خبرفوری -خبرهای داخلی از اعتراض وحرفهای خانواده های کشته های سپاه (25کربلا) مازندران .
خانواده های پاسداران کشته شده از اعزام وکشته شدن فرزندان خودناراضی و دست به اعتراض زدند،بهم ریختگی واعتراض آنچنان شدید است که علاوه بر خانواده کشته شده ها خانواده های دیگز نفرات این لشکر هم برای جلوگیری از اعزام وکشته شدن فرزندان خود دست به اقدامات اعتراضی و...زده اند وبهمدیگراطلاع میدهند که اگر سکوت کنیم همه بچه هایمان در یک جائی کشته میشوند که نمیدانیم برای کی وچرا؟.
نمونه بسیار زیاراست که مابه امروز تنها به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت.
بنا به اخباری که به بدست ما رسیده تعدادی از خانواده های پاسدارانی که در لشکر 25 کربلای مازندران به سوریه اعزام شده اند با تلفن وایمیل ومراجعات حضوری به ستاد روابط عمومی این سپاه وبا سردار محمد حسین بابائی فرمانده سپاه 25کربلامازندران با اقای علیرضا یونسی معاون سیاسی امنیتی استان وبا حاج اقا جانعلی نوری نماینده ولی فقیه لشکر 25 وحتی دفترسپاه در شهرستانهای کوچک وبزرگ استان مازندران
نگرانی خود را از اخباری که چند روز گذشته در رادیو تلویزیونها وشبکه های اجتماعی در رابطه کشته شدن تعداد زیادی از پاسداران سپاه مازندران وجانباز شدن تعداد زیادتری ابراز نگرانی کردندومعترض وجویای حال فرزندان خود شدند
قابل ذکر است که مسئول فرهنگی سپاه کربلای مازندران فردی بنام سرداررضائی با اطلاعیه وبیانیه رسمی گفته بود که شایعات در این رابطه خانواده ها را نگران کرده بود که اشاره به همبن نارضایتی واعتراض خانواده ها وتماس آنها با روابط عمومی سپاه مازندران بود.
خانمی که نمیخواست اسمش فاش شود گفت من یک زن جوان هستم من منتظرم که 3ماه دیگر فرزندم بدنیا بیاد شنیده ام که همسرم در جبهه کشته شده است، تعجب کردم ،جبهه؟ کدام جبهه، ایران که با کسی جنگ ندارد جنگ ایران وعراق سالیانی است که پایان یافته است، من همسرم را میخواهم اینهمه مراجعه کردم زنگ زدم میگویند شایعه است اگر شایعه است خوب چرا مارا سرمیدوانید واینهمه بی اعتنائی میکنید، بگوئید همین الان شوهرم با من تماس بگیرد اگر شما دروغگو نیستید که هستید من جواب مردم وجواب فرزندم که بدنیا میاید چه بگویم ؟ بگویم پدرش چی شد؟
یکی از مادران پاسدارنی که ازشرق مازندران به حلب سوریه رفته بود فریاد میزد ،بابا تا کی دروغ ؟ من پسرم را میخواهم ،من نیازی به حرفهای دروغ شما ندارم یکی از سرداران سپاه مازندران ، اسمش را هم درست نمیدانم سردار حسینی یا سردار بابائی (واقعا از شدت درد واندوه حافظه ام را از دست داده ام) گفت مادر، شما دیگر چرا ؟گفتم مرا مادر صدا نکن ،من پسرم را میخواهم مگر شما نگفتید اخبار کشته شدن نفرات ما از سپاه 25کربلا دروغ است شایعه است پس این اسامی که دادید چی است ؟ مگر نگفتید اینها رفتید برای مستشاری پوستشاری وآموزش، خدایا بداد ما برس از اینهمه دروغ مگر نگفتید این چند مدت رفتند برای دفاع از حضرت زینب در مقابل کفار پس چی شد؟.خودم بیانیه اقای رضائی را دیدم ، بخدا شما دروغ می گوئید پسرکوچک ترم مرا برد وبه بمن نشان داد که حرم حضرت زینب با خان طومان وحلب چقدرفاصله دارد وبسیار دور است، منکه این چیزها را نمیدانم ولی آن نقشه ومحل را دیدم یک بیابان بود، پسرم در بیابان ودر یک دره کشته شده است .
بستگان یکی از نفرات پاسدار که چالوسی است گفت از من خواستند که من بیایم مصاحبه کنم واز فامیل ما صحبت کنم وبگویم او خودش آرزوی شهادت داشته واز مدافعان حرم بوده است ، من گفتم که تا آنجا که من او را میشناختم او نمیخواست به سوریه برودبه واحدشان بالاجبار ماموریت دادند او هم قاطی آنها رفت تازه هیچ وقت همچین حرفی بمن نزده ومن نمیتوانم دروغ بگویم اما من شنیدم وفکر میکنم بخاطر این است که اینها را فرستادند سوریه که آقا (خامنه ای )گفته بود اگر در حلب نجنگیم آنها میایند ایران وما باید در کرمانشاه وتهران با آنها بجنگیم .آقای محترم شما که از ما میخواهید من بیایم مصاحبه کنم میخواهید بیایم اینها را بگویم ؟
خوب از اول به مردم بگوئید حرمی در کار نیست جمهوری اسلامی در خطر است چرا با اسم حضرت زینب اینهمه جوان ارتشی وپاسداران رده بالا کشته بدهیم البته ببخشید من حالت عادی ندارم مقداری بهم ریخته هستم چند وقت قبل جائی بودم سردار قاسم سلیمانی هم آنجا بود جگرم کباب شد نای حرف زدن نداشت خوب شما میدانید که خدا اورا دوباره بما داد ولی اگرچه هنوز وضع حال خوبی ندارد من رفته بودم خانه بستگان سردار تا دلجوئی کنم گفته بودند در حلب بدست سوریه ای ها مجروح شده است ،جراحت آنقدر سنگین است که امیدی نیست اگر عملها که ریسک بسیاز زیادی هم دارد موفق شود فقط زنده خواهد ماند وچیزی حدود 90 درصد جانباز خواهد بود خوب سئوالم این است که چرا باید اینهمه کشته برای اسد بدهیم برای چه؟ چه منافعی به ایران وایرانی میرسد چرا باید سلیمانی وهمدانی واین پاسداران لشکر 25 مازندران را قربانی اسد کنیم.
ادامه دارد
خانواده های پاسداران کشته شده از اعزام وکشته شدن فرزندان خودناراضی و دست به اعتراض زدند،بهم ریختگی واعتراض آنچنان شدید است که علاوه بر خانواده کشته شده ها خانواده های دیگز نفرات این لشکر هم برای جلوگیری از اعزام وکشته شدن فرزندان خود دست به اقدامات اعتراضی و...زده اند وبهمدیگراطلاع میدهند که اگر سکوت کنیم همه بچه هایمان در یک جائی کشته میشوند که نمیدانیم برای کی وچرا؟.
نمونه بسیار زیاراست که مابه امروز تنها به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت.
بنا به اخباری که به بدست ما رسیده تعدادی از خانواده های پاسدارانی که در لشکر 25 کربلای مازندران به سوریه اعزام شده اند با تلفن وایمیل ومراجعات حضوری به ستاد روابط عمومی این سپاه وبا سردار محمد حسین بابائی فرمانده سپاه 25کربلامازندران با اقای علیرضا یونسی معاون سیاسی امنیتی استان وبا حاج اقا جانعلی نوری نماینده ولی فقیه لشکر 25 وحتی دفترسپاه در شهرستانهای کوچک وبزرگ استان مازندران
نگرانی خود را از اخباری که چند روز گذشته در رادیو تلویزیونها وشبکه های اجتماعی در رابطه کشته شدن تعداد زیادی از پاسداران سپاه مازندران وجانباز شدن تعداد زیادتری ابراز نگرانی کردندومعترض وجویای حال فرزندان خود شدندقابل ذکر است که مسئول فرهنگی سپاه کربلای مازندران فردی بنام سرداررضائی با اطلاعیه وبیانیه رسمی گفته بود که شایعات در این رابطه خانواده ها را نگران کرده بود که اشاره به همبن نارضایتی واعتراض خانواده ها وتماس آنها با روابط عمومی سپاه مازندران بود.
خانمی که نمیخواست اسمش فاش شود گفت من یک زن جوان هستم من منتظرم که 3ماه دیگر فرزندم بدنیا بیاد شنیده ام که همسرم در جبهه کشته شده است، تعجب کردم ،جبهه؟ کدام جبهه، ایران که با کسی جنگ ندارد جنگ ایران وعراق سالیانی است که پایان یافته است، من همسرم را میخواهم اینهمه مراجعه کردم زنگ زدم میگویند شایعه است اگر شایعه است خوب چرا مارا سرمیدوانید واینهمه بی اعتنائی میکنید، بگوئید همین الان شوهرم با من تماس بگیرد اگر شما دروغگو نیستید که هستید من جواب مردم وجواب فرزندم که بدنیا میاید چه بگویم ؟ بگویم پدرش چی شد؟
یکی از مادران پاسدارنی که ازشرق مازندران به حلب سوریه رفته بود فریاد میزد ،بابا تا کی دروغ ؟ من پسرم را میخواهم ،من نیازی به حرفهای دروغ شما ندارم یکی از سرداران سپاه مازندران ، اسمش را هم درست نمیدانم سردار حسینی یا سردار بابائی (واقعا از شدت درد واندوه حافظه ام را از دست داده ام) گفت مادر، شما دیگر چرا ؟گفتم مرا مادر صدا نکن ،من پسرم را میخواهم مگر شما نگفتید اخبار کشته شدن نفرات ما از سپاه 25کربلا دروغ است شایعه است پس این اسامی که دادید چی است ؟ مگر نگفتید اینها رفتید برای مستشاری پوستشاری وآموزش، خدایا بداد ما برس از اینهمه دروغ مگر نگفتید این چند مدت رفتند برای دفاع از حضرت زینب در مقابل کفار پس چی شد؟.خودم بیانیه اقای رضائی را دیدم ، بخدا شما دروغ می گوئید پسرکوچک ترم مرا برد وبه بمن نشان داد که حرم حضرت زینب با خان طومان وحلب چقدرفاصله دارد وبسیار دور است، منکه این چیزها را نمیدانم ولی آن نقشه ومحل را دیدم یک بیابان بود، پسرم در بیابان ودر یک دره کشته شده است .
بستگان یکی از نفرات پاسدار که چالوسی است گفت از من خواستند که من بیایم مصاحبه کنم واز فامیل ما صحبت کنم وبگویم او خودش آرزوی شهادت داشته واز مدافعان حرم بوده است ، من گفتم که تا آنجا که من او را میشناختم او نمیخواست به سوریه برودبه واحدشان بالاجبار ماموریت دادند او هم قاطی آنها رفت تازه هیچ وقت همچین حرفی بمن نزده ومن نمیتوانم دروغ بگویم اما من شنیدم وفکر میکنم بخاطر این است که اینها را فرستادند سوریه که آقا (خامنه ای )گفته بود اگر در حلب نجنگیم آنها میایند ایران وما باید در کرمانشاه وتهران با آنها بجنگیم .آقای محترم شما که از ما میخواهید من بیایم مصاحبه کنم میخواهید بیایم اینها را بگویم ؟
خوب از اول به مردم بگوئید حرمی در کار نیست جمهوری اسلامی در خطر است چرا با اسم حضرت زینب اینهمه جوان ارتشی وپاسداران رده بالا کشته بدهیم البته ببخشید من حالت عادی ندارم مقداری بهم ریخته هستم چند وقت قبل جائی بودم سردار قاسم سلیمانی هم آنجا بود جگرم کباب شد نای حرف زدن نداشت خوب شما میدانید که خدا اورا دوباره بما داد ولی اگرچه هنوز وضع حال خوبی ندارد من رفته بودم خانه بستگان سردار تا دلجوئی کنم گفته بودند در حلب بدست سوریه ای ها مجروح شده است ،جراحت آنقدر سنگین است که امیدی نیست اگر عملها که ریسک بسیاز زیادی هم دارد موفق شود فقط زنده خواهد ماند وچیزی حدود 90 درصد جانباز خواهد بود خوب سئوالم این است که چرا باید اینهمه کشته برای اسد بدهیم برای چه؟ چه منافعی به ایران وایرانی میرسد چرا باید سلیمانی وهمدانی واین پاسداران لشکر 25 مازندران را قربانی اسد کنیم.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر