افشای اطلاعات ارزنده ای از داخل رژیم از پاسداراطلاعاتی شکنجه گری که خون مجاهدان جنگل قائم شهر ورامسر
وپره سربر دستانش میباشد ناصر سرمدی پارسا کیست؟
پاسدار واطلاعاتی وشکنجه گر ، ناصر سرمدی پارسا که
معاون وزیر وسفیر واصلاح طلب شد کیست؟
بطور غیر هدفمند انتشار خاطرات سال ۱۳۷۹ اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از افرادی که اوائل دهه شصت نقش مهمی در سرکوب فعالان سیاسی
وسازمانها واحزابی مانند مجاهدین وچریکها، دستگیری و بازجوئی وشکنجه تا سرحد مرگ وبسیاری مواقع هم
منجر به مرگ وتواب سازی وبریده سازی وخائین سازی از آنها داشت، کسی که به دلیل همین جنایات صد
انسانی وضد بشری به مقام های مهمی درسطوح اطلاعات وامنیت ویا معاون وزیر وسفیر رسید،
این فرد در پرونده قتل های زنجیره ای حضور تأثیرگذاری داشت، بطوری که یکی از سه
نفری بوده که بعنوان هئیت تحقیق همراه دری نجف آبادی وربیعی انتخاب شده بود .
برادر حمید یا ناصر سرمدی پارسا مدتی سفیر شد بعد
هم به عنوان تحلیلگر سیاسی در رسانه ها
دیده شد مدتی هم غایب بود ومدتی هم سر از بیزنسهای میلیاردی با بابک زنجانی در
آورد.
ناصر سرمدی پارسا بعنوان سفیر رژیم در کنار وزیر خارجه تاجیکستان
همانطوری که گفتیم این فرد کسی نیست جز پاسدار
ناصر سرمدی پارسا
وقتی اسم برادر حمید گفته میشود در فلاش بگ های
ساده میتوانی به جنگل های قائم شهر وجنگل خی پوست وزیراب وشیرگاه بروی وبرادر حمید
شکارچی قهرمانان مجاهد در جنگل های خی پوست را ببینی . تنها یک نمونه وقطره ای دریای جنایات این پاسدار اطلاعاتی شکنجه گر وقاتل مجاهدان جنگلی
برادر حمید ،خودش در یکی از مصاحبه گفت :
مسئول پاکسازی یعنی کشتار وقتل عام جنگلهای شمال از قائم شهر تا پره سر من هستم(یعنی ناصر سرمدی پارسا)
نهایتا ۱۵ تن بفرمان همین برادر حمید در تاریخ ۱۷ یا ۱۸ اسفند ۶۳ بعد ۹ ماه شکنجه اعدام دستجمعی شدند
سوال :اسامی آنها را میدانی
یک لحظه
بله
من الان یک روزنامه پیدا کردم که یک اطلاعیه واسامی دارد که برایت میگذارم
روزنامه اطلاعات رژیم به تاریخ نوزده اسفند1363 با تیتری درشت نوشت:
«پانزده عضو تشکیلات منافقین در ساری اعدام شدند».
خبرنگار روزنامه اطلاعات اینگونه نوشته است: در رابطه با اعدام 15 تن از اعضای تشکیلات منافقین در ساری،از سوی اداره کل اطلاعات استان مازندران اطلاعیه ای به شرح زیر انتشار یافت: بسم اله رحمان رحیم
به یمن عنایات و توجهات حضرت باریتعالی،در سایه رهنمودهای حکیمانه امام بزرگوار مبنی بر خاتمه بخشیدن به غائله جنگل و به برکت ایثار و تلاشهای بیوقفه پاسداران دلاور اسلام،تشکیلات عنکبوتی جهنمی منافقین در جنگل های سرسبز مازندران زیر ضربه رفته و ضمن تلاشی کامل این تشکیلات در جنگل،تمامی ایادی استکبار اسیر اراده و قهر الهی شده و جدای از همه هیاهو و بوق و کرناهای سران فراری و خائنشان در خارج از کشور،در این رابطه کلیه اعضا در چنگ دلاوران اسلام گرفتار آمدند.
اینان که در طول این مدت جنایتهای دلخراشی را در ارتباط با امت حزب الله مرتکب شده بودند،در قسمتی از اعترافات تکان دهندۀ خود به جنایتهای ذیل اعتراف نمودند: 1-به شهادت رساندن چوپان بی سلاحی به جرم همکاری نکردن با آنان در نهایت شقاوت با کارد و قمه و صرفه جویی حتی در شلیک یک گلوله( این چوپان ادعایی رژیم همان مزدور شکارچی میرزا خان طاهری قاتل رهبر ارخا ،محمد حرمتی پور میباشد که توسط مجاهدین به مجازات رسید).2- به شهادت رساندن 6 تن از پاکبازان بسیج سپاه قائم شهر در اوج بی رحمی در حالیکه عزیزان در خواب بسر میبردند .3- و ارتکاب دهها جنایت دیگر که هر کدام سرلوحۀ غمبار برای امت حزب الله به حساب آمده و نتیجه آن بجا گذاشتند 21 شهید و 23 مجروح بوده است اینان از مدتها قبل در اثر تلاش شبانه روزی سربازان اسلام دستگیر شدند که در طی دوسال پیگیری مستمر ،تمامی پایگاهها،دهها قبضه سلاح جنگی،نارنجک جنگی،قرص کشنده سیانور، مقداری سه راهی و بی سیم و دو عدد قطب نمای جنگی به همراه تعداد بسیار زیادی فشنگ های سلاحهای مربوطه کشف گردیده است.
این جانیان تبهکار در دادگاه عدل الهی به تشریح جنایات متعدد و اندوهبار خود در حضور خانوادههای معظم این وقایع پرداخته که بدنبال آن با تائید شورای عالی محترم قضائی ،در حالی که تمامی روزنه های امید خود را تاریک میدیدند به اعدام محکوم گردیده و حکم اعدام صادره در سحرگاه روز یکشنبه مورخ 19.12.1363 به اجرا در آمد.اسامی معدومین بشرح زیر می باشد.
م – ف با نام مستعار مستعار ( فرهاد،فرمانده مجاهدان مستقر در جنگل)
عبدلحمید ،(سیروس) عبدلی با نام مستعار(مهرداد،معاون فرماندهی جنگل)
عباس قبادی با نام مستعار(رحمان) فرد شمارۀ 3 مجاهدان جنگل)
عزت اله محسنی با نام مستعار(عزیز)
احمد اکبری با نام مستعار(کمال)
مجتبی افسردین با نام مستعار(موسی)
دکتر بهروز کریمیان با نام مستعار(دکتر)
عزت اله رودگری با نام مستعار (جلیل)
اسماعیل احمدی با نام مستعار (امید)
اسماعیل کریمی با نام مستعار(جبار)
قدرت اله دارایی با نام مستعار (حسن)
یوسف برآبادی با نام مستعار (رامین)
محمد مثنایی با نام مستعار (مصطفی)
محسن بداغ آبادی با نام مستعار (سعید)
بهمن محسنپور با نام مستعار (صالح)
یا با جنگل رامسر وجاده دالخانی بروی واقدامات
وشناسائی ها وعملیات علیه مجاهدان جنگل رامسر را میبینید
یا در یک فلاش بک دیگر سری به جنگل پره سر رضوان شهر بزنیم حضور نیروهای سرکوب گر
برادر حمید را در کشتار وشکنجه مجاهدان رضوانشهررا خواهیم دید.
اما این فلاش بک ها را به بعد موکول میکنیم وبه
بخش از اطلاعاتی که از داخل رژیم بدست آمده میپردازیم .
چون این متن از درون رژیم است تلاش شده که ردی
از فردی که این اطلاعات موثق را داده باقی نگذارد :
سئوال
آیا شما از درگیریهای مجاهدین ورژیم در جنگل های رامسیر چیزی میدانید در سالهای ۶۱ و...
بله، درگیریهایی میان سازمان مجاهدین خلق و حکومت جمهوری
اسلامی در دهه ۱۳۶۰، بهویژه در سالهای اولیه پس از انقلاب، در نقاط مختلف کشور
رخ داده است. یکی از مناطقی که در آن درگیریهایی گزارش شده، جنگلهای شمال ایران،
از جمله مناطق رامسر و اطراف آن بوده است.
این درگیریها بخشی از تقابل گستردهتر میان مجاهدین خلق و
حکومت پس از انقلاب بود. در آن دوران، مجاهدین تلاش میکردند تا با سازماندهی
نیروها و ایجاد پایگاههای مقاومت در مناطق دورافتاده، بهویژه در مناطق جنگلی و
کوهستانی، علیه حکومت فعالیت کنند.
جنگلهای رامسر و مناطق مشابه، بهدلیل پوشش طبیعی و شرایط
جغرافیایی، مکانهایی مناسب برای فعالیت چریکی به شمار میرفتند. اما نیروهای
امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی، با انجام عملیاتهایی برای سرکوب این گروهها، این
مناطق را تحت کنترل قرار دادند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران در دهه ۱۳۶۰ از روشها و
استراتژیهای متنوعی برای سرکوب گروههای مخالف، از جمله مجاهدین خلق، استفاده
کرد. در مورد جنگلهای شمال ایران، از جمله مناطق رامسر و سایر جنگلهای مازندران
و گیلان، که پایگاههایی طبیعی برای فعالیت چریکی و نظامی محسوب میشدند، اقدامات
رژیم ترکیبی از عملیات نظامی، اطلاعاتی، و روانی بود. در زیر برخی از جزئیات این
روشها را بررسی میکنیم:
۱. شبکه اطلاعاتی و نفوذیها
- ایجاد شبکههای
جاسوسی محلی: نیروهای
امنیتی با استفاده از نفوذ در روستاها و جوامع محلی، اطلاعات مربوط به حرکتها
و استقرار نیروهای مجاهدین را جمعآوری میکردند.
- نفوذ در خود
سازمان مجاهدین: نیروهای
نفوذی رژیم تلاش میکردند تا با کسب اعتماد اعضای مجاهدین، اطلاعات حیاتی
درباره پایگاهها و برنامههای آنان به دست آورند.
۲. محاصره و عملیات نظامی
- عملیات گسترده
نیروهای سپاه پاسداران و بسیج: این
عملیاتها معمولاً با محاصره مناطق جنگلی آغاز میشد. نیروهای سپاه با
استفاده از واحدهای محلی و پشتیبانی نظامی سنگین، پایگاههای مجاهدین را
شناسایی و تخریب میکردند.
- استفاده از
واحدهای آموزشدیده: نیروهای
ویژهای که برای جنگهای چریکی و جنگل آموزش دیده بودند، به مناطق اعزام میشدند.
این نیروها از تجربیات مشابه در جنگ ایران و عراق نیز بهره میبردند.
- بهرهگیری از
هلیکوپتر و پهپادهای شناسایی: در
برخی عملیاتها، از هلیکوپتر برای رصد مناطق جنگلی استفاده میشد تا تحرکات
مجاهدین را شناسایی کنند.
۳. جنگ روانی
- ایجاد شکاف و بیاعتمادی: رژیم از طریق انتشار اطلاعات نادرست و شایعهپراکنی در
داخل سازمان، تلاش میکرد تا میان اعضای مجاهدین اختلاف ایجاد کند.
- فشار بر خانوادهها: با تحت فشار قرار دادن خانوادههای اعضای مجاهدین در
مناطق مختلف، سعی میشد که انگیزه چریکها کاهش یابد.
۴. قطع حمایت محلی
- محرومسازی از
منابع: نیروهای
امنیتی با اعمال فشار بر روستاییان، دسترسی مجاهدین به غذا، پناهگاه، و
اطلاعات را محدود میکردند. برخی از روستاییان در صورت کمک به مجاهدین، با
تنبیهات شدید مواجه میشدند.
- ایجاد ترس و
وحشت: رژیم
از مجازاتهای علنی و تبلیغات گسترده برای ایجاد ترس در میان مردم استفاده میکرد
تا هیچ حمایتی از مجاهدین صورت نگیرد.
۵. بهرهگیری از عوامل طبیعی جنگل
- استفاده از آتشسوزی
عمدی: در
برخی موارد، برای مجبور کردن نیروهای مجاهدین به خروج از پناهگاههای خود،
بخشهایی از جنگل به آتش کشیده میشد.
- سختکردن دسترسی
به منابع طبیعی: نیروهای
رژیم با ایجاد ایستگاههای نظامی در ورودیهای جنگل، تلاش میکردند تا عبور و
مرور به این مناطق را کنترل کنند.
۶. دستگیری و اعدام
- بسیاری از اعضای
مجاهدین که در این مناطق دستگیر میشدند، تحت شکنجههای شدید قرار گرفته و
سپس بهسرعت محاکمه و اعدام میشدند. این اقدامات با هدف ایجاد وحشت و
جلوگیری از جذب نیروهای جدید انجام میشد.
سئوال نتیجه این اقدامات چه بود؟
این ترکیب از اقدامات نظامی، اطلاعاتی، و روانی باعث شد که
مجاهدین نتوانند پایگاههای پایداری در مناطق جنگلی شمال ایجاد کنند. فشار شدید و
سرکوب مداوم، همراه با قطع حمایت مردمی، منجر به تضعیف فعالیتهای چریکی در این
مناطق شد.
در جنگلهای شمال، بهویژه در مناطق رامسر، فرماندهی عملیات
چریکی سازمان بر عهده یکی از فرماندهان میدانی با تجربه بود که توانایی هدایت
نیروها در شرایط چریکی را داشت. از جمله افرادی که گمان میرود در این عملیاتها
نقش داشتند،
که
برخی از آنها از کادرهای قدیمی وزندانی سیاسی زمان شاه بودند مثلا در جنگل رامسر میتوان
از مجاهد شهید عزیز چرخ انداز یاد کرد که علیرغم بیماری نبردها را هدایت وتا آخرین
نفس هم با دشمن خدا وخلق وپاسداران جنگید وبه عهدش با خدا وخلق وف کرد همچنین فرماندهان
صحنه زیادی هم در جنگل در قسمتها وماموریتهای مختلف نقش داشتند که از جمله در جنگل
رامسر میتوان به حمید تنقطار وبهزاد مهرپور وبازگونه اشاره کرد.
خوب
است که همینجا اشاره کنم مجاهدین در سه جنگل پایگاه داشتند وعملیات میکردند
قائم
شهر اطراف ساری زیاب شیرگاه وجنگل خی پوست که این منطقه قائم شهر تا گلستان
وپایگاه های شهری مکمل آن به فرماندی محمود مهدوی بود که مجاهدین به آن محمود قائم
شهر یا میرزای جنگل های مازندران میگفتندکه به خارج وبعد عراق رفت واز بالاترین
شور فرماندهان ارتش آزادیبخش شد .
در همین منطقه جنگل های
مازندران خی پوست وقائم شهر مسعود فرمانبردار یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود
که در گزارشهای مربوط به درگیریهای جنگلهای شمال ایران، بهویژه در مناطق قائم
شهر وحتی بعضا رامسر و در واقه کل مازندران، نام او بهعنوان یکی از فرماندهان یا
اعضای فعال ذکر شده است. بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی منابع جمهوری اسلامی،
او نقش مهمی در هدایت و سازماندهی نیروهای مجاهدین در این مناطق داشته است.
سئوال نقش مسعود فرمانبردار در جنگل
مازندران چه بود؟
مسعود فرمانبردار در اوایل دهه ۱۳۶۰ در بخشی از عملیات
چریکی مجاهدین در جنگلهای شمال فعالیت میکرد. جنگلهای شمال بهدلیل موقعیت
جغرافیایی خاص، شرایط مناسبی برای فعالیتهای چریکی داشت و سازمان تلاش میکرد این
مناطق را به پایگاهی برای مقاومت در برابر رژیم تبدیل کند. فرمانبردار بهعنوان
یکی از نیروهای کلیدی در این منطقه، وظیفه هدایت عملیات، آموزش نیروها، و هماهنگی
با سایر اعضای سازمان وتیز تر علاوه بر جنگل مسئولیت ارتباط شهر وجنگل وتدارکات
رسانی و... را برعهده داشت.
سئوال سرنوشت مسعود فرمانبرداربه کجا
کشیدوچی شد؟
بر اساس گزارشهای رسمی رژیم جمهوری اسلامی، مسعود فرمانبردار
در جریان یکی از عملیاتهای سرکوب مجاهدین در جنگلهای شمال توسز برادر حمید
وپاسداران تحت امرش دستگیر شد . جزئیات دقیق این درگیریها بهطور کامل از سوی هیچیک
از طرفین منتشر نشده است، اما رژیم مدعی بود که پس از محاصره و عملیات گسترده
نظامی، توانست بسیاری از نیروهای مجاهدین، از جمله فرمانبردار، را از بین ببرد یا
دستگیر کند.
سئوال برادر حمید بازجوی او بود بعدش چی شد
بله بعد از دستگیری مسعود فرمانبردار ناصر سرمدی پارسا او را
تحویل میگیرد ومستقیم شکنجه ها را شروع میکند ابتدا مقاومت وقول همکاری میدهد وبا
اکیپ برادر حمید به جنگل هم میرود که محل بقیه را نشان دهد ، اما تصمیم میگیرد که
پاسداران را فریب داده وفرار کند که موفق نمیشود.
برادر حمید میگوید وقتی من سرسختی او را دیدم تصمیم گرفت رویش
کار کنم وبا شکنجه او را تواب وخائن ساخت که ناصر سرمدی پاشا میگوید که موفقش شدم
با اطلاعات بدست آمده از مسعود فرمانبرداربرخی دیگر از رزمندگان وفرماندهان جنگل
خی پوست را دستگیر کند که
نهایتا ۱۵ تن بفرمان همین برادر حمید در تاریخ ۱۷ یا ۱۸ اسفند
۶۳ بعد ۹ ماه شکنجه اعدام دستجمعی شدند
سوال :اسامی آنها را میدانی
یک لحظه
بله
من الان یک روزنامه پیدا کردم که یک اطلاعیه واسامی دارد که
برایت میگذارم
روزنامه اطلاعات رژیم به تاریخ نوزده اسفند1363 با تیتری درشت
نوشت:
«پانزده عضو تشکیلات منافقین در ساری اعدام شدند».
خبرنگار روزنامه اطلاعات
اینگونه نوشته است: در رابطه با اعدام 15 تن از اعضای تشکیلات منافقین در
ساری،از سوی اداره کل اطلاعات استان مازندران اطلاعیه ای به شرح زیر انتشار یافت:
بسم اله رحمان رحیم
به یمن عنایات و توجهات حضرت باریتعالی،در سایه رهنمودهای
حکیمانه امام بزرگوار مبنی بر خاتمه بخشیدن به غائله جنگل و به برکت ایثار و
تلاشهای بیوقفه پاسداران دلاور اسلام،تشکیلات عنکبوتی جهنمی منافقین در جنگل های سرسبز مازندران زیر ضربه رفته و ضمن تلاشی
کامل این تشکیلات در جنگل،تمامی ایادی استکبار اسیر اراده و قهر الهی شده و جدای
از همه هیاهو و بوق و کرناهای سران فراری و خائنشان در خارج از کشور،در این رابطه
کلیه اعضا در چنگ دلاوران اسلام گرفتار آمدند.
اینان که در طول این مدت جنایتهای دلخراشی را در ارتباط با امت
حزب الله مرتکب شده بودند،در قسمتی از اعترافات تکان دهندۀ خود به جنایتهای ذیل اعتراف
نمودند: 1-به شهادت رساندن چوپان بی سلاحی به جرم همکاری نکردن با آنان در نهایت شقاوت
با کارد و قمه و صرفه جویی حتی در شلیک یک گلوله( این چوپان ادعایی رژیم همان مزدور
شکارچی میرزا خان طاهری قاتل رهبر ارخا ،محمد
حرمتی پور میباشد که توسط مجاهدین به مجازات رسید).2- به شهادت رساندن 6 تن از پاکبازان
بسیج سپاه قائم شهر در اوج بی رحمی در حالیکه عزیزان در خواب بسر میبردند .3- و ارتکاب
دهها جنایت دیگر که هر کدام سرلوحۀ غمبار برای امت حزب الله به حساب آمده و نتیجه آن بجا
گذاشتند 21 شهید و 23 مجروح بوده است اینان از مدتها قبل در اثر تلاش شبانه روزی
سربازان اسلام دستگیر شدند که در طی دوسال پیگیری مستمر ،تمامی پایگاهها،دهها قبضه
سلاح جنگی،نارنجک جنگی،قرص کشنده سیانور، مقداری سه راهی و بی سیم و دو عدد قطب
نمای جنگی به همراه تعداد بسیار زیادی فشنگ های
سلاحهای مربوطه کشف گردیده است.
این جانیان تبهکار در دادگاه عدل الهی به تشریح جنایات متعدد و
اندوهبار خود در حضور خانوادههای معظم این وقایع پرداخته که بدنبال آن با تائید
شورای عالی محترم قضائی ،در حالی که تمامی روزنه های امید خود را تاریک میدیدند
به اعدام محکوم گردیده و حکم اعدام صادره
در سحرگاه روز یکشنبه مورخ 19.12.1363 به اجرا در آمد.اسامی معدومین بشرح زیر می
باشد.
م – ف با نام مستعار مستعار (
فرهاد،فرمانده مجاهدان مستقر در جنگل)
عبدلحمید ،(سیروس) عبدلی با نام مستعار(مهرداد،معاون فرماندهی
جنگل)
عباس قبادی با نام مستعار(رحمان) فرد شمارۀ 3 مجاهدان جنگل)
عزت اله محسنی با نام مستعار(عزیز)
احمد اکبری با نام مستعار(کمال)
مجتبی افسردین با نام مستعار(موسی)
دکتر بهروز کریمیان با نام مستعار(دکتر)
عزت اله رودگری با نام مستعار (جلیل)
اسماعیل احمدی با نام مستعار (امید)
اسماعیل کریمی با نام مستعار(جبار)
قدرت اله دارایی با نام مستعار (حسن)
یوسف برآبادی با نام مستعار (رامین)
محمد مثنایی با نام مستعار (مصطفی)
محسن بداغ آبادی با نام مستعار (سعید)
بهمن محسنپور با نام مستعار (صالح)
اگر دقت کنید اولین اسم همان که روزنامه نوشته م ف فرهاد همان
مسعود فرمانبردار است
سئوال اهمیت نام اویعنی مسعود
فرمانبردار در گزارشهای رژیم چی بود؟
رژیم جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ برای تضعیف روحیه
مخالفان و نمایش پیروزیهای خود، نام فرماندهان و اعضای کلیدی مجاهدین را در
تبلیغات رسمی برجسته میکرد. ذکر نام مسعود فرمانبردار نیز در همین راستا بود تا
نشان دهند که رژیم توانسته نیروهای اصلی مجاهدین را در مناطق حساس، مانند جنگلهای
شمال، از بین ببرد.
مسعود فرمانبردار یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بود
که در اوایل دهه ۱۳۶۰ در جنگلهای شمال ایران، بهویژه در مناطق رامسر و مازندران،
فعالیت میکرد. او بهعنوان فرمانده میدانی، نقش مهمی در هدایت و سازماندهی
نیروهای مجاهدین در این مناطق داشت.
نقش در عملیاتهای جنگل: مسعود فرمانبردار با
بهرهگیری از دانش چریکی و تجربههای نظامی، تلاش میکرد تا با استفاده از پوشش
جنگلی و جغرافیای منطقه، عملیاتهای موثری علیه نیروهای دولتی انجام دهد. هدف اصلی
این عملیاتها، ایجاد ناآرامی و تضعیف نیروهای جمهوری اسلامی در مناطق شمالی کشور
بود.
اهمیت در تاریخ مجاهدین خلق: مسعود فرمانبردار بهعنوان
یکی از فرماندهان میدانی در دورهای حساس از تاریخ سازمان مجاهدین خلق فعالیت میکرد.
فعالیتهای او در جنگلهای شمال ایران نشاندهنده تلاشهای سازمان برای گسترش نفوذ
و مقابله با نیروهای دولتی در مناطق مختلف کشور است.
بله، بر اساس اطلاعات موجود، مسعود فرمانبردار، فرمانده
تشکیلات جنگل سازمان مجاهدین خلق در منطقه مرکزی مازندران، توسط نیروهای امنیتی
جمهوری اسلامی دستگیر شد. این دستگیری از طریق نفوذ به تشکیلات جنگل سازمان
مجاهدین خلق صورت گرفت و منجر به متلاشی شدن این تشکیلات شد.وهمانطوری که گفتم
همراه با ۱۴ نفر دیگر اعدام شد .
این را هم بگویم سازمان
مجاهدین وقتی فهمید تلاش کرد از طریق صدای مجاهد به همه اطلاع دهد که مسعود
فرمانبردار خیانت کرده وبریده وبا رژیم کار میکند اما این خبر به همه نرسید .
بهمین پس
از دستگیری، اطلاعات بهدستآمده از مسعود فرمانبردار ، دیگر اعضای دستگیرشده، به
نیروهای امنیتی کمک کرد تا ساختار و فعالیتهای تشکیلات جنگل را شناسایی و اقدامات
مؤثری برای سرکوب آن انجام دهند.
سئوال: آیا شما کروکی یا نقشه ای از ساختار تشکیلاتی ونظامی یا
...مجاهدین جنگل دارید؟
نه یک چیزهای کم وکوچکی هست که توی مطبوعات آنزمان منتشر شد .
ولی متأسفانه، اطلاعات دقیقی درباره ساختار تشکیلاتی یا نقشههای
نظامی سازمان مجاهدین خلق در جنگلهای مازندران و گیلان در دسترس نیست. این سازمان
بهدلیل ماهیت مخفیانه فعالیتهایش، جزئیات مربوط به استقرار نیروها و ساختارهای عملیاتی
خود را منتشر نکرده است.
با این حال، منابعی اشاره کردهاند که در اوایل دهه ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین خلق
در جنگلهای گیلان و مازندران مستقر شده و حدود ۴۰۰ نفر نیرو در این
مناطق داشته است. این نیروها مجهز به انواع تسلیحات و تجهیزات بوده و اقداماتی
نظیر کمین در دالخانی و حمله به پاسگاهها را انجام دادهاند.
همچنین، گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد نیروهای امنیتی
جمهوری اسلامی با نفوذ به تشکیلات جنگل سازمان مجاهدین خلق، موفق به متلاشی کردن
این تشکیلات شدهاند. این عملیاتها منجر به دستگیری تعدادی از اعضای سازمان و
تضعیف فعالیتهای آن در مناطق جنگلی شمال ایران شده است.
سئوال : آیا شما از اسامی فرماندهان پاسداران در عملیات علیه
مجاهدین خبر دارید ؟
در اوایل دهه ۱۳۶۰، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش مهمی
در مقابله با فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق در جنگلهای مازندران و گیلان ایفا
کرد. با این حال، اطلاعات دقیق و مستندی درباره نام فرماندهان مشخصی که در این عملیاتها
شرکت داشتند، بهطور عمومی منتشر نشده است. این امر ممکن است به دلایل امنیتی و حفظ
محرمانگی اطلاعات نظامی باشد.
با این وجود، برخی منابع به فعالیتهای کلی سپاه پاسداران در
این مناطق اشاره کردهاند. بهعنوان مثال، لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا در اوایل
پاییز سال ۱۳۶۰ توسط سپاه پاسداران با حضور نیروهایی از گیلان و مازندران
تشکیل شد و در عملیاتهای مختلفی شرکت داشت.
در سرکوب و درگیریهای جنگلهای مازندران و رامسر در دهه ۱۳۶۰، نیروهای سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج، و نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نقش کلیدی
ایفا کردند. برخی افراد و نیروهایی که در این عملیاتها نقش داشتند، به شرح زیر
هستند:
قابل توجه است که رفسنجانی مستقیما از شخص خمینی فرمان جمع
کردن جنگل را که مخل ومضر برای خودش میدانست دریافت کرد
۱. فرماندهان سپاه در مناطق شمالی
- محسن رضایی: بهعنوان فرمانده کل سپاه پاسداران در دهه ۱۳۶۰،
نقش هماهنگی و برنامهریزی عملیاتهای کلی سپاه در مقابله با مجاهدین خلق، از
جمله عملیاتهای جنگل، بر عهده داشت.
- برادر حمید یعنی
ناصر سرمدی پارساوقرارگاه ابوالفضل که بیشتر در چالوس مستقر بودند
- اسفندیار رحیم
مشاعی که بسیجی وعضو اطلاعات سپاه هم بود
- احمد کاظمی: از فرماندهان برجسته سپاه که در عملیاتهای مختلف علیه
مجاهدین خلق، بهویژه در مناطق کوهستانی و جنگلی، نقش داشت.
- مرتضی قربانی: از فرماندهان سپاه مازندران و یکی از چهرههای فعال در
سرکوب نیروهای مجاهدین خلق در شمال ایران.
- شمسالله فرجی(مسئول عملیات سپاه رامسر)
۲. واحدهای سپاه و بسیج
- نیروهای سپاه
پاسداران و بسیج مستقر در استانهای گیلان و مازندران، با هدایت فرماندهان
محلی، عملیاتهای پاکسازی و سرکوب را در جنگلهای این مناطق انجام دادند.
- مهمتر از همه فرماندهی
ناحیه ۳ کشور و قرارگاه وسپاه ابوالفضل که بیشتر در چالوس مستقر بود وسیار هم
بود وحدود ۷۰۰ تا ۱۰۰۰پاسدار ونیروی آموزش دیده وتحت امر داشت
- لشکر ۲۵
کربلا: نیروهای این
لشکر که از استانهای شمالی کشور تشکیل شده بودند، در بسیاری از عملیاتهای
مربوط به جنگل مازندران مشارکت داشتند.
۳. نیروهای اطلاعاتی و امنیتی
- وزارت اطلاعات
جمهوری اسلامی ایران (اطلاعات سپاه
در آن زمان): با بهرهگیری از عوامل نفوذی و استفاده از اطلاعات محلی، نقش
کلیدی در شناسایی و دستگیری اعضای مجاهدین خلق ایفا کرد.
- نیروهای
اطلاعاتی با نفوذ به روستاها و جوامع محلی، توانستند موقعیتهای پناهگاههای
مجاهدین را شناسایی کنند.
۴. عملیات محاصره و پاکسازی
- نیروهای سپاه با
استفاده از واحدهای ویژه جنگلمحور که برای مقابله با تاکتیکهای
چریکی آموزش دیده بودند، در مناطق جنگلی فعالیت میکردند.
- استفاده از بالگردها
و هلیکوپترهای شناسایی برای پیدا کردن پایگاههای مخفی مجاهدین در دل
جنگل.
۵. شخصیتهای محلی
- برخی افراد محلی
و روستاییان که با رژیم همکاری داشتند، نقش مهمی در جمعآوری اطلاعات و
راهنمایی نیروهای دولتی برای شناسایی مخفیگاههای مجاهدین ایفا کردند. این
موضوع باعث شد که رژیم بتواند ضربات جدی به نیروهای مجاهدین وارد کند.
تا اینجا میتوانید نتیجه اقدامات انجام
شده را مختصر از نظر خودتان بگوئید
با توجه به عملیاتهای گسترده نظامی و اطلاعاتی، نیروهای سپاه
توانستند پایگاههای مجاهدین را شناسایی و نابود کنند. دستگیری افراد کلیدی، از
جمله مسعود فرمانبردار، یکی از نتایج این عملیاتها بود که منجر به فروپاشی
سازماندهی نیروهای مجاهدین در جنگلهای شمال ایران شد.
سئوال
چرا میگوئیداز جمله مسعود فرمانبردار، یکی از نتایج این عملیاتها بود که منجر به
فروپاشی سازماندهی ؟نیروهای مجاهدین در جنگلهای شمال ایران شد.
این نکته که دستگیری مسعود فرمانبردار، به عنوان یکی از
فرماندهان میدانی مجاهدین خلق در جنگلهای شمال ایران، نقش کلیدی در فروپاشی
سازماندهی این نیروها داشت، به دلایل زیر استوار است:
۱. نقش کلیدی فرمانبردار در جنگل
مسعود فرمانبردار بهعنوان یکی از فرماندهان اصلی تشکیلات جنگل
مجاهدین، مسئولیت هدایت و سازماندهی عملیات چریکی در این منطقه را برعهده داشت. او
نه تنها فرمانده نظامی بود، بلکه نقش هماهنگکننده و ارتباطی بین نیروهای چریکی و
رهبران سازمان در سایر مناطق را ایفا میکرد واطلاعات زنده بسیاری داشت که لو رفت .
از این رو، حذف او از صحنه (چه از طریق دستگیری و بعد شکنجه
وکسب اطلاعات از او ) باعث شد که نیروهای مجاهدین در جنگل دچار ضعف در هماهنگی و
هدایت شوند وضربه بخورند.
۲. ضربه اطلاعاتی به تشکیلات
در گزارشهای موجود، اشاره شده که نیروهای امنیتی جمهوری
اسلامی پس از دستگیری فرمانبردار و دیگر افراد کلیدی، توانستند اطلاعات ارزشمندی
درباره شبکههای ارتباطی و پایگاههای مخفی مجاهدین بهدست آورند. این اطلاعات به
نیروهای امنیتی اجازه داد تا عملیات گستردهای را برای شناسایی و سرکوب سایر اعضای
سازمان در جنگل انجام دهند.
۳. کاهش روحیه نیروها
در فعالیتهای چریکی، فرماندهان میدانی نقش بسیار حیاتی در حفظ
انگیزه و انسجام نیروها دارند. از دست دادن یک فرمانده اصلی مانند مسعود
فرمانبردار، علاوه بر ایجاد خلاء در رهبری، باعث تضعیف روحیه سایر اعضا شد و آنها
را در برابر حملات نظامی آسیبپذیرتر کرد.
۴. همکاری نیروهای محلی و شناسایی پایگاهها
پس از دستگیری فرمانبردار، نیروهای امنیتی توانستند به کمک
اطلاعات او یا شبکههای مرتبط، پایگاههای جنگلی مجاهدین را شناسایی کرده و عملیاتهای
موفقیتآمیزی را برای نابودی این پایگاهها اجرا کنند. این اقدامات باعث شد که
سازماندهی نیروهای مجاهدین در جنگلهای شمال دچار فروپاشی شود.
۵. تضعیف شبکه لجستیکی
فرمانبردار به عنوان یکی از چهرههای کلیدی، نقش مهمی در تأمین
لجستیکی و هماهنگی برای دریافت تسلیحات و پشتیبانی برای نیروهای مجاهدین ایفا میکرد.
با حذف او، شبکههای لجستیکی و تدارکاتی مجاهدین نیز تحت فشار قرار گرفت و توان
عملیاتی این نیروها کاهش یافت.
نتیجهگیری
دستگیری یا کشته شدن فرماندهان کلیدی در هر سازمان چریکی، بهویژه
در شرایطی که سازمان به شدت وابسته به فرماندهی و رهبری متمرکز است، میتواند به
فروپاشی یا تضعیف شدید آن بیانجامد. مسعود فرمانبردار یکی از این چهرههای کلیدی
بود که نقش او در تشکیلات جنگل به قدری مهم بود که حذف او، سازماندهی این نیروها
را در منطقه مختل کرد.
آیا
شما فردی بنام برادر حمید معاون امنیت واحد اطلاعات سپاه منطقه ۳ کشوری را میشناسید
بله، برادر حمید، با نام اصلی ناصر سرمدی پارسا،
در دهه ۱۳۶۰ بهعنوان معاون امنیت واحد اطلاعات سپاه منطقه ۳ کشوری فعالیت میکرد.
این منطقه شامل استانهای گیلان، مازندران و گلستان بود. او نقش مهمی در مقابله با
فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق در جنگلهای
شمال ایران ایفا کردتا آنجا که من میدانم او تا سال ۶۲ در این پست انجام وظیفه کرد
وتقریبا از جنگل های شما که مراکز مجاهدین بود چیزی نماند وحرکات وعملیات پراکنده
بود ام مجاهدین خط عوض کردند وبه کردستان منتقل شدند.
ممون از اطلاعاتی که
بیان کردید آیا از سوابق و نقشهای
ایشان هم میتوانید تا آنجا که مقدور است بفرمائید:
بله
- معاون امنیت
واحد اطلاعات سپاه منطقه ۳ کشوری (۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳): برادر
حمید در این دوره مسئولیت امنیتی در استانهای شمالی کشور را بر عهده داشت و
در سرکوب فعالیتهای گروههای مخالف، بهویژه سازمان مجاهدین خلق، نقش مؤثری
ایفا کرد.
- مقابله با مجاهدین
در جنگلهای شمال: او
با هدایت عملیاتهای اطلاعاتی و امنیتی، به تعقیب و دستگیری اعضای سازمان
مجاهدین خلق که در جنگلهای شمال ایران مستقر شده بودند، پرداخت.
- بعد ها به وزارت
اطلاعات منتقل شدندوعضو تحقیق گروه ۳نفره دری نجف آبادی وبرادر عباد یعنی علی
ربیعی هم بودند
- همچنین در امر
سیاسی به وزارت خارجه منتقل وسفیر تاجیکستان ...هم بودند
- در امر بیزنس هم
دخالت محدود داشتند تا اواخر دهه نود
اثر چندانی از نام آقای سرمدی پارسا در رسانه های ایران وجود نداشت، با این
همه جستجو در سامانه های ثبت شرکت ها نشان می دهد او دوازدهم بهمن ۱۳۹۵ به
عنوان نایب رئیس هیأت مدیره شرکت هلدینگ توسعه سورینت قشم انتخاب شده و چند
ماه بعد از آن خارج شده است، هلدینگ توسعه سورینت قشم از شرکت های متعلق به بابک زنجانی سرمایه دار معروف
بود که در ابتدای کار دولت حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ بازداشت شد، گفته شد در
ازای بدهی های آقای زنجانی برخی اموال او از جمله شرکت سورینت در اختیار دولت
جمهوری اسلامی و وزارت نفت قرار گرفت، با این همه مناقشه طولانی درباره پس
گرفتن بخشی از انتقال سرمایه بابک زنجانی به تاجیکستان که گفته شد بالغ بر
دومیلیارد یورو است در سال های گذشته ایجاد شده بود، سرانجام این مناقشه و
دلایل عضویت کوتاه مدت سرمدی پارسا در هلدینگ سورینت قشم نامشخص است، از
میانه سال ۱۳۹٤ نام ناصر سرمدی پارسا در شرکتی به نام پتروپاز هم به عنوان
مدیرعامل دیده می شود.
- دانشمند راهبردی: بر اساس گزارشها، برادر حمید پس از دوران خدمت در سپاه،
بهعنوان یکی از دانشمندان راهبردی کشور شناخته میشود.
گفتگوهایی با برادر حمید درباره تجربیاتش در مقابله با منافقین
در جنگلهای شمال ایران انجام شده است که جزئیات بیشتری از فعالیتهای او را روشن میکند.
در پایان میخواستم
یک مقدار بیوگرافی وسوابق برادر حمید را برایمان بازگو کنید علیرغم اینکه ممکن است
گفته باشید
بله
ناصر سرمدی پارسا،
که با نام مستعار برادر حمید شناخته میشود، از چهرههای امنیتی و
دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران است.
سوابق امنیتی:
- اطلاعات سپاه
پاسداران: سرمدی
پارسا در سالهای ابتدایی پس از انقلاب ۱۳۵۷ به عضویت سپاه
پاسداران درآمد و در بخش اطلاعات این نهاد فعالیت کرد. وی در سرکوب مخالفان
سیاسی، بهویژه مجاهدین خلق در دهه ۱۳۶۰، نقش داشت.
- تا سال ۶۲مشغول
پاکسازی جنگل های شمال از قائم شهر جنگل خی پوست ورامسر وبیبالان رودسر تا
دالخوانی و...تا پره سر رضوانشهر وهشتپر طوالش بود.
- وزارت اطلاعات: با تشکیل وزارت اطلاعات، سرمدی پارسا به این نهاد پیوست و
مسئولیتهای متعددی را بر عهده گرفت:
- ۱۳۶۲ تا
۱۳۶۵: رئیس اداره غرب اروپا
- ۱۳۶۵ تا
۱۳۶۸: جانشین اداره کل اروپا
- ۱۳۶۸ تا
۱۳۷۲: فعالیت در معاونت خارجی، بخش آمریکا
- ۱۳۷۲ تا
۱۳۷۶: مدیرکل معاونت ضدجاسوسی
- ۱۳۷۶ تا
۱۳۷۸: جانشین معاونت ضدجاسوسی
- ۱۳۷۸ تا
۱۳۸۰: معاون امنیت وزارت اطلاعات
نقش در قتلهای زنجیرهای:
در دوران معاونت امنیتی سرمدی پارسا، قتلهای زنجیرهای رخ
داد. پس از افشای این قتلها، کمیتهای به دستور رئیسجمهور وقت، سید محمد خاتمی،
تشکیل شد که سرمدی پارسا یکی از اعضای آن بود. وی در جریان بررسی این پرونده، از
وزارت اطلاعات کنارهگیری کرد.
سوابق دیپلماتیک:
در اردیبهشت ۱۳۸۱، سرمدی پارسا بهعنوان سفیر ایران در
تاجیکستان منصوب شد و تا سال ۱۳۸۵ در این سمت فعالیت کرد.
فعالیتهای اخیر:
از اواخر دهه ۱۳۹۰، نام سرمدی پارسا در رسانههای نزدیک
به اصلاحطلبان بهعنوان نویسنده یادداشتها و تحلیلهای سیاسی دیده میشود. وی در
وبسایتهایی مانند «مشق نو» و روزنامه «اعتماد» مطالبی منتشر کرده است.
اتهامات مربوط به شکنجه:
برخی زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰، از جمله هوشنگ
اسدی، در خاطرات خود از فردی با نام «برادر حمید» بهعنوان بازجوی خود یاد کردهاند
و او را به اعمال شکنجه متهم نمودهاند. این افراد معتقدند که «برادر حمید» همان
ناصر سرمدی پارسا است.
برای اطلاعات بیشتر، میتوانید به منابع زیر مراجعه کنید:
ناصر سرمدی پارسا بعنوان سفیر رژیم در کنار وزیر خارجه تاجیکستان
هما کلهری که توسط ناصر سرمدی پارسا بازجوئی وشکنجه شد
هوشنگ اسدی که توسط ناصر سرمدی پارسا شکنجه وبازجوئی شد
.این دو نفر توسط برادر حمید یعنی ناصر سرمدی پارسا شکنجه شدند