهيم گليج را به بيمارستان منتقل كردند تا او را زنده نگر داشته واطلاعاتش را بگيرند از همان بيمارستان ضمن تلاش براي زنده نگرداشتنش همزمان تلاش ميكردندكه او را با شكنجه وحشيانه تخليه اطلاعات كنند كه كور خوانده بودند ابراهيم قهرمان هيج جيزي بزبان نياوردوپاسداران شكنجه گر راحسرت بدل نمود.
وقتي ديدند نميتوانند چيزي از او در بياورند با همان تن زخمي وتب دار او را بردند وبه جوخه اعدام سپردند.
قبل از اينكه پاسداران ابراهيم دلير را از بيمارستان خارج وبراي جوخه هاي اعدام ببرندابراهيم اسم خود را با خونش روي ملافه نوشت تا بعدا به خانواده اش خبردهند پرستاران با مشاهده نوشته اش كه رد وآدرسش را نوشته بود به خانواده اش اطلاع دادند كه ابراهيم را از بيمارستان با تني زخمي وتب داربردند واعدام كردند.
اري ابراهيم قهرمان سمبل شجاعت جنگندگي وپايداري به هر قيمت ودر هر شرايط بود او شجاع وفادار وفدا كار بود وراه رسم مجاهدت ورشادت را از خود باقي گذاشت يادش گرامي وراه سرخش پر رهرو باد
بیشتر از شهسوار بخوانید
محسن دارش قهرمان شهید خلق فرمانده دلیر ملیشیا در شهسوار استان مازندران :وقتی من مقاومت میکنم وتسلیم نمیشوم ،يك قدم به آزادي خلقم نزديك تر ميشوم
شهريار (محمود)نامور:گُردِ گَردن فرازي كه به مهدي رضايي مازندران معروف بود،اسطوره مقاومت ووفای بعهد از شهسوار - از یادداشتهای نعمت اولیائی
غلام علی الياسي قهرمان شهید خلق اسطوره مقاومت وایمان ووفادار به خلق از یادداشتهای مجاهد خلق نعمت اولیائی
درباره قهرمانان دیگربخوانید
شهرام تقوي قهرمانی از خطه خرم آباد تنکابن(شهسوار)
مشخصات مجاهد شهید مصطفی نیک کار
قهرمان سرفراز خطه کوچک خان احمد امیری عاشق ترانه بخوان ای همسفر با منی که با خونش آنرا فریاد زد - یادداشتی از مجاهدخلق نعمت اولیائی
مجاهد سرفراز وقهرمان شهید خلق پرویز شاهپوری وخاطره ای از او نوشته مجاهد خلق نعمت اولیائی
مصطفي نيكار قهرمان شهيدخلق وسخنراني انتخاباي او در شهسوار متن سخنراني او كه كانديداي دوره اول مجلس شوراي ملي است را درزيرميخوانيد.
مادر كوشالي وبياد او يك گالري با ارزش ،گرامي داشتي بخاطر پايداري هاي پرشكوه او،مادر همه مجاهدان وگیلانی ها
مادر كوشالي وبياد او يك گالري با ارزش ،گرامي داشتي بخاطر پايداري هاي پرشكوه او،مادر همه مجاهدان
مادر كوشالي وبياد او يك گالري با ارزش ،گرامي داشتي بخاطر پايداري هاي پرشكوه او،مادر همه مجاهدان
خانواده هاي مجاهدين بخشي از تاريخچه پر
افتخار مقاومت ايرانند كه ديديم كه چه نسل جديدي تقديم سازمان كردند وتا كجا در برابر شانتاژ
واكاذيب مزدوران ايستادگي وپايداري كردند
مادر قهرمان محترم کوشالی از مادران محبوب ومبارز وپیشتاز خطه گیلان وشهر لاهیجان است که همه او را میشناسند واحترام خاصی به او وخانواده قهرمانش که در راه ازادی طی طریق کرده ومیکنندداشته ودارند خواستیم یادی از این مادر قهرمان کرده باشیم وهم شهریان را با خود شریک نمائیم
درود درود درود
ميخواهيم يك نمونه مادركوشالي را معرفي
كنيم كه يك مادر مجاهد بود وضمن تقديم كردن 5شهيد به خلق قهرمان ايران تا
آخر ايستاد ،او باطل السحر وا دادگي وتسليم در برابر ارتجاع
ومماشات بود
اين است خانواده هاي مجاهدين نه آنكه خود را به نام خانواده جا بزند
درود بر مادر كوشالي مادر همه مجاهدان واز زنان قهرمان خطه ميزا كوچك خان سردار جنگل
۱۳۹۴ اسفند ۱۴, جمعه
مهین قریشی قهرمان خلق از رشت
مهین قریشی قهرمان خلق از رشت
مجاهد شهید مهین قریشی
محل تولد: -
شغل - تحصيل: دانشجو
سن: 24
شهادت: 1367
محل شهادت: رشت
به یاد قهرمان سر به دار مهین قریشی
مهین در سال61 دستگيرشد.مجاهد شهيد مهين اهل شمال و مادر یک فرزند بود. در اواخر سال66 وقتی
که در اتاقهای دربسته بودیم، پاسداران میگفتند در حالی که در همان اتاقها بودیم، در
اتاقها را باید خودمان باز بگذاریم. ما احتمال توطئهیی را میدادیم و تصمیم گرفتیم
که به هر قیمت شده این کار را نکنیم. یکبار مزدوری به اتاق مهین مراجعه کرد و هر چه
کرد تا او دراتاقش را باز بگذارد زیر بار نرفت.
پاسدار مزدور از فرط استیصال و خشم سر مهین را در میان دستانش
گرفت و چند بار به شدت به دیوار کوبید. مهین در همین حال گفت :« این ماهیت شماست که
با ما چنین برخوردی داشته باشید. اما تجربه کافی نیست؟ طی این چند سال چه چیزی به دست
آوردهاید؟». مهین در سال67 در زمرهٌ قهرمانان به دارآویخته قرار گرفت.علاءالدین (حمید) عترتی کوشالی قهرمان خلق از لاهیجان
علاءالدین (حمید) عترتی کوشالی قهرمان خلق از لاهیجان
محل تولد: لاهیجان
شغل - تحصيل: بازیكن تیم فوتبالسن: 29
محل شهادت: لاهیجان
زمان شهادت: 1360
یاد مجاهد شهید علاءالدین عترتی کوشالی ( حمید عترتی) قهرمان نامدارگیلان و کاندیدای مجاهدین ,گــرامــی بــاد
علاءالدین عترتی کوشالی، که او را در میدان های ورزشی با
نام حمید عترتی میشناختیم، از جمله قهرمانان ورزشی کشورمان بود که خون
پاکش توسط خمینی خونآشام بهزمین ریخته شد. صبح روز هفتم دیماه سال60،
پاسداران پلید، جسد غرقهبهخون این قهرمان ملی ایران را تحویل خانوادهاش
دادند، در حالی که در تمام بدنش آثار شکنجههای قرون وسطایی بهخوبی مشهود
بود. جلادان، برای اینکه همرزمانش را دچار رعب و وحشت کنند، او را زجرکش
کرده بودند. آنها که از محبوبیت وی خبر داشته و در زندان جرأت بیاحترامی
بهاو را نداشتند، بدون اطلاع ،او را به جنگلهای اطراف زندان بردند تا حکم
اعدام او را بهاجرا درآورند. ابتدا چند تیر بهپاهایش شلیک کرده و او را
رها کردندتا زجر بکشد. سپس چند تیر بهمیان دوپایش شلیک کردند. با این حال
وقتی پیکر پاک علاء را به پزشکی قانونی تحویل داده بودند، پزشکان با وحشت
مشاهده کرده بودند که جسد هنوز تکان میخورد. به این ترتیب علاء بهعهد خود
با خدا و خلق وفا کرد و جانش را فدای آزادی مردم ستمدیدهٌ وطنش کرد.
هرکس که علاء یا حمید عترتی را میشناخت بهخوبی از عشق عمیق او به مردم آگاه بود. اکثر کارگران و زحمتکشان کورهپزخانههای گیلان، با این قهرمان جوانمرد آشنا بودند که هرزمان نیازی داشتند سرمیرسید و هرآنچه داشت تقدیم آنها میکرد. از خصوصیات برجستهٌ دیگر علاء روحیهٌ عالی و سرزندگی او در سختترین شرایط بود. زمانی که سرانجام در سال60، رژیم ضد بشری او را دستگیر و بهزندان رشت منتقل کرد، فضای این زندان بهکلی عوض شد. شخصیت این شهید مجاهد خلق، آنچنان والا و برجسته بود که مزدوران رژیم جرأت هیچگونه توهین بهاو را نداشتند و در برابر سایر زندانیان سعی میکردند حفظ ظاهر کنند. تنها هنگامی که علاء از زیر شکنجه برمیگشت معلوم میشد که جلادان اورا تحت سختترین شکنجهها را بهاو وارد میکردند تا او را وادار بهتسلیم کنند.
یکی از همرزمان علا میگوید موقعی که علاء وارد بند ما شد، همه از خوشحالی از جا پریدیم. او در فاز سیاسی مسئول من بود و من با خصایص والای او آشنایی داشتم. در سختترین شرایط آستینها را بالا میزد و تضادها را حل میکرد هیچگاه لبخند از لبش محو نمیشد و روحیهیی کمنظیر داشت. کارهای سخت را خودش انجام میداد و کارهای راحتتر را بهما واگذار میکرد. از زمانی که وارد زندان شد، لحظهیی آرام و قرار نداشت. بااین که معلوم بود اعدامش خواهند کرد، اما اعتنایی به این مسأله نداشت. با بچهها تکتک یا گروهی صحبت میکرد و بهآنها روحیه میداد. بلافاصله پس از ورود بهزندان، بازیهای ورزشی جمعی را در زندان بهراه انداخت. تکاندهندهترین لحظه برای من هنگامی بود که او را برای اعدام می بردند. ما هیچکدام از این مسأله اطلاع نداشتیم، اما پس از مدتی از جنایت فجیع آنان مطلع شدیم. بهناگهان بند بههم ریخت. بچهها برافروخته شده بودند و به مزدوران فحش و بدو بیراه میدادند. سپس شروع کردیم به خواندن سرودهای سازمان. سرود شهادت و قسم را خواندیم. زندانبان ها به بندآمده و میگفتند سردستهتان را کشتیم شما دارید سرود میخوانید؟ ما هم صدای سرودهایمان را بلندتر کردیم. بند خواهران مجاهد هم روبهروی ما بود، آنها هم از شهادت علاء بیاطلاع بودند، اما وقتی صدای سرود خواندن ما را شنیدند، فهمیدند که اتفاقی افتاده و یکی از بچهها اعدام شده است، آنها هم شروع کردند سرود خواندن و فضای تمام زندان با فریادهای ما بهلرزه درآمد .
علاء با این که از شناختهشدهترین چهرههای شهر ما ب ود، اما ذرهیی شائبهٌ مقام و خودپرستی در او دیده نمیشد. با این که قهرمانی نامدار در خطهٌ شمال بود و بازیهایش در تیمهای فوتبال دارایی و پرسپولیس تهران، سپیدرود رشت و منتخب ایران، مورد توجهٌٌ همهٌ مردم گیلان قرار گرفته بود و همچنین کاندیدای سازمان مجاهدین خلق در گیلان بود، اما با تواضع و فروتنی بسیار، در میان مردم زحمتکش گیلان ظاهر میشد. از دیگر خصوصیات بارز این قهرمان سرفراز قاطعیت و جدیت او در امر مبارزه برای سرنگونی رژیمهای شاه و خمینی بود. یکبار خواهرش بهاو گفته بود علا جان! مواظب باش، آنها تورا میکشند . علاء بهخواهرش پاسخ داده بود مگر ما چند سال عمر میکنیم که آن را در زیر حاکمیت ظلم و ستم بگذرانیم؟ او با اینکه اندکی قبل از 30خرداد سال60 با مجاهد شهید عصمت شریعتی ازدواج کرده بود، اما بعد از کشتارهای وحشیانهٌ رژیم خمینی، لحظهیی آرام و قرار نداشت و اوقاتش را تمام عیار در خدمت دفاع از مردم ستمدیدهٌ وطنش قرار داد تا سرانجام جان پاکش را فدیهٌ رهایی خلق و میهنش کرد. بدون تردید تاریخ آیندهٌ ایرانزمین نام و خاطرهٌ این قهرمان بزرگ ملی را بیش از پیش گرامی خواهد داشت
هرکس که علاء یا حمید عترتی را میشناخت بهخوبی از عشق عمیق او به مردم آگاه بود. اکثر کارگران و زحمتکشان کورهپزخانههای گیلان، با این قهرمان جوانمرد آشنا بودند که هرزمان نیازی داشتند سرمیرسید و هرآنچه داشت تقدیم آنها میکرد. از خصوصیات برجستهٌ دیگر علاء روحیهٌ عالی و سرزندگی او در سختترین شرایط بود. زمانی که سرانجام در سال60، رژیم ضد بشری او را دستگیر و بهزندان رشت منتقل کرد، فضای این زندان بهکلی عوض شد. شخصیت این شهید مجاهد خلق، آنچنان والا و برجسته بود که مزدوران رژیم جرأت هیچگونه توهین بهاو را نداشتند و در برابر سایر زندانیان سعی میکردند حفظ ظاهر کنند. تنها هنگامی که علاء از زیر شکنجه برمیگشت معلوم میشد که جلادان اورا تحت سختترین شکنجهها را بهاو وارد میکردند تا او را وادار بهتسلیم کنند.
یکی از همرزمان علا میگوید موقعی که علاء وارد بند ما شد، همه از خوشحالی از جا پریدیم. او در فاز سیاسی مسئول من بود و من با خصایص والای او آشنایی داشتم. در سختترین شرایط آستینها را بالا میزد و تضادها را حل میکرد هیچگاه لبخند از لبش محو نمیشد و روحیهیی کمنظیر داشت. کارهای سخت را خودش انجام میداد و کارهای راحتتر را بهما واگذار میکرد. از زمانی که وارد زندان شد، لحظهیی آرام و قرار نداشت. بااین که معلوم بود اعدامش خواهند کرد، اما اعتنایی به این مسأله نداشت. با بچهها تکتک یا گروهی صحبت میکرد و بهآنها روحیه میداد. بلافاصله پس از ورود بهزندان، بازیهای ورزشی جمعی را در زندان بهراه انداخت. تکاندهندهترین لحظه برای من هنگامی بود که او را برای اعدام می بردند. ما هیچکدام از این مسأله اطلاع نداشتیم، اما پس از مدتی از جنایت فجیع آنان مطلع شدیم. بهناگهان بند بههم ریخت. بچهها برافروخته شده بودند و به مزدوران فحش و بدو بیراه میدادند. سپس شروع کردیم به خواندن سرودهای سازمان. سرود شهادت و قسم را خواندیم. زندانبان ها به بندآمده و میگفتند سردستهتان را کشتیم شما دارید سرود میخوانید؟ ما هم صدای سرودهایمان را بلندتر کردیم. بند خواهران مجاهد هم روبهروی ما بود، آنها هم از شهادت علاء بیاطلاع بودند، اما وقتی صدای سرود خواندن ما را شنیدند، فهمیدند که اتفاقی افتاده و یکی از بچهها اعدام شده است، آنها هم شروع کردند سرود خواندن و فضای تمام زندان با فریادهای ما بهلرزه درآمد .
علاء با این که از شناختهشدهترین چهرههای شهر ما ب ود، اما ذرهیی شائبهٌ مقام و خودپرستی در او دیده نمیشد. با این که قهرمانی نامدار در خطهٌ شمال بود و بازیهایش در تیمهای فوتبال دارایی و پرسپولیس تهران، سپیدرود رشت و منتخب ایران، مورد توجهٌٌ همهٌ مردم گیلان قرار گرفته بود و همچنین کاندیدای سازمان مجاهدین خلق در گیلان بود، اما با تواضع و فروتنی بسیار، در میان مردم زحمتکش گیلان ظاهر میشد. از دیگر خصوصیات بارز این قهرمان سرفراز قاطعیت و جدیت او در امر مبارزه برای سرنگونی رژیمهای شاه و خمینی بود. یکبار خواهرش بهاو گفته بود علا جان! مواظب باش، آنها تورا میکشند . علاء بهخواهرش پاسخ داده بود مگر ما چند سال عمر میکنیم که آن را در زیر حاکمیت ظلم و ستم بگذرانیم؟ او با اینکه اندکی قبل از 30خرداد سال60 با مجاهد شهید عصمت شریعتی ازدواج کرده بود، اما بعد از کشتارهای وحشیانهٌ رژیم خمینی، لحظهیی آرام و قرار نداشت و اوقاتش را تمام عیار در خدمت دفاع از مردم ستمدیدهٌ وطنش قرار داد تا سرانجام جان پاکش را فدیهٌ رهایی خلق و میهنش کرد. بدون تردید تاریخ آیندهٌ ایرانزمین نام و خاطرهٌ این قهرمان بزرگ ملی را بیش از پیش گرامی خواهد داشت
اشتراک در:
پستها (Atom)
مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود
مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود مجاهد قهرمان رویا وزیری شغل ماما از تنکابن...
-
کتاب شهیدان مجاهد ازشهسوار تنکابن قسمت اول -برجسته ترین شهیدان - فهرست مطالب - مقدمه - شناخت شهر شهسوار ...
-
ابوذر ورداسبی دانشمند ومحقق مجاهداز جویبار قائم شهر مازندران تولد، کودکی و جوانی ابوذر ورداسبی در منطقه جویبار قائمشهر در استان ماز...