مجاهد شهید مهرداد بگلری قهرمانی دیگر ازرلاهیجان
مشخصات مجاهد شهید مهرداد (نوشین) بگلری
محل تولد: لاهیجان
تحصيل: فوق دیپلم
سن: 30
محل شهادت: لاهیجان
زمان شهادت: 1367
به یاد مجاهد شهید مهرداد بگلری (نوشین)
شکنجهگران میگفتند مهرداد آزاد نمیشود چون کله شق است.
زندگینامه مجاهد شهید مهرداد بگلری (نوشین) مهرداد بگلری (نوشین) در سال 1338درشهرلاهیجان در یک خانواده نسبتاً مرفه بدنیا آمد. پدرش اولین کارخانه کلوچه سازی کشور را در شهرلاهیجان ایجاد کرده بود.
مهرداد بعد از اخذ دیپلم درکارخانه پدر مشغول بهکارشد و بعد از انقلاب نیزهمچنان به کاردرکارخانه مشغول بود. درشهرکسی نبود او را نشناسد. بهدلیل ویژگی های مردمی او، همه او را دوست میداشتند.
عامل اصلی تمام معضلات جامعه را، درحاکمیت رژیم خمینی میدید و کینه عمیقی به رژیم داشت. او عضو تیم فوتبال شهر لاهیجان بود و فرد سیاسی نبود. فقط با بعضی افراد که سیاسی بودند، همکلاس بود.
یکی ا زهمکلاسی های مهرداد، بهمن افرازه بود. مهرداد یک دوستی عمومی با بهمن داشت. در سال 64به همین دلیل دستگیرشد. در بازجویی به اوگفتند تو به بهمن افرازه کمک کردی که مخفی شود. بهمن در پاسخ گفت: من او را میشناختم، چون هم کلاس من بود و پناه دادن به بهمن را رد کرد. در دادگاه پرونده ای هم ازاو ازقبل نداشتند درنتیجه یک سال به او حبس دادند.
خاطرهای از یک همبندی:
در زندان هیچ آثاری که اوازطبقه مرفه جامعه باشد ندیدم. هرچیزی را، نه اینکه با دیگران تقسیم میکرد بلکه به دوستان وزندانیان دیگر میداد. ازاین میزان رها شدن ازعلائق و سرمایه های دنیوی وگذشت او درشگفت بودم. وبطورجدی تحسین مرا بر میانگیخت.
خیلی ارزشهای گذشت وفداکاری دراو دیده میشد. روحیه جنگندگی با هر سختی که وجود داشت، دراوخیلی بارزبود. همیشه میدیدم که میخواهد بیشتر درخدمت دیگران باشد تا چیزی برای خود بهدست آورد.
چند بار با او به ملاقات رفته بودم. همسراو میگفت که حکم تو تمام شده است چرا ترا آزاد نکردند مهرداد گفت بروید به دادستانی فشار بیاورید. با اینکه خانواده و یک فرزند داشت، اما روی عقاید خود مصمم بود. یک باراو را بهدلیل استفاده ازتیغ اصلاح به بازجویی بردند.
به اوگفتند تیغ را از کجا آوردی ورود تیغ به زندان ممنوع است و کلی او را تحت فشار قرار دادند. فردا دوباره صورت خود را با تیغ اصلاح کرد گفت باید ظاهرما آراسته باشد که با پاسدارها فرق میکنیم و اگر هر روز بخواهند به این دلیل مرا بکشانند به بیرون باز هم این کار را خواهم کرد.
حکم زندان او 1سال بود، اما 2سال در زندان بود وآزادش نمیکردند. علت آزاد نکردن، هم پایداریش بود. شکنجهگران میگفتند مهرداد آزاد نمیشود چون کله شق است. سرانجام مهرداد را در سال 67به همراه 60مجاهد دیگر به زندان مرکزی سپاه رشت منتقل کردند. ملاقاتها قطع شدند و خانوادهها هیچ اطلاعی از وضعیت فرزندانشان نداشتند.
درآذر 67درگورستان آقا سید مرتضی لاهیجان، شبانه پیکر 80زندانی سیاسی را جمعی دفن کردند مهرداد با وفا با دیگردوستانش در قتلعام خونین 67سربدارشد.
نام آنها را رژیم خمینی پنهان کرد، اما نامآورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایرانند .
مزارهایشان را مخفی کردهاند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایرانند.
مریم رجوی: بله، چنانکه مسعود، درباره این شهیدان گفته است: این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند...
مشخصات مجاهد شهید مهرداد (نوشین) بگلری
محل تولد: لاهیجان
تحصيل: فوق دیپلم
سن: 30
محل شهادت: لاهیجان
زمان شهادت: 1367
به یاد مجاهد شهید مهرداد بگلری (نوشین)
شکنجهگران میگفتند مهرداد آزاد نمیشود چون کله شق است.
زندگینامه مجاهد شهید مهرداد بگلری (نوشین) مهرداد بگلری (نوشین) در سال 1338درشهرلاهیجان در یک خانواده نسبتاً مرفه بدنیا آمد. پدرش اولین کارخانه کلوچه سازی کشور را در شهرلاهیجان ایجاد کرده بود.
مهرداد بعد از اخذ دیپلم درکارخانه پدر مشغول بهکارشد و بعد از انقلاب نیزهمچنان به کاردرکارخانه مشغول بود. درشهرکسی نبود او را نشناسد. بهدلیل ویژگی های مردمی او، همه او را دوست میداشتند.
عامل اصلی تمام معضلات جامعه را، درحاکمیت رژیم خمینی میدید و کینه عمیقی به رژیم داشت. او عضو تیم فوتبال شهر لاهیجان بود و فرد سیاسی نبود. فقط با بعضی افراد که سیاسی بودند، همکلاس بود.
یکی ا زهمکلاسی های مهرداد، بهمن افرازه بود. مهرداد یک دوستی عمومی با بهمن داشت. در سال 64به همین دلیل دستگیرشد. در بازجویی به اوگفتند تو به بهمن افرازه کمک کردی که مخفی شود. بهمن در پاسخ گفت: من او را میشناختم، چون هم کلاس من بود و پناه دادن به بهمن را رد کرد. در دادگاه پرونده ای هم ازاو ازقبل نداشتند درنتیجه یک سال به او حبس دادند.
خاطرهای از یک همبندی:
در زندان هیچ آثاری که اوازطبقه مرفه جامعه باشد ندیدم. هرچیزی را، نه اینکه با دیگران تقسیم میکرد بلکه به دوستان وزندانیان دیگر میداد. ازاین میزان رها شدن ازعلائق و سرمایه های دنیوی وگذشت او درشگفت بودم. وبطورجدی تحسین مرا بر میانگیخت.
خیلی ارزشهای گذشت وفداکاری دراو دیده میشد. روحیه جنگندگی با هر سختی که وجود داشت، دراوخیلی بارزبود. همیشه میدیدم که میخواهد بیشتر درخدمت دیگران باشد تا چیزی برای خود بهدست آورد.
چند بار با او به ملاقات رفته بودم. همسراو میگفت که حکم تو تمام شده است چرا ترا آزاد نکردند مهرداد گفت بروید به دادستانی فشار بیاورید. با اینکه خانواده و یک فرزند داشت، اما روی عقاید خود مصمم بود. یک باراو را بهدلیل استفاده ازتیغ اصلاح به بازجویی بردند.
به اوگفتند تیغ را از کجا آوردی ورود تیغ به زندان ممنوع است و کلی او را تحت فشار قرار دادند. فردا دوباره صورت خود را با تیغ اصلاح کرد گفت باید ظاهرما آراسته باشد که با پاسدارها فرق میکنیم و اگر هر روز بخواهند به این دلیل مرا بکشانند به بیرون باز هم این کار را خواهم کرد.
حکم زندان او 1سال بود، اما 2سال در زندان بود وآزادش نمیکردند. علت آزاد نکردن، هم پایداریش بود. شکنجهگران میگفتند مهرداد آزاد نمیشود چون کله شق است. سرانجام مهرداد را در سال 67به همراه 60مجاهد دیگر به زندان مرکزی سپاه رشت منتقل کردند. ملاقاتها قطع شدند و خانوادهها هیچ اطلاعی از وضعیت فرزندانشان نداشتند.
درآذر 67درگورستان آقا سید مرتضی لاهیجان، شبانه پیکر 80زندانی سیاسی را جمعی دفن کردند مهرداد با وفا با دیگردوستانش در قتلعام خونین 67سربدارشد.
نام آنها را رژیم خمینی پنهان کرد، اما نامآورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایرانند .
مزارهایشان را مخفی کردهاند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایرانند.
مریم رجوی: بله، چنانکه مسعود، درباره این شهیدان گفته است: این خونهای پاک، جوشیدن آغاز خواهد کرد... و خمینی نخواهد توانست این شعله را خاموش کند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر