۱۴۰۲ اسفند ۱۰, پنجشنبه

شكنجه‌ گري كه تروريست و بعد وزير شد!

 شكنجه‌ گري كه تروريست و بعد وزير شد!

23.01.2009 - 19:57

متكي: شكنجه‌گري كه تروريست و بعد وزير شد

 

منوچهر متكي وزير خارجه كابينه هزار تيران است. او از لو رفته ترين چماقداران، شكنجه‌گران و تروريستهايي است كه ساليان متمادي دست اندر كار قتل و جنايت بوده است.

قبل از اين كه به معرفي سوابق او بپردازيم بهتر است او و مسئوليتهاي گذشته‌اش را مختصري شرح دهيم.

منوچهر متكي متولد 1332، در بندر گز، است. او از دانشجويان انجمن اسلامي بود كه در دانشگاه بنگلور هند در رشته علوم اجتماعي درس مي‌خواند. با پيروزي انقلاب در سال1357 به ايران بازگشت و از نوچه‌هاي احمد توكلي (وزير كار و نماينده مجلس كه در ضديت با مجاهدين از همان آغاز شهره بود) گرديد. بنا به نوشته خودش در سال 1370 از دانشگاه تهران مدرك كارشناسي ارشد روابط بين الملل گرفت.

 

در سوابق شغلي او آمده است كه متكي وقتي به ايران بازگشت ابتدا به معلمي پرداخت سپس نماينده مجلس شد و از آن جا به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. بعد سفير ايران در تركيه (1364تا68) و در سالهاي بعد(1373) سفير ايران در ژاپن شد.او در سالهاي در سال1368 مدير کل اروپا، معاون امور بين الملل، معاون حقوقي کنسولي و امور مجلس بود.

اما اگر بخواهيم واقعيت مشاغل او را ذكر كنيم خوب است به نشريه مجاهد (شماره267 ـ 24آبان64) استناد كنيم. در اين شماره نشريه ليستي حاوي نام 3771 تن از شكنجه‌گران و 576زندان از مجموعه زندانها و شكنجه‌گاههاي رژيم منتشر شده است.

در رديف شماره 3122 اين ليست نام منوچهر متكي آمده است. در آن ليست علاوه بر نماينده مجلس بودن اشاره شده كه وي پاسدار، عضو جوخه اعدام و شكنجه‌گر از بندرگز بوده است. اما براي شناخت دقيقتر بهتر است به نامه يكي از نزديكان او به نام «محمدحسين متكي» كه در نشريه مجاهد763 (15شهريور84) به چاپ رسيده، اشاره كنيم. نويسنده كه از بستگان متكي است و او را شخصاً مي‌شناسد درباره او نوشته است: « من محمدحسين متكي رزمندة ارتش آزاديبخش ملي ايران هستم. از آن‌جا كه قرار است منوچهر متكي جنايتكار وزيرخارجة كابينة احمدي‌نژاد شود و از آن‌جا كه اين مهرة پليد و جنايتكار نسبت خويشاوندي با من دارد، مي‌خواستم اطلاعاتي را در اختيار هموطنان عزيز قرار دهم. البته من از مواردي كه قبلاً گفته شده و همه از آنها خبر دارند، مانند نقش منوچهر متكي در تروريسم خارج كشوري صحبت نمي‌كنم و صرفاً از مواردي كه عمدتاً مربوط به‌اولين سالهاي نشو و نماي اين گرگ درنده است و شخصاً از آنها اطلاع دارم، حرف مي‌زنم.

منوچهر متكي متولد بندرگز در 45كيلو متري شهرستان گرگان از استان گلستان است. او تا قبل ازانقلاب 57 در هندوستان دانشجو بود و در مقطع انقلاب ضد‌سلطنتي به‌ايران آمد و تقريباً از همان ابتدا جذب دار‌و‌دسته‌هاي مرتجع شد. منوچهر متكي درفروردين سال 58 به‌اتفاق آخوند اسماعيل جهانشاهي. هادي نبوي و عباس محمدي، حزب جمهوري اسلامي را در بندرگز تأسيس كردند. او در فاز سياسي سردمدار عناصر چماقدار واوباش حزب اللهي در بندرگز بود و به‌همراه عباس محمدي كه فرمانده سپاه پاسداران بندرگز بود، درحمله وهجوم به‌هواداران مجاهدين و خانه‌هاي آنها در بندرگز و بخشهاي تابعه نقش اصلي را داشت. منوچهر متكي هم‌چنين با سخنرانيهايي كه در تجمعات بسيجيان و چماقداران در مساجد و در نماز جمعه بندرگز مي‌كرد، از عوامل اصلي تحريك و هدايت آنها بود. او در جريان به‌اصطلاح انقلاب فرهنگي، در تصفيه و اخراج فرهنگيان و معلمين آگاه و هواداران مجاهدين در مدارس بندرگز و بخشهاي تابعه نقش تعيين‌كننده‌اي داشت.

منوچهر متكي درسال 1360 به‌عنوان نمايندة امام‌جمعة فاسد‌الاخلاق و جاني بندرگز، آخوند رباني، به‌اتفاق احمد توكلي ( داديار وقت و وزير كارسابق) و يعقوب هاشمي يكي از فرماندهان سپاه پاسداران بهشهر جزء نفرات ثابت هيأت محاكمه‌كنندة هواداران مجاهدين در شهرهاي بندرگز، گلوگاه، كردكوي و بهشهر در دادگاه انقلاب بهشهر بود». در ادامه اين نامه افشاگرانه به برخي از جنايتهايي كه منوچهر متكي به صورت مستقيم دست داشته است اشاره شده: «منوچهر متكي در شكنجه و اعدام تعدادي از مجاهدين به‌طور مستقيم شركت داشت. از جمله شخصاً مجاهد عليرضا آهنگري را مورد بازجويي و شكنجه قرار داد و در اعدام وي به‌همراه پنج نفر ديگر از هواداران مجاهدين در يكي از باغهاي اطراف بندرگز شركت داشت. اين جنايتكار به‌اتفاق همدستانش جسد مجاهد عليرضا آهنگري را بعد از اعدام پشت درِ خانة پدريش گذاشتند. وقتي پدر پير اين مجاهد با جسد غرقه به‌خون پسرش روبه‌رو شد سكته كرده وكمتراز دوماه بعد فوت كرد.

- يك نمونة ديگر مربوط به‌اواخر سال1360 بود كه منوچهر متكي شخصاً مجاهد حبيب ملك را كه معلم بود، مورد بازجويي وشكنجه قرار داد. بعد از اين‌كه حبيب پيشنهاد همكاري با مزدوران رژيم را رد كرد، منوچهر متكي گفت كه سزاي همكاري با منافقين اعدام است. سرانجام حبيب ملك را در پشت يك مرغداري نزديك دريا در بندرگز همراه با تعدادي ديگر از هواداران مجاهدين اعدام كردند .

- در يك مورد ديگر هنگامي كه خانوادة مجاهد محمدرضا ترابي كه دانش آموزي 16 ساله بود از منوچهر متكي پرسيدند كه چرا فرزندمان را آزاد نمي‌كنيد؟ در جوابشان مي‌گويد: «پسرتان منافق است، من از او خواستم توبه‌كند ولي او جواب داد امام (بخوانيد خميني دژخيم ) بايد توبه‌كند. بنابراين حق اوست كه اعدام شود». بعداز چند روز محمد رضا ترابي 16ساله را همراه چند مجاهد ديگر اعدام كردند.

- منوچهر متكي جنايتكار درسالهاي پس از 30خرداد 1360، همراه با همكاران جنايتكارش دهها نفر را در محوطة سپاه پاسداران، لب دريا، در جنگل، در زمينهاي كشاورزي و باغهاي اطراف شهرستان بندرگز اعدام كردند. هم‌چنين بايستي يادآوري كنم كه او يكي از كساني بود كه بعد از اعدام مجاهدين از دفن پيكر اين معدومین در قبرستانهاي عمومي جلوگيري مي‌كرد. در نتيجه خانواده‌هاي آنها ناچار آنها را در باغچه خانة خودشان يا در باغ و جنگل دفن مي‌كردند. از جمله مجاهدين نبي ميرعابديني، صمد سراج، فردوس سراج، غلامرضا آهنگري، حبيب ملك و ساير شهدا كه بيش از 95درصد شهداي مجاهد خلق در آن مناطق را تشكيل مي‌دهند، در حياط منازل، در باغهاي اطراف و درجنگل دفن شده‌اند.

- منوچهر متكي درموضع نمايندگي مجلس با استفاده از تريبونهاي نمايش جمعه، مساجد و مراسم رسمي از كشتار هواداران مجاهدين فعالانه و به‌صورت علني دفاع مي‌كرد.

دراوائل سال 1361 منوچهر متكي به‌اتفاق عباس محمدي و يك آخوند از شهرستان كردكوي، گروهي به‌نام سياه جامگان تأسيس كرده بود. اين جنايتكاران لباس سياه مي‌پوشيدند و شبانه با چند خودرو براي ايجاد رعب و وحشت و قتل و غارت به‌خانه‌هاي هواداران مجاهدين حمله مي‌كردند. آنها كار را به‌جايي رساندند كه بعداز مدتي، به‌دليل اعتراضات مردم وشكايت به‌دادستاني تهران، كار اين گروه متوقف شد.

درسالهاي 60 و 61 منوچهر متكي جهت دستگيري هواداران فعال وشناخته‌شدة مجاهدين در بندرگز تيمهاي شكار تشكيل داده بود. اين تيمها درشهرهاي مختلف شمال مأموريت انجام مي‌دادند. محمد متكي (برادر منوچهر متكي ) هم در يكي از اين تيمها عضويت داشت».

هرچند محتويات اين نامه به اندازه كافي گويا است تا وزير خارجه كابينة هزار تيران را بشناسيم اما بد نيست به يكي ديگر از جنبه هاي اقدامات او، اين بار در خارج كشور، يعني اقدامات تروريستي متكي اشاره كنيم.

متكي در سال1364 به عنوان سفير رژيم در تركيه منصوب شد. ولي كار اصلي او پشتيباني ازتيمهاي ترور و ايجاد تسهيلات با پوشش ديپلماتيك براي آنها بود. در آن ايام تيمهاي ترور رژيم در تركيه دست به ترور تعدادي از مخالفان زدند. به چند نمونه از «تك زني»هاي آنان (اصطلاحي كه بين خودشان رايج بوده است) اشاره مي‌كنيم:

ـ 11خرداد1364 ترور سرهنگ بهروز شهورديلو در استانبول

ـ 2دي1364 ترور سرهنگ عزيز مرادي در استانبول

ـ 2 آبان 1365 ترور سرهنگ احمد حامد منفرد، در آنكارا

ـ10 آذر 1366 ترور جواد حائري يك مخالف رژيم در منزلش در استانبول

ـ 3مرداد 1366 ترور محمد حسن منصوري و يكي از دوستانش در استانبول

ـ شهريور65 حمله به كنيسة يهوديان در استانبول

ـ قتل يك ديپلمات سعودي. روزنامه حريت چاپ تركيه در 6 خرداد 1368 گزارش داد يك گروه 14 نفره هنگام نفوذ به خاك تركيه از ايران براي انجام كار تروريستي دستگير شدند. رئيس اين گروه در قتل ديپلمات سعودي در آنكارا دست داشت.

علاوه براين عده تعدادي از شهروندان تركيه نيز قرباني «تك زني»هاي تيمهاي تروري شدند كه در پشت پرده همه شان متكي نقش اول را داشت. از جمله آنان مي‌توان ا ز افراد زير نامبرد:

ـ 31 ژانوية90 (11بهمن68): پرفسور معمر آكسوي رئيس جمعيت حقوقدانان تركيه و وكيل سابق مجلس تركيه مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

ـ 16 اسفند 68: ترور چتين اِمَچ: روزنامه‌نگار ترك

فلاحيان وزير اطلاعات رژيم در سال71 در يك مصاحبه تلويزيوني با صراحت گفته بود: « ما رد پای آنها (مخالفین رژیم) را در خارج نیز تعقیب می کنیم. ما آنها را تحت نظر داریم و سال گذشته موفق شدیم که ضربه های سنگینی به اعضای برجسته آنها بزنیم» اين حرف شامل عملكرد گذشتة رژيم نبود. بلكه در سالهاي بعد از سفارت متكي نيز ادامه يافت. مثلا در 14خرداد71 علي اكبر قرباني از اعضاي مجاهدين را در استانبول دزديده و بعد از شكنجه هاي وحشيانه به شهادت رساندند.در 7بهمن1371 يك روزنامه نگار ترك به نام اوگور مومجو، و در 5ارديبهشت1372 يك روزنامه نگار ديگر به نام حكمت ستين ترور شدند. وزير داخله تركيه و همچنين پليس اين كشور بر دست داشتن يك گروه حزب الله كه در ايران آموزش ديده بودند و يك شبكه تروريستي رژيم در انجام اين ترورها تأكيد كردند.

منوچهر متكي در مدتي كه ظاهراً سفير بود در كليه موارد تروريستي مسئوليت تهيه پاسپورت و ويزا و حل وفصل مسائل مربوط به تردد تروريستها را به عهده داشت. او همچنين مراكز پوششي، از قبيل چلوكبابي و آرايشگاه و دفتر فرهنگي براي استقرار تروريستها ايجاد مي‌كرد.

يك نمونه رسواكننده:

در آبان1367 تروريستهاي سفارت رژيم در استانبول مجاهدي را ربودند و پس از شكنجه قصد انتقالش به ايران را داشتند. اين فرد كه ابوالحسن مجتهدزاده نام داشت موفق شد با استفاده از يك موقعيت استثنايي از چنگال تروريستها فرار كند. اين فرار پرده از چهره متكي و ساير ديپلمات تروريستهاي سفارت آخوندي در استانبول برداشت. هنگامي كه پليس اتومبيل تروريستها را متوقف كرد( در حالي كه مجتهدزاده را در صندوق عقبش مخفي كرده بودند) كار به تيراندازي كشيده شد و نهايتاً پليس با زور صندوق عقب را باز كرد و ابوالحسن مجتهدزاده را كه سراسر بدنش را با چسب ضدآب بسته بودند، پيدا كرد.

مجتهدزاده در مصاحبه هاي متعددي شركت كرد و به طور مفصل داستان آن چه را متكي و بقيه تروريستها برسرش آورده بودند توضيح داد. روزنامه هاي تركيه نيز گزارشهاي مشروحي در اين مورد منتشر كردند. مثلاً روزنامه ترجمان در گزارشي به نام «گزارش ترور، ستاد فرماندهي ناتو در تركيه زنگها را به صدا در آورد» نوشت: توجهات به ايران در گزارش ستاد فرماندهي ناتو. در دو سال اخير اقدامات تروريستي بين المللي رژيم تهران نسبت به قبل افزايش يافته است. بمبهاي ساعتي

سؤال روز در آنكارا: متكي از تركيه مي‌رود يا نه؟»

مجتهدزاده در اول اسفند84 در پارلمان اروپا شركت كرد و مقداري درباره دزديده شدن خودش توضيح داد. او گفت: « من در اكتبر 1988 در تردد به محل كارم سوار ماشين بودم كه 4 خودروي رژيم با ايجاد يك تصادف ساختگي جلوي مرا گرفتند و مرا ربودند. آنها مرا به زور در پشت يك ماشين انداختند و به يك خانه امن بردند. در آنجا با چسب نواري سراسر بدن مرا بستند و شروع به شكنجه كردند. به اين شكنجه به اصطلاح فوتبال مي‌گفتند. بعد از چند روز مرا به كنسولگري رژيم در استانبول بردند و در يك قفس آهني كمتر از يك متر مربع حبس كردند. در آنجا شكنجه من ادامه داشت و در يكي از همين روزها بود كه من منوچهر متكي سفير وقت رژيم در تركيه را ديدم كه به من گفت مي‌خواهي همسر و پسر كوچكت را كه در آن يكي اتاق زنداني هستند، بياوريم تا ببيني؟ متكي ادامه داد كه امروز عمرت تمام است. متكي را ساير مزدوران رژيم حاجي آقا صدا مي‌كردند».

*****************

کاظم مصطفوی

درباره من

نام اصلي من حميد اسديان است. متولد فروردين 1329 در همدان. از كودكي به تهران آمديم و من در تهران بزرگ شدم. در نوجواني پايم به دنياي مذهب و سياست كشيده شد. بعد به جهان شعر و قصه و نوشتن راه يافتم. عناصر اصلي زندگي من همين‌ها بوده و هستند. فكر كنم هرقدر ديگر هم كه نفسي بيايد و برود درگير همين‌ها خواهم بود. گريزي از آنها نيست. به تجربه دريافته‌ام كه خدا ، انقلاب و انسان، مقولاتي هستند كه هرانساني بايد به آنها پاسخ دهد. نام «كاظم مصطفوي» را از نام دو تن از عزيزترين‌هايم گرفته‌ام. «كاظم ذوالانوار» و«مصطفي خوشدل». آنها دو مجاهدي بودند كه در زندان شاه، به گلوله بسته شدند و پر كشيدند. من هم 5سال در همان بند بودم. پيوند جاودانه با خواهران و برادران مجاهدم ديني است كه از آنها به گردن دارم. از ایران گلوبال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود مجاهد قهرمان رویا وزیری شغل ماما از تنکابن...