قتل عام جنایتکارانه ومصداق بارز نسل کسی مجاهدین در زندان مالک اشترلاهیجان- مجاهد قهرمان سعید صداقت مجاهد سر موضع
مجاهد قهرمان سعید صداقت نماد بارزى ازيك مجاهد وفاداربه آرمان
سعید صداقت درسال ۱۳۴۲ درشهرلاهیجان بدنیا آمد.
در۱۵ سالگی وارد دنیای سیاست شد.
درسال ۵۷، وارد تظاهرات ضد ديكتاتوری عليه حكومت شاه شد.
چند ماه بعد ازپیروزی انقلاب، به مجاهدین پیوست.
سعيد مي گفت :
«چند ماه اول انقلاب فکرمی کردم دیکتاتوری به پایان رسیده و مردم آزاد شدند.
حتما فقرازبین می رود، عدالت درجامعه برقرارمی شود،
اما خیلی زود فهمیدم که اشتبا ه می کردم.
حاکمان جدید، سرکوبگرتروغارتگرهستند.
کم کم ازحکومت جدید مایوس شدم.
به طرف گروههای سیاسی رفتم.
سرانجام مجاهدین را، مطلوب خواسته ها و آرزوهایم دیدم.
زود متوجه شدم که با یک دیکتاتوری جدید مواجه شدیم وباید با آن مبارزه کنیم.»
سعید درواحد دانش آموزی، بعنوان هوادارمجاهدین، به افشاگری درمورد ماهیت چماقداری می پرداخت.
دردی ماه ۵۸ مورد حمله چماقداران وابسته به حزب جمهوری اسلامی، درلاهیجان قرارگرفت.
اوازناحیه سروصورت مجروح شد اما توانست فرارکند.
درادامه فعالیت های آگاهی بخش درمورد حکومت و چماقداران، به همراه تعدادی ازدوستانش درآبان ۵۹ توسط پاسداران دستگیر شد.
بعد ازدستگیری به زندان سپاه رشت منتقل شد.
۶ ماه درزندان سپاه رشت بود.
پس ازآن به زندان سپاه لاهیجان فرستاده شد.
اودرلاهیجان به ۳ سال زندان محکوم شد.
سعيد درتابستان ۶۳ اززندان سپاه لاهيجان آزاد شد.
حضور درجامعه نكبت زده خمينى، دربحبوحه عربده هاى جنگ ويرانگر ايران وعراق، براى سعيد غيرقابل تحمل بود.
هرساعتى ازروز را به اميد ادامه مبارزه و وصل شدن به تشكيلات مجاهدين سپرى مى كرد.
پس از ۴ ماه او يكی دونفر از دوستان قديمى خود را پيدا كرد.
دوران درخود پيچيدن وتنهايى سپرى شده بود.
دوستانش به اوگفتند كه شماره تلفن ارتباط با سازمان را بدست آورديم ومي توانيم ازايران خارج شويم.
سعيد هم مشتاقانه ازاين امكان استفاده مى كرد كه بتواند هرچه زودتر خود را به نزد ياران قديمى اش برساند.
سعيد دوبار تماس گرفت ودرخواست خود را براى خروج ازكشور مطرح كرد.
صبح روز بعد از تلفن دوم، هنگام خروج از يكى از خيابانهاى شهر لاهيجان، سرنشينان خورويى جلوى اورا گرفتند.
آنها اطلاعات سپاه پاسداران بودند.
تلفن سعيد تحت كنترل بود و آنها درجريان تماس وهدف سعيد از تماس تلفنى قرار گرفتند.
بلافاصله او رامحاصره كرده وسعيد براى بار سوم دستگير شد.
من كه خبرآزادى سعيد را قبلا شنيده بودم بسيار خوشحال بودم.
مطمئن بودم كه سعيد به مبارزه خود ادامه خواهد داد و به نزد مجاهدين خواهد رفت.
به همين دليل وقتی كه دربهمن سال۶۵ مجددا سعيد را درزندان ديدم بسيار غمگين شدم.
سعيد پس ازیک دادگاه چند دقيقه اى به ۱۰ سال زندان محكوم شد.
ديدن سعيد پس از ۳ سال، برايم خوشحال كننده بود اما ازدستگيرى مجدد او بسيار ناراحت بودم.
سعيد مجاهدی تمام عیار، بي غل وغش، وانسانی با اعتقاد عميق به مبارزه با فرهنگ شقاوت، ريا كارى، رذالت خمينى بود.
اولين چيزى كه درهربرخوردى با سعيد حس مى كردم، صداقت اوبود.
بطورجدى صداقت فقط شهرت سعيد نبود بلكه درجوهر انسانى، او سرشارازصداقت بود.
تعداد زيادى از دوستان سعيد، ازجمله؛ علی صالحی، مسعود صابرى، حميد جاماسبى، كمال كوشالى در ابتدای سال ۶۰ توسط جلادان خونريزخمينى اعدام شده بودند.
سعيد همواره عزم خود را به ادامه راه يارانش نشان میداد ومى گفت:
«اولين وظيفه من بعنوان يك مجاهد، ادامه راه شهیدان است.
همواره بايد شعله مبارزه با شكنجه گران وجلادان خمينی را برافروخت.
مردم ايران حقشان نيست كه چنين جانوران خون آشامى برگرده آنها سوارشوند.
من تمام سلول هاى خود را درخدمت مبارزه با رژيم قرارمی دهم»
يك روز سعيد به ملاقات رفت، اما به اواجازه ورود به محل سالن ملاقا ت را ندادند.
مادر او به پاسداران درمحل ملاقات اعتراض کرد.
پاسداران به او توهين کردند، مادر به خمينى وهمه عوامل رژيم لعنت فرستاد.
مزدوران مادررا دستگير کردند وبه يك انفرادى جنب در وروى زندان بردند.
پس ازساعاتى مادررا تحويل دادستانى دادند ودردادستانی مادررا به انفرادی بردند.
سعيد ازاين اقدام مزدوران ناراحت شد، اما گفت كه افتخارمی كنم كه مادرم درمقابل اوباشان رژيم مقاومت كرد كه مجبورشدند او را دستگير كنند.
مجاهدين به سوگند خود به مبارزه با رژيم وفاداربودند حتی به قيمت دستگيرِى و شكنجه مادران خود.
آنها آموختند كه برای مبارزه با رژيم خمينِی بايد فدا كرد.
دشمن پليد را جز با پايدارى وفداى حداكثر نمی توان به عقب نشينى وادار كرد.
دربهمن ۶۶ تفكيك زندانيان سپاه لاهيجان انجام گرفت.
رئيس زندان « دميار» كه مامور دادستانِی بود گفت:
مي خواهيم امكانات زندان را تقسيم كنيم كه جابجايى انجام شد.
اما اين موضوع، علتى نداشت جز زمينه سازی كشتار زندانيان سياسی.
درفروردين ۶۷ سعيد را مدتى از بند خارج كرده وبه انفرادى بردند اما پس ازمدتى دوباره به بند برگرداندند.
ازفروردين وارديبشهت ۶۷ موجى از جداسازى وانفرادى بردن زندانيان آغازگشت.
اين آبستن تحولاتى بود كه درآينده نزديك رخ ميداد.
سرانجام دوران آزمايش مبارزانى كه بهترين ساليان زندگى خود را درزندان گذارنده بودند آغازگشت.
اواخر تير ماه ۶۷ بيشتر زندانيان سياسى زندان موسوم به مالك اشتر سپاه پاسداران لاهيجان را، به زندان رشت منتقل كردند.
ازروز ۱۲ تير كه رژيم به قعطنامه ۵۹۸ سازمان ملل تن داده بود، ملاقات زندانيان سياسى را قطع كرده بود.
تلويزيونها را از بند ها خارج كرده وهرگونه ارتباط زندانيان با خارج بند را قطع كرده بود.
درزندان رشت ازروز ۸ مرداد ۶۷ حلق آويز زندانيان سياسى شروع شده بود.
دراواخر مرداد سعيد هم به همراه ۷ نفراززندانيان سياسى به پيمان خود تا به آخر درمبارزه بارژيم خميني وفادار ماند و سربدارشد.
ياد او فروغ روشن راه ما درسرنگونى دشمنان قسم خورده مردم ايران باد.
باشد كه دردادخواهی خون پاك ترين فرزندان مردم ايران با او عهد بسته و به راه پرفروغ او تا نابودی حكومت شرور خامنه ای ادامه دهيم.
نوشته ای از اکبر کاظمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر