۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۳, شنبه

خاطراتی از مجاهدان شهید سیروس هژبر نقی درویشی محمد گنیجی بزرگ بزرگ زاده وعلی زمان فیروز جایی از شهر بابل

 

 خاطراتی از مجاهدان شهید سیروس هژبر نقی درویشی محمد گنیجی بزرگ بزرگ زاده وعلی زمان فیروز جایی  از  شهر بابل 



خاطره ای مجاهد شهید سیروس هژبر از مسولین ستاد مجاهدین در بابل

مجاهد شهید سیروس هژبر اهل لرستان که قبل از انقلاب از دانشجویان دانشگاه ابوب معادی بابلسر بوده است . بعد از انقلاب ازمسولین سازمان در شهربابل بوده . کلاس ها ی معتدد آمورشی از طرف سیروس برای هواداران و میلیشا در جنبش ملی  مجاهدین اجرا شده بود

مجاهد شهید سیروس  چهره محبوب و دوست داشتنی برای تمامی هوادران شهر وروستا در سطح شهر بابل بوده است .زیرا با کلاس ها واموزشهای که در باره ارزشها و ارمان و شناخت سازمان می گذاشت. نام اشنا برای همه  هواداران و میلیشیا بوده است . و خاطرات ان روزها هرگز فراموش نمی شود

یادم میاید در جنبش مجاهدین در سه راه سنگ پل در کلاسی وارد شدم که مسول اموزش آن مجاهد شهید سیروس هژبر مربی کلا س بود .برای اولین باردراین کلاس بارارزشهای و ارمان های سازمان اشنا شدم کلماتی مانند جامعه بی طبقه توحید و آرمان ضد استثماری مجاهدین  و اسلام انقلابی برایم بار تازه ی پیدا کرد .هر چه سیروس در این مورد صبحت می کرد تشنه اموزشها و ارزشهای سازمان می شدم و مسیری را که انتخاب کرده بودم برایم مصمم تر می شد

خاطره ای دیگری که از سیروس دارم . هنگام انتخابات مجلس شورای ملی سازمان در شهر ما بابل  برادر مجاهد مجید عالمیان را کاندید برای مجلس شورای ملی معرفی کرده بود .قرار براین شد که برای معرفی برادر مجید و برنامه چارچوب های انتخاباتی سازمان که  معرفی کرده بود در استادیوم تختی شهر ما مراسم سخنرانی گذاشته شود . داخل استادیوم بردیوارهایش عکس بنیانگذاران . وشهدای سازمان و برنامه های سازمان روی دیوار نصب شده بود .اولین سخنران جلسه سیروس بود که ابتدا به معرفی برادر مجاهد مجید عالمیان اقدام کرد و در ادامه برنامه سازمان برای انتخابا ت را معرفی کرد . سالن استادیوم مملو از جمعیت ازتمامی قشرها بودند .دانشجو و دانش اموز و میلشیای . بازاری . همه حضور داشتند . شعار برادر مجاهد  حمایتت می کنیم همه جا سالن پیچیده بود . و همه  با جان ودل به صبحت های سیروس گوش می دادند . وهر از گاهی او را تشویق می کردند . بعد از صبحت های  مجید عالمیان پشت میکروفون رفت . وبرنامه انتخاباتی خود ش را برای جمعیت اعلام کرد و هر بار با تشویق مردم در سالن روبرو می شد   

مجاهدی شیهد نقی درویشی . محمد گنیجی دویار جداناپذیر

مجاهدین خلق نقی درویشی و محمد گنجی متولد گنج افروز یکی از بخش های بزرگ شهربابل بودند

ما در فاز سیاسی  باهم اشنا شدیم . بعضی روزها در ستاد مجاهدین همدیگر را می دیدیم که مجاهد شهید علی امیری برای ما نشست های تشکیلاتی  اجرا می کرد . روزها می گذشت باهم چفت تر می شدیم و هر کجا درگیری بود و حمله چماقدارن مزدوران ارتجاع در کنار هم بودیم . یا در حمله به ستاد مجاهدین نیروهای هوادار را از روستا می اوردیم تا حلقه حفاظتی  دورستاد درست کنیم تا کسی جرات نکند به ستاد وارد شود . شبهای بود که ما سه نفر در ستاد مجاهدین می رفتیم و تا صبح بیدار بودیم تا اگر حمله ای شود بتوانیم از ستاد دفاع کنیم . هنوز بعد از سالیان  ان خاطره ها و مهر محبت های مجاهدین شان گرم بخش وجودم است . دوستانی مجاهدی که درسخت ترین شرایط سیاسی با هم بودیم . هر چند هم محمد  وهم نقی از طرف فالانژ های محل شان تحت فشار بودند . ولی سرخم نکردند وثابت قدم تا اخر ایستادند در سال 60 در بابل دستگیر شدند و بعدازمدتی توسط جلادان خمینی تیرباران گردیدند و خون پاکشان را برای مجاهدین و عشق به برادر مسعود دادند . مجاهدی که نام و کلام برادر مسعود برای شان همه چیز بود .

مجا هد شهید برزگ بزرگ زاده  شهیدی از بندپی بابل

مجاهد شهید بزرگ  درروستای امیرده از بخش  بندپی شرقی متولد شد

قبل از انقلاب تحت تاثیر مجاهد شهید هدایت باخویش قرار گرفت . و از این طریق با سازمان اشنا شد میلیشای که سراز پا نمی شناخت . ارمان مجاهدین را برای خودش همه چیزکرد .  برای اگاه کردن به راه مجاهدین و برادر مسعود بی تاب وبی قرار بود . چهره بشاش و صلابت مجاهدی اش چشم همه را می گرفت . و تمام وجودش مملو از اندیشه مجاهدی بود . وبه هر کجا سرمی زد تا مجاهد را بیشتر به توده ای مردم معرفی کند . زیرا او انتخاب کرده بود که همه چیز خود ش را دراین راه بگذارد . شور وشوقی عجبیی داشت  .  وی بعد از گذران پروسه ها وکسب صلاحیتهای مجاهدی اش بطور حرفه وارد تشکیلات مجاهدین دریکی از شهرهای شمال شد . ودرنهایت در فازنظامی درشهر سار ی  دستگیر و درسال 60 تیرباران می گردد

خاطراتی ازمجاهد شهید علی زمان کرد فیروجاء ازشهرستان بابل

مجاهد شهید علی زمان کرد فیروجاء  فرزندی ازشهرشتان بابل متولد روستای آخمن ازبخش بند پی شرقی بود .دریک خانوده کشاورز برزگ شد ودر دبیرستان درس می خواهد  تا اینکه از طریق اقوام خود کریم وهانی باخویش با سازمان مجاهدین آشنا شد . او به خوبی درد و رنج مردمش را با گوشت وپوست لمس کرده بود که چگونه توسط دیکتاتوری شاه در فقر و بدبختی نگه داشته شدند و شیره جان وسرمایه مردم را به یغما بردند و ازطرفی می دید که ارتجاع سر برافراشته از موج انقلاب به سرفت رفته چگونه تلاش می کند چنگال خودش را در مردم فرو کند و انها را در جهل وبی خبری نگه دارد . علی زمان به خوبی دیده بود که نباید سکوت کرد باید براین زمانه شورید این اندیشه ای بود که مجاهدشهید هدایت الله باخویش که درزمان شاه در زندان به شهادت رسید . پیام خونش این طوری در وجود علی زمان می جوشد و ارام و قرار را ازاو می گرفت که ما زنده برانیم که ارام نگیریم .موجیم که اسودگی ما در عدم ماست  عهد کرده بود که براین وضیعت موجود شورش کند . تمام آرزویهای  خودش را در ارمان مجاهدین و برادر مسعود دید . مانند ماهی سیاه کو چولو عزم کرده بود که خلاف جریا ن آب شنا کند . او فقط یک حرف داشت . باید ارمان انقلابی مجاهدین را .که  همان جامعه بی طبقه توحید است .را به میان توده برد  . انتخاب کرد بود که یک مهدی رضایی گل سرخ دیگر شود . . دیگر هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناخت

در فاز سیاسی . در کسوت یک ملیشیای مجاهدی خلق . در شهر وروستا درمدرسه در انتخابات مجلس و انتخاب برادر مسعود برای ریاست جمهوری همه جا حضور داشت . بارها کتک خورد و چماق برسرش فرود امد . ولی خم به ابرو نیاورد . او می دانست مسیری که انتخاب کرد باید محکم واستوار هر چه باشد باید رفت . درشروع فاز نظامی دسگیرشد مورد اذر وشکنجه قرار گرفت و درنهایت به یکی از زندانهای تهران متقل شد و درهنگام قتل عام سال 67  به دست رژیم پلید خمینی سربه دار شد

خاطرات یکی از همبندان علی زمان در زندان

خاطراتی از مجاهد شهید علی زمان فیروز جایی

علی زمان فیروز جایی اهل فیروز جا، از توابع بندپی بابل بود. وی از زندانیان مقاوم و با داشتن روحیه انقلابی و با وجود سن کم بین بقیه زندانیان شاخص قاطعیت و با داشتن مرزبندی در مقابل پاسداران، دوست داشتنی و همه به او احترام خاصی میگذاشتند. علی زمان فیروز جایی نسبت به راه و آرمانش از ایمانی بالایی برخوردار بود. یادم هست یکی از زندانیان در روابط با پاسدار بی مرزی کرده بود، علی زمان با کشیدن فریاد بر سر آن زندانی اجازه نداد که بیشتر این بی مرزی ادامه پیدا کند. علی زمان فیروز جایی در روابط با بچه ها همیشه کمک کار و در کارهای جمعی فعال و بی نام نشان بود. و بچه های زندانی مجاهد او را خیلی دوست داشتند. علی زمان همچنین نسبت به آرمان مجاهدین سرسخت و با ایمان بود و همین ویژگی علی زمان او را در بین بچه ها دوست داشتنی کرده بود. و از ویژه گی های دیگر علی زمان نظم و دیسپلین و تشکیلاتی بودن او بود که قبول مسؤلیت در کارهای بند از ویژگی های انقلابی او بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود مجاهد قهرمان رویا وزیری شغل ماما از تنکابن...