۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۳, یکشنبه

غلامعلی الیاسی ، شهرام تقوی وابراهیم گلیج سه قهرمان شهید خلق از سهرستان شهسوار (تنکابن) کلیک کنید ومنتشر کنید

غلامعلی الیاسی ، شهرام تقوی وابراهیم گلیج سه قهرمان شهید خلق از سهرستان شهسوار (تنکابن) کلیک کنید ومنتشر کنید


(از سنگرمال )








شاعر مردمی مجاهد شهید محمد صفری شرفشاده



شاعر مردمی مجاهد شهید محمد صفری شرفشاده


مشخصات مجاهد شهید محمد صفری شرفشاده
محل تولد: لاهیجان
سن: 27
محل شهادت: لاهیجان
تاریخ شهادت: 1367

مجاهد شهید محمد صفری شرفشادهی در سال 1340 در روستای شرفشاده، در چند کیلومتری شهرستان لاهیجان واقع دراستان گیلان به دنيا آمد.
تحصیلات ابتدایی را در همان جا سپری كرد و از دوره راهنمایی روانه شهرستان لنگرود شد. محمد از سنین کودکی شعر میگفت و عموما به زبان محلی گیلکی، اشعارش را میسرود.
در زمان نوجوانی که مصادف با حوادث سال 57 بود وارد فعالیت های سیاسی شد. محمد علاقه زيادی به ادبیات داشت و با شاعرا ن منطقه ارتباط هنرى داشت. پس ازمدتى پاسخ مسا‌‌ئل سياسی و اجتماعی ايران را در مجاهدين يافت و به آنها پيوست.
در سال 1360 برای اولین بار در لنگرود دستگیرشد. سپس به  همراه تعدادى از دوستان خود به اوين و سپس به زندان قزلحصار منتقل شد.
 حاج داوود رحمانى رئيس زندان قزلحصار، آنجا را به يك شكنجه گاه مدرن با استاندارد رژيم خمينی تبديل كرده بود. ورود به قزلحصار، ميدان آزمايشی مهم، برای محمد بود. آن چيزی كه هميشه درمحمد می ديدم چهره بشاش وخنده روی او بود.
اوكه قدی بلند و چشمانی ريزنقش داشت، همواره تبسم بر لب بود. خيلي اوقات شعر گيلگی مي خواند، من هميشه تصور می كردم شعر شاعران ديگر است. اما بعد از اصرار زياد كه شعر متعلق به چه كسی است، گفت كه خودم سرودم.
داوود رحمانی رئيس زندان قزلحصار، مبدع بسياری ازشكنجه های ضد انسانی بود.  اوحداكثر فشارها را برای انهدام جسمی وروحی زندانيان سياسی اعمال میكرد.
يكي ازشكنجه های هميشگی، حاج داوود، سرپا نگه داشتن زندانيان در مكانی به نام زيرهشت بود.
آنجا بچه ها را 24 ، 48 و حتی 72 ساعت سرپا نگه مي داشتند كه عنصر مقاومت را درآن زندانی و ديگر زندانيان بشكنند.
مجاهد شهید محمدصفری، هم بارها بدليل مقاومت خود به زيرهشت منتقل شده بود واغلب تا 48 ساعت چشم بند زده سرپا بود. وقتي كه برمي گشت تمام پايش ورم كرده بود وتا دوروز نمی توانست راه برود يا بايستد اما شوخ طبعی اش را فراموش نمی كرد. بطور واقعي از ميدان آزمايش شكنجه های حاج داوود، همواره موفق بيرون مي آمد.
محمد می گفت:
«سرپا ايستادن و زماني كه از پشت لگد مي زنند خيلی سخت است و درد دارد، اما هر بار تنبيه می كنند بيشتر احساس مي كنم كه راه ما درست است.»
3 ماه پس ازآزادی، به قصد پيوستن به مجاهدين، تصميم به خروج ازكشور گرفت. به اين جهت با سه نفر از دوستانش كه قبلا با هم زندان بوده و مدتی بود رها شده بودند تصميم خود را در ميان گذاشت.
محمد به همراه دوستانش، محمد رضا نيكفر، محمدرضا شريعتی،  قاسم ناطقی با هدف خروج ازكشور از لنگرود خارج شدند.آنها تصميم داشتند برای ادامه مبارزه با رژيم خمينی به مجاهدين بپيوندند.
محمدسفرى، قاسم ناطقی، محمد رضا نيك فر و محمد رضا شريعتی را درخرداد 65 در زندان مالك اشتر لاهيجان مجددا دیدار کردم. آنها در يك سلول بودند وبا زندانيان ديگر قاطی نكرده بودند. اين تيم چهارنفره دركرمان، درهتلی كه درآن مستقر شده بودند دستگيرشدند.
مجاهد شهید محمد صفری و دوستانش قصد داشتند كه ازطريق زاهدان ازكشورخارج شده به پاكستان بروند وسپس ازآنجا به مجاهدين بپيوندند.
محمد پس از يك محاكمه فرمايشی به 7سال به زندان محکوم شد.
او سه سال از دوره محکومیت خود را طی كرده بود که در قتل عام سال 67 به همراه ديگر ياران خود سربدارشد. 


سنگ مزار مجاهد شهید محمد صفری

درآخرین یادداشتی که به عنوان وصیت نامه به خانواده اش سپرد شعری از مولانا بود.
ای آفتاب حسن برون آ دمی زابر 
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
رژيم خمينی با سفاكيت تمام  تلاش كرد نام امثال محمد را پنهان کند، اما آنها نام‌آورترین قهرمانان تاریخ معاصر ایرانند.
مزارهایشان را مخفی کرده‌اند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایرانند.
سال‌هاست بر سر دار رفته‌اند، اما سرود سرخ آزادی برلبان آنها جاری است. 

مریم رجوی: درود‌های بی‌پایان به ‌همه زندانیان قتل‌عام‌شده سال ۶۷ که از لحظه‌ای که در اتاق‌های بازجویی گفتند بر سر موضع خود علیه ولایت فقیه و برای آزادی ایستاده‌اند، تا همین امروز، نبرد و پیکارشان رژیم آخوندی را درهم‌ می‌کوبد. 

مجاهد شهید محمدرضا شریعتی قهرمانی از لنگرود

مجاهد شهید محمدرضا شریعتی قهرمانی از لنگرود

 


مشخصات مجاهد شهید محمد رضا شریعتی
محل تولد: لنگرود
تحصيل: دیپلم
سن: 26
محل شهادت: لنگرود
زمان شهادت: 1367

مجاهد شهید محمد رضا شريعتى درسال 1341 درشهر لنگرود به دنيا آمد، تحصيلات مقدماتى خود را در لنگرود گذارند. وی درسال سوم دبيرستان وارد تظاهرات ضد سلطنتى شد.
بعد ازسقوط نظام سلطنتى ازآنجا كه اميدى به برقرارى عدالت وآزادى درحاكميت جديد كه ازطرف خمينى اعمال مي شد نمى ديد به جنبش ملى مجاهدين پيوست.
آشنايى با مجاهدين و اهداف آنها باعث شد كه محمد رضا هر روز بيشتر از زندگى اجتماعى مرفه خود فاصله بگيرد.
در سال 59، او بطور حرفه اى وارد مبارزه انقلابى شد و بدليل شناخته شدگى اش، دستگير و مدتي در زندان بود. 
پس از رهايى از زندان با انگيزه و مسئولیت پذيرى بيشترى به فعاليت هاى سياسى پرداخت. تا اواخر اردیبهشت او بصورت علني فعاليت مى كرد اما از ماه خرداد كمتر درشهرديده مي شد. 
مجاهد شهید محمدرضا شریعتی  دراواسط سال 60 توسط پاسداران درلنگرود دستگير شد .
محمدرضا شریعتی در زندان، جهت ايجاد تشكيلات براى مبارزه بيشتر با رژيم بسيار فعال بود به همين دليل مدتي او را به انفرادى منتقل كردند.
سرانجام به علت فعاليت هاى انقلابى، او و تعدادى از دوستانش را به زندان اوين و سپس قزلحصارتبعيد كردند.
در زندان قزلحصار، در زير فشارهاي دستگاه جنايت و شكنجه و سلولهاى قبر و قيامت داوود رحمانى، رئيس زندان قزلحصار، سرفرازانه به مقاومت پرداخت و با اعتقاد راسخ به آرمان خود، دشمن را از تبعيد به آنجا پشيمان نمود.
اواخر سال 63 ، از تبعيد به زندان لنگرود فرستاده شد، و سپس در سال 64 از زندان آزاد شد.
محيط بيرون زندان و بخصوص عدم ارتباط او با مجاهدين، فضاى ملال آورى براى او ايجاد كرده بود، اما سرانجام به آرزوى ديرينه خود رسيد و به سازمان وصل شد و پس از مدت كوتاهى در سال 64 ازكشورخارج شد.
اما باز هم مجاهد شهید محمد رضا شریعتی آرام و قرار نداشت، چون تعدادى ازدوستان او كه در داخل كشور بودند مى خواستند به نزد محمدرضا بروند، به اين جهت، براى وصل كردن آنها به داخل كشور برگشت و دوستانش را پيداكرد.
 پس از مدتى تصميم گرفت دوستان مورد نظر خود را نيز ازكشورخارج كند.
برنامه ها و قرارملاقات ها و چگونگى خروج ازكشور و عادى ساز‌ى ها را انجام داد و به طرف جنوب شرقى كشور راه افتادند.



 آنها سپس به كرمان رفته و در هتلى دركرمان اقامت گزيدند.
اما شب هنگام، پاسداران وارد هتل شده و محمد رضا و دوستانش را دستگير كردند، ظاهرا از نقطه اى لو رفته بودند كه متوجه نشده بودند.
در سال65 روزى در زندان لاهيجان براى هواخورى مي رفتم از دور محمد رضا و قاسم ناطقى  و محمد صفرى را ديدم به يكباره خشكم زد كه اينها آزاد شده بودند اينجا چه كار مي كنند! بسيار غمگين شدم چون فهميدم كه دستگيرى مجدد هستند.
در مدت دوسال بعد از دستگيري مجدد، پاسداران هرگز آنها را وارد بندهاى ديگر زندان نكردند كه كسى اطلاعاتى از علت دستگيرى آنها كسب كند.
محمد رضا و يارانش كه از دورانهاى سياه لاجوردى در اوين و سپس در قزلحصار سرفراز بيرون آمده بودند، با انگيزه فراوانى در زندان بسر ميبردند . 
آنها بر پيمان خود براى پايدارى تا نهايت توان انسانى وفادار ماندند و همچون ديگرستاره هاي كهكشان 30000 قتل عام، در پاييز سال 67 بعد از انتقال از زندان لاهيجان به زندان رشت  سربدار شدند.
براستي كه خون آنها موتور محرك جنبش دادخواهي خواهد شد كه بيشتر از هر روز، سرتاسرسرزمين شير و خورشيد را درمى نوردد و طنابى بر گردن خامنه اى، سرمنشا جنايت و شقاوت خواهد گرديد.

مریم رجوی: مردم و مقاومت ایران برآنند که به‌ کار استبداد مذهبی پایان بدهند و آخوندها با همه جنایت‌هایشان از این سرنوشت نمی‌توانند فرار کنند

مجاهد شهید شمس الله حسین پور قهرمانی ازآستانه اشرفيه 

مجاهد شهید شمس الله حسین پور قهرمانی ازآستانه اشرفيه 

مشخصات مجاهد شمس الله (سعید) حسین پور
محل تولد: آستانه اشرفيه
شغل: قهرمان ورزشي
تحصیلات:  ديپلم
سن: 23
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: آستانه اشرفیه
زمان شهادت: 1364

نبرد حماسى شمس الله حسين پور با گله ى پاسداران

خداداد حسين پور، پدرى 60 ساله، وكشاورزى، در بهمن  64 درخانه اش در داخل آستانه اشرفيه دستگيرشد. 
خانه او پس از تصرف توسط پاسداران به آتش كشيده شد.
جرم او اين بود در اين خانه مجاهدین شهید بهمن افرازه وشمس الله فرزند پدر بودند. آنها مسلح دراين خانه زندگى مى كردند.
سال 64، هسته هاى مختلف مجاهدين امان را از پاسداران رژيم درجنگل هاى آستانه اشرفيه، ربوده بودند.
دشمن در وحشت از مجاهدين، حتى به پاسداران دستور داد كه در شهر لباس نظامى سپاه مزدور را نپوشند كه مبادا توسط واحد هاى عملياتى مجاهدين شكارشوند.
قبل از اين تنى از شكنجه گران و جانيانى كه در شهر وحشت آفريده بودند و به سركوب مردم مى پرداختند مجازات شده بودند.
رژيم با وحشت تمام از تهران درخواست نيروى اطلاعاتى براى ضربه زدن به مجاهدين كرد.
از طرفى يك واحد اطلاعاتى رژيم  با حضور در يك قهوه خانه، توانستند رابط يك گروه جنگل را شناسايى كرده، واو را دستگيركنند
همچنين پس از شناسايى هاى مختلف، وگشت هايى كه  گذاشت مسير خروج يك واحد عملياتى كه پس از عمليات موفقيت آميز به طرف جنگل مير فت، توسط پاسداران شناسايى شدند.
به اين ترتيب بخشي از نيروهايى كه پشتيبانى رزمنده هاى جنگل بودند شناسايي و دستگيرشدند. 
بعد ازاين، نيروهاى زيادى از پاسداران به عمق جنگل گسيل شدند، در نقطه اى پس ازمدتى كمين وشناسايى، خانه اى را شناسايى كردند.
آنها از تردداتى كه به این خانه مى شد به آن مشكوك شدند، آنها دنبال يكى از فرماندهان اصلى اين واحدهاى عملياتى مجاهد شهید بهمن افرازه بودند.
مجاهد شهید بهمن افرازه  كسى بود كه بعد از دستگيرى از زندان فراركرده بود و در عملياتى موفقيت آميز، لاجوردى گيلان، جلاد خون آشام، ابوالحسن كريمى را مجازات كرده بود.
پاسداران بعد از اطمينان از اينكه اين خانه معمولى نيست و پايگاه مجاهدين است آنجا را از هرسو محاصره كردند.

توصيف دقيق صحنه ها را از پدرحسين پور بشنويم. 
زندان لاهيجان – تير 66
ما مي دانستيم كه ساعاتى يا دقايقى ديگر خانه مان، زير آتشبارى پاسداران قرارمي گيرد. از دور مى ديدم كه خانه توسط دو حلقه نظامى پاسداران و اطلاعاتى ها محاصره شده بود.
خانه، كه ديگر به پايگاه مجاهدين تبديل شده بود دوطبقه داشت، پس ازيك ساعت محاصره، سرانجام اولين رگبار مسلسل شليك شد.
 ما در زيرزمين خانه، يك پايگاه كامل با محل جاسازى سلاحها ،آذوقه و انبار درست كرده بوديم ، به محض اولين شليك، همه افراد حاضر به زيرزمين رفتند آنها رفته رفته به خانه نزديك مى شوند وتلاش مي كردند كه با آرپي جي آن را به آتش بكشند و همه را دستگير و يا بكشند.
در پايگاه، مجاهد شهید بهمن افرازه حضور داشت، بنابراين اولين كار، بايد حفاظت بهمن و فرارى دادن او مى بودیم.
شمس الله فرزند بزرگم به بهمن گفت تو بايد فورا از اينجا خارج شوى، بهمن قبول نكرد، اما شمس الله گفت با توجه به شناخته شدگى تو و عمليات بزرگى كه كردى تو نبايد دستگير يا كشته شوى.
با صحبتها و فشارهاى فراوان، بهمن متقاعد شد كه از زيرزمين كه يك خروجى هم به نقطه اى ازجنگل داشت خارج شود به اين ترتيب بهمن از حلقه محاصره خارج شد. در این صحنه فقط شمس الله بود كه به تنهايى مى جنگيد و مى غريد.
شمس الله خودش گفت براى اينكه كمترين ضربه را بخوريم من مى مانم بقيه بايد بروند .
با شليك مستمر پاسداران، شمس الله هم كه دوسلاح داشت به آنها شليك مى كرد پاسداران كمى عقب نشستند اما تلاش كردند از زاويه ديگرى به پايگاه حمله كنند.
بخشي از خانه آتش گرفته بود، شمس الله به تنهايى با انبوهي از پاسداران مى جنگيد. اما نهايتا مهمات شمس الله تمام شد. در مقابل شليكهاى مستمر پاسداران ديگر شليكى از پايگاه به آنها جواب نمى داد. آنها نزديك و نزديك ترشدند.
شمس الله سلاح را از طبقه دوم خانه كه ازآنجا با آنها درگير شده بود به حياط خانه پرت كرد و گفت كه من ديگر سلاح ندارم.
 پاسداران كه حالت نيمه خيز داشتند درازكش شدند نمى دانستند موضوع چيست؟ نمي توانستند هم باوركنند. آيا واقعا شمس الله تسليم مى شود!
پدرحسين پور ادامه داد:
يكي از پاسداران گفت اگر راست مى گويى خودت را نشان بده وتسليم كن. شمس الله مي گويد من سلاح ندارم و شلیک نکنید . وحشت عمومي پاسداران را فراگرفته بود. دژخيمى گفت اگر تسليم شوى! شليك نمي كنيم.
پاسداران ديگر بطورگسترده وارد حياط  شدند، بطورى كه شمس الله را بوضوح مى ديدند.
از لاى درختى يك پاسدارى نعره ميزد دو دست خودت را بالا ببر كه بدانيم سلاح ندارى!
شمس الله، خود را به جلو مى كشد  كه كاملا به صحنه تسلط داشته باشد. يك دست او بالا است، مزدور ديگرى فرياد ميزند هر دو دستت را بالابگير! شمس الله ميگويد يك دستم گلوله خورده بالا نمى آيد!. اضطراب و ترس همه آنها را فرا میگيرد، واقعا اين يك نفر بود كه با همه مى جنگيد!! شمس الله هرچه بيشتر به ديوار چوبى تراس خانه نزديك مى شود . تصميم خود راگرفته است، مجاهد خلق جسد خود را هم سالم به اين جنايتكاران نميدهد.
به ناگهان خود را ميان پاسداران پرت مى كند. با نارنجكى كه در دست داشته ، خود را بعد از برخورد به زمين منفجرمى كند و دو پاسدار را به هلاكت رسانده و تعدادى را بشدت مجروح مي كند. 
دشمن سفيه، به اين ترتيب ضربه بسيار محكمى از هوشياري و فداكارى مجاهد خلقى مى خورد كه در آخرين ثانيه عمرخود، جز به زدن ضربه مهلك به دشمن سودايى درسرندارد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

مریم رجوی: پایان دادن به مصونیت مقامات رژیم، به پیروزی حقوق‌بشر رهنمون خواهد شد و در عین‌حال پایان این رژیم و تمامی رنجهای مردم ایران و خلقهای منطقه را نزدیک می‌کند و راه را برای یک ایران آزاد و دموکراتیک خواهد گشود.

مجاهد شهید موسی حیدرزاده قهرمانی از شهر آستارا

مجاهد شهید موسی حیدرزاده  قهرمانی از شهر آستارا

مشخصات مجاهد شهید موسی حیدرزاده
محل تولد: آستارا
سن: 33
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: -

مریم رجوی: جوانان دلیر و قیام‌آفرین در سراسر میهن اسیر را فرا می‌خوانم که برای واداشتن سران رژیم، به‌ انتشار اسامی کامل قتل‌عام‌شدگان و نشانی مزارهای آنها و اسامی جلادان این کشتار، دست به اعتراض بزنند.

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود مجاهد قهرمان رویا وزیری شغل ماما از تنکابن...