۱۳۹۴ بهمن ۱۱, یکشنبه

حسن نیک فرشهید قهرمان خلق کاندیدای دور اول مجلس شورای ملی از لنگرود

حسن نیک فرشهید قهرمان خلق کاندیدای دور اول مجلس شورای ملی از لنگرود 
نام :حسن
نام خانوادگی: نیک فر 
شغل: معلم 
محل تولد: خلیفه محله شلمان
محل شهادت :لنگرود
سال شهادت :1361 برادر این قهرمان هم محمد رضا نیک فر نام داشت که در قتل عامهای سال 67 به شهادت رسید محمد رضا بارها از پاکستان به داخل کشور ترددکرده بود ودر یکی از این ترددات دستگیرشد
نحوه شهادت:تیرباران

۱۳۹۴ بهمن ۷, چهارشنبه

یک نمونه از جنایت - برگزاري مراسم چهلم شهيد راه آزادي ” ترانه موسوي ” در مازندران

  یک نمونه از جنایت - برگزاري مراسم چهلم شهيد راه آزادي ” ترانه موسوي ” در مازندران

ترانه موسوی یکی از شهیدان مظلوم قیام 88 است او اهل جمستان مازندران بود در صورتی که هیچ اقدامی نکرده بود توسط لباس شخصی ها ربوده شد وبعد از تعرضات حیوانی او را به بیمارستان رساندند دوباره از بیمارستان ربوده شد وبرای پاک کردن آثار جنایات پیکر او را با اسید متلاشی کردند ومانند هزاران قربانی دیگر خانواده او رامتلاشی کردند برای یاد آوری به یک یادبود 2009 اشاره میکنیم یادش گرامی باد

بنا بر خبر دريافتي از مازندران ,روز يكشنبه اول شهريور ماه از ساعت 10 صبح ,در روستاي وازيوار از توابع چمستان حدود 30 الي 40 نفر از خانواده و نزديكان شهيد راه آزادي ميهن ” ترانه موسوي” يك مراسم كوچك به مناسبت چهلم اوبرگزار كردند.
لازم به ذكر است كه پدر ترانه موسوي يك هفته بعد ازحادثه ترانه سكته و فوت كرده و از مادرش هم حدود 10 روز است كه خبري نيست و در اين مراسم حضور نداشت، اين مراسم توسط خانواده درجه دو ترانه از جمله عمو و عمه هاي او برگزارگرديده است.
اين مراسم در يك مسجد در چمستان برگزار شد, خانواده ترانه تحت فشار نيروهاي امنيتي اصرار به بي سرو صدا برقرار كردن مراسم داشتند . لازم به ذكر است كه هنگام برگزاري مراسم نيروهاي امنيتي و سركوبگر نظام در اين محل حضور داشتند و منطقه راتحت كنترل داشتند.

۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

ساحل شهسواررودخانه های تنکابن




ساحل شهسواررودخانه های تنکابن

رودخانه های تنکابن عموما از دامنه کوه های البرز که در سمت جنوبی تنکابن واقع شده اند سرچشمه گرفته پس از طی مسیر خود به دریای خزر می ریزند. طول مسیر این رودخانه ها زیاد نیست .همه دارای بستری با شیب تند و سنگلاخ است و قابل قایقرانی نیستند. اکثرا در فصل تابستان و خشکی هوا کم آب میباشند. ولی در فصل آب شدن برفها و بارانهای سیل آسا پر آب می شوند و موجب بروز سیلاب میشوند که موجب خسارات مالی و جانی میشودشهرستان تنکابن با محدوده جغرافیایی فعلی دارای ده رودخانه بزرگ و کوچک است به این شرح: نمک آبرود- اسب چین- کاظم رود- نشتارود- ولی آباد- چشمه کیله (مزر)- تیرم و شیرود- گرگرود و رودخانه کوچک ول آبی

۱- نمک آبرود : این رودخانه دارای دو شاخه است. شاخه نمک آبرود از کوههای دسکاگاری سرچشمه میگیرد پس از عبور از کوه های جنگلی مسیر در محل خوشامپان با شاخه دومی که از کوه های یالبندان و جیر سرچشمه میگیرد و به نام جیر نامیده میشود تلاقی نموده سپس به دریا میریزد. از محل خوشامیان کانالی از آن جدا شده آن را برای استفاده مزارع انتقال دادند. عمق این رودخانه بین ۰.۵ الی ۱.۷۵ متر متغیر است آبادی های مسیر این رودخانه عبارتند از: کیاده – آهنگرکلا – نمک آبرود – جیر – خوشامیان – یالبندان .در حال حاضر این رودخانه مرز و حد طبیعی سمت شرقی شهرستان تنکابن با کلارستاق میباشد.

۲- رودخانه اسب چین: این رودخانه از کوه های ولگم چال و ماری سرا سر چشمه گرفته پس از عبور از آبادی های مسیر در ۲۷کیلومتری جنوب شرقی شهسوار به دریا میریزد. آبادی های اطراف این رودخانه عبارتند از : تازه آباد – اسب چین – گراب –علی آباد که سکنه آن به قریه لنگا کوچ کرده اند. عمق این رودخانه در فصول مختلف متغیر است و حداکثر تا 1.5 متر میرسد .در مواقعی که آب رودخانه زیاد باشد از مصب رودخانه تا یک کیلومتری سمت جنوب قابل قایقرانی کوچک میباشد.

۳- رودخانه کاظم رود : این رودخانه دارای سرچشمه غنی نیست از آبریزهای مختلف نشکیل شده است .شعبه اصلی آن در شرق . خلاربن از مازوگاسرا از چشمه کوچکی به نام کرشه و مرتع خشدس با شعبه دیگری به نام ولدره تلاقی میکند و شعبه بزرگ کاظم رود را تشکیل میدهد و آن را در بعضی کتب پلنگ رود هم نامیده اند و با شعبه دیگری به نام حجت خانی در خرماچال متصل میشود و از آن پس کاظم رود نام دارد . پس از عبور از هر دو آبرود – لات لنگا – غرب توسکا – بسنده علیا در قسمت غربی شهرک عباس آباد به دریا میریزد. پل بزرگ فلزی در ۴۰۰ متری غرب جاده ماشین رو عباس آباد و نشتارود است که در زمان پهلوی اول ساخته شده است.

۴- نشتارود: این رودخانه از بلندی های میان بند و جنگلهای کله چال – علی سرا سرچشمه گرفته وبه نام سفیدرود است پس از عبور از فقیه آباد به آن منضم میگردد در مواقع پر آبی تا 1.5 کیلومتری دریا برای قایقرانی کوچک موتوری و یا پارو قابل استفاده است . عرض رودخانه بین ۱۵ تا ۳۰ متر متغیر است .آبادیهای مسیر عبارتند از: سفید آب – فقیه آباد – نشتارود.

۵- رودخانه ولی آباد: این رودخانه مستقل نیستو سرچشمه ندارد و از سه رشته رود کوچک تشکیل میشود . یک رشته از جنگل های کرچی کله . رشته دیگر از جیر سرا شروع شده در امیر آباد به شاخه اول متصل میشود. رشته سوم از جنگل کوچک سیاورز و فرهاد جوب شروع شده در محل میر شمس الدین به به دو رشته قبلی تلاقی مینماید پس از عبور از ولی آباد از زیر پل فلزی آن گذشته به دریا میریزد طول تقریبی این رودخانه حدود نه کیلومتر است . در موقع پر آبی تا یک کیلومتری مصب دریا با قایق کوچک پارویی یا موتوری میشود قایقرانی کرد. روستاهای مسیر این رودخانه عبارتند از : گرجی محله - گلستان - امیر آباد - شیرج محله – برسه بور – میر شمس الدین – ولی آباد.

۶-رودخانه مزر (چشمه کیله) :
این رودخانه بزرگترین و پر آب ترین رودخانه تنکابن است . از ارتفاعات کوه های الموت و تخت سلیمان و کندوان سرچشمه گرفته .دارای دو شعبه است .شعبه اول از کوه های دو هزار و شعبه دوم از کوه های سه هزار که مهمتر از شعبه اول است و در محلی به نام چاله دره در 24 کیلومتری جنوب شهر شهسوار دو شعبه به هم متصل میشوند . پس از عبور از کوه های ترم پشته - گوهر دره بزرگ و کوچک - سیاه بن - سیالان – گاو پشته سر – گته چال – مازو کله – کنس داربن – سفید چال – بند پی - سیاه کوه – کشدان – میان لات – قبله کلایه – نوشا – سرگل – موشل – لیلال – خشچال – و عبور از آبادی های دوهزار با نام اشتوج بالا و پایین – سید قاسم – نوشا – میانکوه – کلیشم – یالاش – گلستان – محله یاغدشت – برسه – اشکور محله – عسل محله
 
 
 
– هلو کله – ترس – توسا کلام – قلعه گردن – کشکوه – آغوز کله – شهر شهسوار از زیر پل بزرگ شهر که در سال ۱۳۱۱ ساخته شده به دریا میریزد . این رودخانه پس از خروج از کوهستان به نام چشمه کیله و در قسمت جلگه به نام مزر نامیده میشود .بیشتر ایام سال دارای آب زیاد میباشد .عمق متوسط آن حدود ۱.۵ متر است و عرض آن بین ۳۰ تا ۳۵۰ متر و گاهی هم تا ۴۰۰ متر متغیر است .به علت شیب تند و سنگلاخ بودن مسیر قابل قایقرانی نیست . در فصل باران های شدید آب آن زیاد و گاهی سیلاب مهیب جاری میشود . در انتهای رودخانه تا مصب دریا در زمان پهلوی سدی بر طرفین کنار رودخانه به طول یک کیلومتر ساخته شد. کانال های متعدد برای آبیاری مزارع روستاهای بسیار از این رودخانه جدا شده و قابل استفاده زیاد میباشد . اهم این کانالها عبارتند از : کانال قلعه گردن – کانال کشکو – کانال شاغوزکوتی – کانال غربی شهر شهسوار – کانال و نهری که برای آبیاری مزارع شرق شهسوار

شهرستان تنکابن يا همان شهسوار آيا بيشتر ميدانيد؟






 
شهرستان تنکابن يا همان شهسوارمنبع: Mazandnume.com

شاید جالب باشد بدانیم که تنکابن تا زمانی نه چندان دور یعنی تا قبل از استقرار حکومت پهلوی منطقه وسیعی از شرق شهرستان لاهیجان تا حدود آمل و حتی بابل را شامل می شده است.
در دوره پهلوی با جعل نام آن به شهسوار و محدود شدنش به یک شهر کوچک، اهمیت تاریخی خود را از دست داد.
شهرستان تنکابن واقع در غرب مازندران با ترکیبی متنوع از جاذبه‌های مانند دریا، دشت ، جنگل و کوهستان برای انواع تورها و انگیزه‌های مختلف مناسب است.

زیباییهای طبیعی و رویایی دوهزار و سه‌هزار، آب وهوای مطبوع ییلاقی وچشم- اندازهای خیره‌کننده ساحلی این شهرستان را به مرکز جذب گردشگر تبدیل کرده است.
قله سیالان، اثر طبیعی خشکه‌داران، ساحل زیبای دریا، منطقه‌ییلاقی سه هزار، آب گرم معدنی فلکده، آبشار فرهادجوی، دشت دریاسر، غاردانیال وپارک چالدره از مهمترین جاذبه‌های این شهرستان است.
نشتارود، عباس‌آباد، سلمانشهر، کلارآباد ازتوابع تنکابن بوده که هر یک از این شهرها بهترین محل برای اقامت و یا تفریح گردشگران است.


*قله سیالان قله سیلان مرتفع‌ترین قله تنکابن بوده که در مسیر صعود دارای مناظری کم نظیر و بکر می‌باشد.
قله سیالان با‪ ۴۶۰۰‬متر ارتفاع باشکوهی وصف نشدنی از دوهزار خودنمایی می- کند و برای رسیدن به قله به صورت پیاده پنج ساعت باید پیاده‌وری کرد.
برای صعود به سیالان از دو راه می‌توان عبور کرد، مسیر اول " زنگشا محله" به " کشکر " و " سلیمان‌آباد " و مسیر دوم " خرم‌آبادقلعه گردن" و " لتاک" است.

*اثر طبیعی خشکه‌داران
اثر طبیعی خشکه‌داران در‬محور تنکابن به چالوس بعد از نشتارود وقبل از شهر عباس‌آباد در کنار جاده واقع شده و ‪ ۱۲۰‬متر با دریا فاصله دارد.

این منطقه حفاظت شده به‌عنوان تنها جنگل جلگه‌ای و بکراز آخرین بازمانده- های اکوسیستم‌های جنگلی جلگه‌ای شمال ایران به مساحت دو میلیون و ‪ ۶۰۰‬هزار مترمربع مساحت به شمار می‌رود.
انواع مختلف گونه‌های گیاهی مانند توسکا از نوع کرک که در ایران رو به انقراض بوده، سه‌قلوانجیلی، انار، ممرز، بلوط، لیلکی، لرگ، ملج، انواع مهم شمشاد، ازگیل جنگلی و یاس وحشی می‌باشد.
گونه‌های مختلف جانوری نیز از قدیم درآن می‌زیستند و در حال حاضر زیستگاه حیوانات وحشی نظر شغال، گرگ، خوک، گربه وحشی و پرندگانی مانند حواصیل خاکستری، قره‌غاز، مرغابیها، دارغاز، باکلان، اگوت بزرگ و کوچک می‌باشد.
خشکه داران با شرایط مذکور و برخورداری ازساحل زیبای دریای خزر ومجاورت با شهرهای گردشگری و امکانات اقامتی و پذیرایی ازجمله بهترین مناطق برای گشت و گذار است.
درحاشیه این منطقه نیز یک موزه تاریخی طبیعی ایجاد شده که مجموعه تاکسیدرمی از حیوانات وحش شمال ایران را به نمایش گذارده و همواره مورد استقبال محققان و دانش پژوهان است.

* آب گرم معدنی فلک ده
این مکان یک در "لیرسر" قراردارد و مسیر آن از سه‌راهی خرم‌آباد در داخل شهر تنکابن و قبل از پل چشمه‌کیله آغاز و پس از عبور از شهر خرم آباد به دوراهی "لتاک" می‌رسد.

از این محل پس از عبور از پل به‌فاصله‌اندک دو راهی سه‌هزار و لیرسر وجود دارد که از این محل جاده به‌صورت خاکی ادامه پیداکرده و کل فاصله تنکابن تا روستای سنتی فلکده ‪ ۳۲‬کیلومتر است.
آب گرم با درجه حرارت متوسط درکنار رودخانه "لیرسر" و یک چشمه آب سرد به همراه جنگلهای انبوه و کوههای پوشیده از درخت برای اجرای تور وگروههای مختلف گردشگری بسیار جالب است.

*منطقه ییلاقی سه هزار
مسیر دسترسی تنکابن به خرم‌آباد پس از عبور از قلعه گردن به سمت جنوب امتداد یافته و دوراهی "لتاک" در جنوب شرقی وارد یک جاده خاکی می‌شود که به طرف منطقه زیبای سه هزار ادامه پیدامی کند.

دره سه هزار منطقه‌ای بکر، زیبا با چشم اندازهای بدیع، چمنزارها،جنگلهای مرتفع و جلگه‌ای، رودخانه پرآب سه هزار یک مجموعه گردشگری و طبیعی کم‌نظیر در ایران است.
در آن آثاری از زندگی انسانها در گذشته‌های دور بر جای مانده است.
آب و هوای مطبوع به همراه آبشارها و چشمه‌های آب گوارا و آرامش رویایی این منطقه برای گروههای گردشگری مشتاق مناسب است.
پس از طی کردن مسافتی حدود ‪ ۳۵‬کیلومتر با وسیله نقلیه ودرصورت ‪ ۳۰‬کیلو- متر پیاده‌روی در دو کیلومتری شمال شرق روستای میان‌رود درغرب رودخانه پرور آب معدنی شلف قرار داشته که برای درمان بیماریهای مختلف مانند امراض‌کلیوی ، سوء هاضمه و نقرس، امراض پوستی و درد رماتیسم مفید است.

*آبشار فرهاد جوی
جاده آسفالته دوهزار و سه هزار که از تنکابن آغاز می‌شود پس از عبور از خرم‌آباد به مسافت دو کیلومتر به منطقه قلعه کردن می‌رسد که‌منظره جالبی را در دامنه ارتفاعات کوتاه وجنگلی ازجلگه و دریای تنکابن به نمایش می‌گذارد.

این محل با تنکابن هشت کیلومتر فاصله داشته و در کنار جاده از تونل انحرافی و تاریخی "قلعه تنکا" که آب " ولمرود " را به رود سه‌هزار متصل می‌کند آبشاری به ارتفاع ‪ ۱۰‬متر دارد که محیطی زیبا را برای استراحت مسافران بوجود آورده است.

* بوستان جنگلی چالدره
این بوستان جنگلی در ‪ ۱۸‬کیلومتری مسیر تنکابن به دوهزار و در کنار جاده قرار دارد و مسیر آن آسفالته است.

پارک زیبای چالدره با ‪ ۹۲‬هکتار مساحت درمیان دلتای دو رود دوهزار و سه- هزار و محل اتصال آنها قرار دارد.
سرویس‌های بهداشتی، توقفگاه اتومبیل، آب و برق، آلاچیق از جمله امکانات این بوستان است.

* غار دانیال
این غار ریبا در ارتفاعات مشرف به سلمانشهر قرار دارد، سلمانشهر در ‪۳۰‬ کیلومتری شرق تنکابن در مسیر ارتباطی کنار چالوس به تنکابن قرار دارد.

این شهر در ساحل زیبای خزر واقع شده و مسیر دسترسی به غار دانیل از وسط شهر و از خیابان میانی شهر و محور ارتباطی در محل میدان مرکزی شهر جدا و وارد خیابان دری گوشه می‌شود.
این خیابان در ادامه از شهر خارج شده و به طرف جنوب و دامنه‌های زیبای البزر ادامه پیدا می‌کند و در خاتمه به روستای "چاری" می‌رسد و از وسط رود چاری گذشته و پایان می‌یابد.
کل فاصله تنکابن با روستای چاری چهار کیلومتر بوده واز محل با پای‌پیاده یک ساعت زمان لازم است تا با عبور از ارتفاعات زیبا و جنگلی به دهانه غار رسید.
داخل غار بسیار سرد بوده و آب گوارا و سردی هم داخل غار جاری است. مواد آهکی چکیده از سقف غار منظره زیبایی داشته و پهنای غار از دو تاپنج متر متغیر بوده و طول آن نامعلوم است.
شباهت‌های زیادی بین این غار و غاز علی صدر همدان وجود دارد و این محل مکان مناسبی برای گردشگران است.
امامزاده قاسم دوهزار، بقعه‌آقا شیرعلی خرم‌آباد، بقعه میرشمس‌الدین تنکابن ، بقعه ایوب پیغمبر، بقعه صالح بن علی و امام‌زاده سید حسین شیرود ازجمله بقاء متبرکه تنکابن است.
قلعه تنکا در قله کردن تنکابن، ساختمان شهرداری، ساختمان شهربانی، پل آجری قله کردن، پل لپاسرو شاه‌نشین دشت توسا، قلعه توسا و مرکز تحقیقات مرکبات کترا از جمله آثار تاریخی شهرستان تنکابن است.
اطلاعات تکمیلی در مورد شهرستان تنکابن
عباس آبادعباس آباد در 28 کیلومتری غرب چالوس و بفاصله 24 کیلومتر از تنکابن در مسیر راه چالوس رامسر واقع شده است دریا در شمال و جنگل های انبوه شمال دامنه های البرز در جنوب و از شرق به شهر سلمانشهر (متل قو) و از غرب با شهر نشتارود هم مرز میباشد این شهر به صورت نواری باریک بین دریا و کوه شکل گرفته اقلیم این منطقه بدلیل مجاورت با دریا از سمت شمال، و دیوار رشته کوه های البرز در جنوب چون سدی باعث جلوگیری و خروج آب و هوای مرطوب شده است بطوریکه متوسط رطوبت بین 65 تا 85 درصد، مقدار بارندگی بیش از 100 روز در سال، یخبندان کمتر از 10 روز در سال ، درجه بارندگی 1200 تا 1300 میلیمتر ، بیشترین مقدار بارندگی در ماه آبان و کمترین بارندگی در ماه تیرمیباشد.

فاصله طول شهر در امتداد شرقی و غربی8 کیلومتر و عرض شمالی جنوبی تا اولین رشته کوه شمال البرز7 کیلومتر است فاصله شهر با مرکز استان ساری 200 کیلومتر وبا تهران ( پایتخت )250 کیلومتر میباشد حریم قانونی شهر 40000 هکتار، محدوده خدماتی آن نیز 460 هکتار میباشد. شهر عباس آباد مرکز بخش عباس آباد ( شامل شهرهای کلار آباد و سلمانشهر) است. این شهر در ´43 ˚36 عرض و´09 ˚51 طول جغرافیایی واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 2 متر میباشد. رود های مهم شهر: کاظم رود و خانی رود.

کاظم رود از آبریز های مختلفی سرچشمه می گیرد شروع آن خلاربن از مازی گاسر و از چشمه کرشه در مرتع خش دس و چشمه های دیگری مانند کلکته رود تلاقی می کند و پس از مشروب ساختن زمینهای کشاورزی منطقه پسنده سفلی به دریا می ریزد. کاظم رود مهمترین رودخانه بادبی طغیانی 24 متر مکعب در ثانیه و پس از آن خانی رود با 8 متر مکعب در ثانیه و مابقی رودخانه ها با دبی طغیان 4 متر مکعب میباشند.رود های فرعی چهار رود است: عباس آباد رود ، محمد حسین آباد ، گنج آبرود و امرجکلا که متفرعاتی از کاظم رود در منطقه سرلنگا با بتن سد پوشالی به اصطلاح محلی بندگاه جهت شرب اراضی کشاورزی بوجود آمده است.

منابع:
عباس آباد شهر من

شهباز شهبازي قهرمان شهيد رودسر، شيرآهن كوه مرد زخمي گيلان


شهباز شهبازي قهرمان شهيد رودسر، شيرآهن كوه مرد زخمي گيلان


شهباز شهبازي قهرمان شهيد رودسر، شيرآهن كوه مرد زخمي گيلان كه ارتجاع هار حاكم بر ايران ونماينده خميني در گيلان وسپاه وارگانهاي سركوب گر خميني در گيلان (رشت ورودسر)از شجاعت از رادمردي وايمان ووفاداري او به خدا وخلق در وحشت بودند.
شهباز شهبازي همه چيز داشت ،نام ،نشان ،مال و منال آما وقتي ديد خميني همه چيزوبخصوص آزادي مردم وحق حاكميت مردم را دزديد مثل هميشه تصميم گرفت همه را براي تحقق جامعه بي طبقه توحيدي وبراي آزادي مردم تقديم كند وكرد
ميخواهم در اينجا تنها دو نمونه را به اطلاع همه بخصوص اهالي گيلان وويژه تر رودسر برسانم
  پدران سالخورده، پدر حسين‌پور 60 ساله، كشاورز اهل گيلان و محمدابراهيم رجبي 58ساله در گرگان، محمدحسين اكبرزاديوسفي 60ساله در تبريز، اميرهوشنگ هاديخانلو 62 ساله در تهران، هادي متقيطلب 60ساله در رشت (كه دوفرزندش رضا 18ساله و رشيد 27ساله نيز درقتل‌عام دررشت به شهادت رسيده بودند) محمدابراهيم رجبي 58ساله در قزوين در اسلام‌آباد شهيد مهدي فتاحي كه به حمايت از فرزندان مجاهدش برخاسته بود، دستگير و در ملاءعام حلق‌آويز مي‌شود. شهباز شهبازي از رودسر او سالها پيش از انقلاب به مبارزه با ديكتاتوري شاه برخاسته و از پيروان راستين مصدق بزرگ بود. به‌همين دليل از همان ماه‌هاي اول بعد‌از انقلاب مورد حقد و كين مرتجعين حاكم قرار گرفت. شهباز شهبازي نخستين معاون استانداري گيلان در ماه‌هاي اول انقلاب بود. او كانديداي انتخابات مجلس بررسي قانون اساسي در سال58 از رودسر بود كه در 60سالگي به‌همراه فرزند مجاهدش علي شهبازي در مردادماه سال67 به‌شهادت رسيد، فرزند ديگرش نيز در سال60 تيرباران شده بود
شب شهادت شهباز شهبازي به نقل ازيكي از همبندان او
شامگاه روز ٨ مرداد ساعت ٩ شب نگهبان رمضان كشاورز با در دست داشتن لیستی از اسامی زندانیان وارد راهروی ما شد و اعلام كرد اسامی را كه می خوانم كلیه ی وسایل خود را جمع كنند: علی باقری(٤)، اسماعیل سنجدیان(٥)، حسن فرقانیان(٦)، حجت هوشمند(٧)، هادی كیازاده(٨)، مظاهرآزاد(٩)، مسعود ببری(١٠)، سعید ببری(١١)، ایرج ببری(١٢)، محمود اصغرزاده(١٣)، مصطفی عابدینی(١٤)، فرید هندیجانی(١٥)، فرهاد سلیمانی(١٦)، آرامائیس‌ داربیانس(١٧)‌ همه جزو محكومین شهرستان انزلی بودند. همان شب رضا شهربانی(١٨) و صابر پورنصیر(١٩) را كه در اتاق ١٠ و راهروی ٢ بودند همراه با دیگران از بند خارج كردند. چهارده نفر از راهروی ١، یك نفر از راهروی ٢ و یك نفر از اتاق ١٠. همراه با فرزان كه از صبح بیرون رفته بود؛ در مجموع هفده زندانی انزلی جزو لیست بودند. كمك كردیم تا زندانیان وسایل خود را جمع كنند. یك گونی كتاب، روزنامه و مجله هم برای مطالعه در كنار وسایل شخصی آنها گذاشتیم. روبوسی ها و بدرود گفتن ها شروع شد. با شادمانی و بغض‌ همدیگر را در آغوش‌ گرفتیم و اشیایی به عنوان یادگاری رد و بدل كردیم و با این امید كه هر چه زودتر مجددا یكدیگر را ببینیم دست های هم را فشردیم. همه فكر می كردیم كه آن ها را به لاكان انتقال می دهند. نیم ساعت بعد از رفتن آن ها زندانبان با لیست دیگری وارد راهرو شد و از اسامی خوانده شده خواست وسایل خود را جمع كنند: شهباز شهبازی(٢٠)، علی شهبازی(٢١)، علی قربان نژاد (٢٢)، قاسم ناطقی (٢٣)، حسین خداپرست (٢٤)، محمد صفری(٢٥)، محمد نجاتی(٢٦) و از راهروی ١، علی شعبانی (٢٧)، موسی قوامی(٢٨)، مهدی محجوب (٢٩) و.... از راهروی ٣ و اتاق ١٠؛ این عده جزو زندانیان لنگرود و رودسر بودند كه همراه با عده ای دیگر از بند خارج شدند. در مجموع شانزده نفر بودند.
به این گروه نیز در جمع كردن وسایل شان كمك كردیم و با در آغوش‌ گرفتن شان بدرود گفتیم.
 شهباز شهبازی مسن ترین زندانی بند و از زندانیان سیاسی سابق بود كه با برانكارد او را از بند خارج كردند. او زمستان ١٣٦٦ در دستشویی بر اثر لیز خوردن دچار در رفتگی لگن خاصره شد. از آن تاریخ قادر به حركت نبود. پایش‌ را از قسمت زانو سوراخ كرده و وزنه آویزان كرده بودند تا بتوانند درمانش‌ كنند. او نیازهای مربوط به دستشویی را در روی تخت انجام می داد. تنی چند از زندانیان به ویژه فرهاد سلیمانی  همانند پرستار او را تیمار می كردند و هر روز ساعت ها به ماساژ دادن پایش‌ می پرداختند. روزهای قبل از كشتار او به كمك دو عصا در زیر بغل قدم هایی بر می داشت. در چنین وضعیتی شب فاجعه او را روی برانكارد خواباندند و بیرون بردند. (برگرفته از خاطرات زندان از سايت بيداران)

۱۳۹۴ دی ۲۵, جمعه

شهباز شهبازي راد مرد شهيدخطه گيلان سرداررودسراز نسل ميرزا كوچك خان كه به شجاعت ووفاداري به خلق معروف است

شهباز شهبازي راد مرد شهيدخطه گيلان سرداررودسراز نسل ميرزا كوچك خان كه به شجاعت ووفاداري به خلق معروف است.


نام : شهباز
نام خانوادگي: شهبازي
متولد: رودسر
شغل :كتاب فروشي در زمان شاه - معاون استانداري گيلان بعد از انقلاب ودر زمان داوران ودبير دبيرستانها.
از زندانيان بسيارقديمي زمان شاه كه مستمرا دستگير وزنداني بود وشكنجه شده بود.
موضع سياسي:مجاهد وكانديداي مجاهدين در رودسر براي دوره اول مجلس شوراي ملي ايران از رودسر
دستگيري:سال 60
شهادت: 1367در قتل عامهاي جنايتكارانه تابستان خونين بشهادت رسيد
محل شهادت: رودسر
كسي نيست كه شهباز شهبازي را در شمال ايران  نشناسد او خروش مجسم ضد ظلم بود او خود دروس حوزوي خوانده ولباس روحاني بتن داشت بعد از سال 1332 لباس راكه بسياري بنام دين ولباس پيغمبر بتن كرده بودندوآنزمان به خدمت ديكتاتوري شاه در آمده بودند را بعنوان اعتراض از تن بدر آوردوعليه ملاهاي خود فروش وجيره خوار شاه وديكتاتوري شاه شروع به مبارزه كرد.
بهمين دليل بارها دستگيروزنداني وشكنجه شد شهبازي تا مدتها يك پا بيرون ويك پا در زندان داشت .
قهرمان خلق رادمرد رودسر شهباز شهبازي بسيار صريح اللهجه بود بهمين دليل رك وبي پرده سخن ميگفت بازجويان شاه وشكنجه گران خميني بشدت از او ميترسيدند او حتي يك بار اعتقادات خود را پنهان نكرد.
او بعد از آزادي از زندان روي دوش مردم به مركز شهر آورده شد وبسيار از او تقدير كردند.
قهرمان شجاع گيلان كه بسياري از دوستان او را بسيار شبيه به سردار عاشورا حبيب ابن مظاهر ميدانستد كه با كهولت سن يك جناهي از عاشوراي امام حسين را فرماندهي ميكرد ،شهبازي هم عليرغم سن بالا وبيماريهاي ناشي از زندان وشكنجه جناح بزرگي از مبارزه عليه خميني را چه در فاز سياسي ويا در دوراني كه اسير بودبعهده داشت او در هنگام شكنجه وتيرباران كماكان جنگنده وفرمانده وپيشتاز بود تهاجم او عليه شكنجه گران به همه روحيه ميداد .
شهيد شهبازي قهرمان رادمرد گيلان بعد از  انقلاب معاون استانداري گيلان شد وبعد از كودتاهاي ارتجاع به فرمان خميني او هم استعفا داد.
او سپس به تدريس پرداخت ،او داراي يك كتابخانه وكتابفروشي در رودسر بود خانه اش  خانه اميد بسياري از مردم  بود همه به او ايمان واعتماد داشتند مرجع حل وفصل بسياري از اختلافات ومشكلات بود.
بارها بالاترين مهره هاي خميني از روحاني نما تا سياسي نما سراغ او آمدند بار ها با التماس تمناي سازش وسكوت كردند بارها خواستند او را با پست ومقام وپول كه شهيد شهبازي از سال 42به همه آنها بخاطر حفظ شرافت انساني وايراني تف كرده بودبخرند
او دشمن خميني ومرام ارتجاعي ومكتب قرون وسطائي او بود.
بعد از دستگيري تمامي اموالش را مصادره وخانواده اش را دستگيركردند تلاش خميني وپاسداران وشكنجه گران اين بود كه او را اگر بتوانندبه تسليم وادارند واگر نه او را وادار كنند كه از مجاهدين دست بكشد وحمايت نكند .
اما شهباز شهبازي را با بسياري از بي بوته ها بريده ها وتسليم طلب هاي زبون اشتباه گرفته بودندوبه عبارتي با خودشان مقايسه ميكردند.
شهبازي با آرمان مسعود باآرمان جامعه بي طبقه توحيدي عجين شده بود او مسعود را منجي وفرمانده ميدانست او بارها به صراحت گفته بودكه يك موي مسعود وبنيانگذاران سازمان را با ميليونها مانند شما وحتي با همه دنيا عوض نميكنم من پيرو مسعود كه او پيروامام حسين ميباشد هستم راه ما راه حسين است ما تسليم نميشويم ومنهم تاآخرين  قطره خونم بع عهدي كه با مسعود وسازمان ومردم بسته ام وفادار خواهم بود
آري او يك رادمرد آگاه شورشي مومن ومفادار وآموزكار بود او ملاها را خار وزبون كرد بعهدش مفا نمود وبه يك سمبل جاويد رزم وفا وفدا تبديل شد.
يادش گرامي وراه سرخ وانقلابي اش پر رهرو باد 
ادامه دارد

مصطفی نیکارقهرمان وفا دارخلق مجاهد شهیدی که کاندیدای محبوب مردم ونسل انقلاب درشهرهای رامسر وشهسواربود( قسمت اول)

مصطفی نیکارقهرمان وفا دارخلق مجاهد شهیدی که کاندیدای محبوب مردم ونسل انقلاب درشهرهای رامسر وشهسواربود( قسمت اول)


مجاهد قهرمان مصطفی نیکاراز سمبلهای نسل انقلاب که همیشه مبلغ ومروج ارزشهای انسانی آرمانخواهی ووطن پرستی بودجوانی دوست داشتنی ومعلمی دلسوزکه مورد اعتماد همگان بود.او در یک ازروستاهای اطراف کشکو وگلیجان ازشهرستان شهسوار بدنیا آمد وضع مالی خانواده اش رضایت بخش نبود دیری نکشید که پدر را که نان آور خانواده بود از دست داد وبالاجبار سرپرستی خانواده اش بدوش مصطفی افتاد..
درد ورنج خانواده آسوده اش نگذاشت بود که قلب پاک ورئوف مصطفی با دردهای مردم که از بیداددیکتاتوری شاه ناشی میشدآشنا شد.
بسرعت متوجه شد که به تنهائی نمیتواند از این دردهای جان کاه خلاص شود جز اینکه با عامل اصلی این همه دردوفقریعنی دیکتاتوری شاه مبارزه کند چون تجربه اولش بود به سراغ تشکلهای مذهبی موجود رفت تا شاید بتواند از درد ورنج مردم بکاهدحتی تا آنجا پیش رفت که توانست تشکلهای سیاسی ومذهبی وتمامی آخوندهای شهسوار ویا رامسر را که که ادعای سیاسی یا مبارزاتی داشتند را زیر پوش قراردهد وکمک هائی جمع آوری نماید که بتواند علاوه بر کمک های صنفی به افراد فقیر یا از کار افتاده به خانواده های زندانیان سیاسی هم کمک نماید.
همینجا بهتر است یاد آوری نمایم که یکی از این افراد آنزمان سیاسی حسن یوسفی اشکوری بود که ادامه وبقای بخش از زندگی خودش وخانواده اش را به کمک های بیدریغ مصطفی نیکار مدیون است بگذریم که خیانت ونمک به حرامی آخوندی حسن یوسفی اشکوری که خود رقیب انتخاباتی دوره اول مجلس شورای ملی مصطفی شد وچه تهمتها وتوهینها وتقلبهای انتخاباتی همراه پاسداران وآخوندهای هم باندش که نکردند..
ودر نهایت وقتی هم که بعد از فاز سیاسی که مصطفی توسط پاسداران دستگیر شد نه تنها حسن یوسفی اشکوری کمکش نکرد بلکه با کینه آخوندی علیه او موضع گرفت تا اعدام شود..
مصطفی عاشق مردم بود وبی دریغ برای آنها کار میکرد تمامی حرکات اعتراضی شهسوار در دوران انقلاب توسط هسته ای سازماندهی میشد که مصطفی مسئول آن بود
بارها از صراحت لهجه اوصفا کردم چون خودش بود وهمه تلاشهائی که برای مردم ودیگران میکرد بی چشم داشت بود راحت حرفهایش را میزد .
بارها شاهد بودم که از تن پروری ومفت خوری ملاها ئی که تازه اطراف ما بودند وبه درجاتی با دیگران فرق داشتند انتقاد میکرد آنها کشش این حرفها را نداشتند وبسیاری همان بحبوحه انقلاب وبخصوص زمانی که در شهسوار تظاهرات ضد شاه برگزار شدمیدان را خالی کردند ودر رفتند. .
اماهمین آخوندها از جمله آخوند مرتجائی وآخوند شیخ محمودی آخوند فلاحی وقتی که خمینی انقلاب مردم را ربود حکام قتل وکشتارو.... خمینی شدند وزمینه چینی قتل مجاهدان را فراهم کردنداز جمله خود مصطفی نیکار را که کاندیداتوری دوره اول مجلس شورای ملی بود را شکنجه کرده واعدامش کردند.
مجاهد شهید مصطفی نیکاررا از کودکی بدلیل نسبت خانوادگی میشناختم یک روزکه سازمان خواست برای شهسوار ورامسرکاندیداتوری انتخاباتی برای دوره اول مجلس انتخاب کند مرا که از جمله کاندیداها بودم اماده شدم که به ستاد رفته وتوجیه شوم من که از مدتها قبل در این رابطه فکر کرده بودم نکاتی داشتم که به ستاد گفتم .گفتم که درست است من روی حرف سازمان حرفی نخواهم زد اما من بسیار جوان وکم سابقه به نسبت بقیه هستم هستند از من لایق تر وبا سابقه ترهستند که بهتر است من نباشم ومصطفی را معرفی کردم  ستاد روی حرفم حرفی نزد بمن ماموریت داد که مقدمات را فراهم کنم تا با او صحبت شود من که مدت 5سالی بود که باو رابطه های سیاسی ومبارزاتی وتیمی داشتم سراغ او رفتم تا از او بخواهم که از طرف سازمان کاندیداتوری مجلس را بپذیرد با روحیات او آشنا بودم میدانستم اگر بصورت معمولی به او بگویم از آنجا که برای خودش چیزی نمیخواهد قبول نخواهد کرد واگر بفهمد سازمان روی من نظر داشته اینهم عاملی خواهد شد که اوکاندیداتوری خود را رد کندومرا جلو بیندازد.
او میدانست من از خودم چیزی نمیگویم او برخلاف همه سالیان که بزرگتر وحالت سرپرست ومسئولم را در زمان قبل از انقلاب داشته الان چون من در جنبش مسئول بدم با من تنظیم همینجوری میکرد بنابراین بهتر دیدم مثل خودش که بسیار رک وصریح بود منهم رک وصریح نوعی ابلاغ مسئولیت را به او ابلاغ کنم واهمیت آن را هم بگویم وکاندید ای رژیم را هم که آخوندحسن یوسفی اشکوری بود را هم به اطلاعش برسانم همین کار را کردم.
نکته قابل توجه این بود که سازمان بمن گفت که در مذاکره با او خودت میدانی دستت باز.
به او گفتم سازمان میخواهد که وارد یک جنگی شوی ودر این جنگ سیاسی وانتخاباتی مثل همیشه نقش اول را تو داشته باشی مسئله هم اصلا تو نیستی یک نبرد برای آزادی است همین .
سریع گفت نمیدانیم چرا چند روزی بیقراربودم بعد ازدیدن صحنه کتک کاری خواهرمیلشیای 16-17 ساله توسط فالانژ ها  با خودم جنگ داشتم که آقا مصطفی بودن دیگه بس است هر کس که مرا میبیند دست روی سینه میگذارد مردم این سالیان مرا مرجع حل وفصل اختلافات ومشکلات خودشان میدانستند واین توجیب من است من الان بین آخوندها ومجاهدین که نمایندگان مردم هستند کجایم تو نگو سازمان هم میخواهد اینجوری مرا آزمایش کند.
چند ثانیه ای بعد رو بمن کرد وگفت  میخواهی مسیر زندگی ام را عوض کنی میخواهی که دیگرآقا مصطفی نباشم یک برادر مجاهد باشم اینجوری نیست ؟
منتظر جوابم نماند وگفت مجاهد شدن سخت است سازمان مجاهدین فشرده همه ارزشهای انسانی وآرمانی هستند آنها یک مکتب ویک آرمانندآنها همان چیزی که من فردا میخواستم وفردی عمل میکردم ولی همیشه قلبم فشرده ودردمند بودوبا آن نمیرسیدم  هستند آنها یک تاریخچه مجسمند آنها همه چیز را با رنج وخون وشکنجه وزندان ومایه گذاری وفدا کردن بدست آوردند درست در نقطه مقابل یک مشت شکم باره مفت خوروزالو صفت که همیشه از قبل دیگران روزگار میگذراندند همین آخوندها را میگویم تازه اینها که ما میشناسیم بهترینهایشان هستند که تا سردر قدرت وثروت فرو رفته اندو روزهای زمان شاه یادت هست تا نیمه شبان چه کارها میکردیم ولی این آخوندها میترسیدند وهمه شان ساواکی وحقوق بگیر بودند والان ببین با ما چه میکنند.
اما کاندیداتوری برای سازمان چه بار سنگینی چه مسئولیت بزرگی است بهتر است همه چیز را برایت بگویم میدانم تو این حرفهایم را میدانی ومنتظر جواب مثبت من هستی  ودر حالی که مرا بغل کرد وبرادرانه بوسید گفت به سازمان بگو تا آخر وتا آخرین نفس میدانم اگر این مسئولیت جنگ با ارتجاع را رد کنم نفرین شده خواهم بود وحتی دیگر همان آقا مصطفی قبلا که همیشه در خدمت مردم بود هم نخواهم بود منهم که همیشه دوستش داشتم بغلش کردم وبا هم به سمت ستاد رفتیم.
 ادامه دارد

مصطفی نیکار قهرمان رشید خلق کاندیدای انتخاباتی مجاهدین ,مجاهد اتنخاب کرده وعاشق خلق وارزشهای سازمان قسمت دوم

مصطفی نیکار قهرمان رشید خلق کاندیدای انتخاباتی مجاهدین ,مجاهد اتنخاب کرده وعاشق خلق وارزشهای سازمان


قسمت اول را اینجا کلیک کنیدوبخوانید
در قسمت اول گفتم که کاندیدا شدن برای مجلس اول را از طرف سازمان به او گفتم معلوم بود که جزمسئولیت وتعهد به آن نگاه نکرده است من فهمیدم تضاد حل کرده اما جوابش مثبت بود ولی هنوز آنرا بیان نکرده بود همدیگر را بغل کردیم وبه طرف ستاد رفتیم.
جنبش ما به ستاد رشت وصل بود چند ساعتی که تو راه بودیم من سکوت کردم تا او را بشنوم .
در زمان شاه من درواقع مانند تحت مسئول او وبرادر کوچک او بودم اما او بسیار فروتن وبا وقارترازاینها بودوبخاطر اینکه سازمان بمن مسئولیت داده بودبسیار حل شده وراحت برخورد میکرد .
نزدیک رامسر که شدیم او سر صحبت را باز کرد وگفت من مدتهاست که تحت فشاروتهدیدهستم تو میدانی که من خانواده موقعیت واحترام زیادی از طرف مردم دارم اما آنها (آخوندها وسپاه دنبال خریدن من هستند) بمن پیشنهاد های مختلف دادند مانند مناصب امنیتی ومدیر کل آموزش پرورش  یارئیس آموزش وپروش و استان داروچیزهای دیگر.
اتنظار نداشتم که آنها اینقدروقیح وبی چشم ورو باشند آنها مرا میشناختند میدانستند من اهل این حرفها نیستم اما آنها مرا هم مانند خود قدرت طلب وجاه طلب وپول پرست تلقی کرده بودند ومن بسیار بسیار با آنها فاصله داشتم هیچ بحثی نکردم وفقط بیرون زدم حالم از وقاحت آنها بهم خورده بود احساسم درست مانند این بود که یک مشت کفتار در کنار من هستند وروی مردار افتاده اند ومراهم آوردند که شریک خود کنند.
من تنها دربها را بهم زدم وخارج شدم
وقتی من درب ها را بهم زدم وبیرون آمدم در حیاط خانه 4نفر که همه شان را میشناختم تهدیدم کردند که اگر با ما نیائی وسمت مجاهدین بروی ترا سربه نیست خواهیم کرد.
در حالی که یقه ام در دست یکی از انها بود آنها را پس زدم وبیرون آمدم .
پسران آخوند مرتجائی وشیخ محمودی وآخوند عباس فلاحی هم آمده بودند که شاید بخاطر سوابقی که باهم داشتیم به خیال خودکمک کنند تا شاید خریده شوم.
راستش من مدتی است که در حال انتخاب کردن هستم خودم هم خسته شدم شما میدانید که من حرفه ای نبودم ونمیدانستم چگونه واز کجا شروع کنم .
حالا که شرایطی پیش آمده میخواهم یک مجاهدباشم امروز که به ستاد رسیدیم میخواهم اول مجاهد شوم ومکتوب درخواستم را بدهم (بقول اشرفی ها حرفش این بود که اول تعهد نامه را امضا کنم وسوگندم را بخورم) بعد کاندیداتوری را دنبال کنم .
من مدتهاست که به سازمان مثل یک نور مثل یک چراغ تابان مثل یک ستاره در شب تار مثل یک امید نگاه میکنم از پیوستن جوانان وزنان وحتی روستائیا ن ذوق زده میشوم وگفت وگفت وگفت او انتخاب کرده بود ودیگر هیچ آثار روشنفکری که صحبت های کلی چند پهلو وبی سمت سوبکند در اودیده نمیشد .
بدون اینکه ذره ای اشعه تملق یا فرمالیستی بدهد تعدادی از ما ها را تشویق کرد تشویقش بار مسئولیتهایمان را زیادترمیکرداز حسرت های زمان شاه که شرایطی داشت که به مجاهدین بپویدد ووصل شود ولی یک سری محافلی که آن زمان تله های بودند که نتوانند به سازمان بپیوندند واو را از این نعمت محروم کرده بودگفت بلا فاصله از مهدی رضائی حرف زد وبسیار زیبا وعالی از مهدی گل سرخ انقلاب صحبت میکردکه  تحت تاثیر بودنش محسوس بود.
برایم همه این حرفها جدید بود از این زاویه که از او میشنیدم والبته  من هم شبیه  اینها را آماده کرده بودم که کمی برایش کار توضیحی کنم دیدم که مصطفی دیگر آن مصطفی نیست او یک انتخاب کرده ویک مجاهد است .
به ستاد رسیدیم ماشین را پارک کردم وقتی به او رسیدم دیدم دارد خودش را مرتب میکند دستی به موهایش کشید واز من پرسید مرتب هستم؟ خیلی تعجب کردم او بسیار ساده وبی تکلف بود اصلا دنبال این چیزها نبود پرسیدم چی شد یک مقدار دستپاچه هستی گفت من پا در جائی میگذادم وپیش کسی میروم که تمام زندگی ام را عوض خواهد کرد دشتپاچه نشدم ولی حالت حیا وخجالت واحترام بمن دست داده است منفی نیست یک عمر همه بمن احترام گذاشتند اولین باری است که عمیقا این حالت ذوق واحترام نصبت سازمان در من بوجود آمد اشک در گوشه چشمانش جمع وقلبم از ذوق وشادی این عواطف وانتخاب پاک مصطفی به چشمانم فرمان دادکه همانند او اشک شوق بریزد ووقتی که وارد اتاق شدیم مصطفی مطلقا غریبگی نکرد ومسئولی که از او استقبال کرده بودرا در آغوش گرفت وانگار که سالیانیست او را میشناسد برخورد کرد  .
مصطفی واقعا شخصیت برجسته ای بود همه با او به احترام برخورد میکردند اما مصطفی مانند یک میلیشیا شده بود آمده بود که مانند همه مجاهدین دیگر بی چشم داشت یک مجاهد باشد.
بعد از صحبتهای اولیه مسئول کار میخواست با یک مقدمه ای موضوع را به او بگوید وتوضیحاتش را بدهد که مصطفی زودتر نام نویسی خودش بعنوان یک مجاهد را مطرح کردوکار بسیار ساده تر شد مسئول مرا صدا کرد وگفت که اینکه مجاهد خلص وملیشاست چرا من اینها را نمیدانستم گفتم درست است او یک انتخاب کرده است وبا گذشته اش قابل قیاس نیست من هم این چند روز همین برداشت را داستم که قبلا مطلقا اینجور نبود .
گفت بهترین نفر را انتخاب کردید نه تنهاهمه خصوصیتهای کاندیدائی را دارد بلکه بیشتر هم دارداو یک مجاهد است واز این پس باید همین تنظیم را با او بکنیم .
با هم برگشتیم ونشستهای مقدماتی برای آماده سازی ثبت نام برای کاندیداتوری ومعرفی وتبلیغات انتخاباتی را شروع کردیم
ادامه دارد

مادرسپهری در بابل دار فاني را وداع ودركنارفرزندان شهيدش آرام گرفت .

 مادرسپهری در بابل دار فاني را وداع  ودركنارفرزندان شهيدش آرام گرفت .

بنابر گزارش ها، مادر سپهری روز جمعه ۱۱ دی ماه در شهر بابل درگذشته است.
مادر سپهری پنج فرزند خود را در دو رژیم دیکتاتوری شاه و جمهوری... اسلامی از دست داد.
چهار فرزند او که جزو سازمان چریک های فدایی خلق بودند به نام های سیروس، فرخ، ایرج و فرهاد سپهری در رژیم دیکتاتوری شاه کشته شدند و فرشاد فرزند دیگر او در سال ۶۰ توسط حکومت جمهوری اسلامی کشته شد.
پیکر مادر سپهری در گورستان گل محله بابل به خاک سپرده شده است.

 

۱۳۹۴ دی ۲۳, چهارشنبه

مصطفي نيكار قهرمان شهيدخلق وسخنراني انتخاباي او در شهسوار متن سخنراني او كه كانديداي دوره اول مجلس شوراي ملي است را درزيرميخوانيد.

مصطفي نيكار قهرمان شهيدخلق وسخنراني انتخاباي او در شهسوار  متن سخنراني او كه كانديداي دوره اول مجلس شوراي ملي است را درزيرميخوانيد.
همانطوري كه ميدانيد ودر باره قهرمان خلق مصطفي نيك كار خوانديد
قسمت اول 
مصطفی نیکارقهرمان وفا دارخلق مجاهد شهیدی که کاندیدای محبوب مردم ونسل انقلاب درشهرهای رامسر وشهسواربود( قسمت اول)
قسمت دوم
مصطفی نیکار قهرمان رشید خلق کاندیدای انتخاباتی مجاهدین ,مجاهد اتنخاب کرده وعاشق خلق وارزشهای سازمان قسمت دوم
بيشتر بخوانيد

مصطفی نیک کار قهرمان شهید خلق از شهسوارکه شکنجه گرانش محمود احمدی نژاد ولاجوردی بودند

 ارسال نامه توسط شاهدین جنایت توسط پاسدار احمدی نژاد

شهادت شاهدان علیه 13 سردمدار جنایتکار رژیم آخوندی


مصطفي نيك كار از خوش نام ترين افراد نه تنها شهسوارورامسر بود بلكه در شمال هم بسيار شناخته شده بودبطور مشخص در بابل وآمل وبابلسر وساري رفت وآمد داشت وبا تعدادي از افراد مبارزكه عليه ديكتاتوري شاهنشاهي مبارزه ميكردندهمكاري هاي نزديگ وهماهنگي هاي موثر داشت .از جمله با مصباح ،سيف الله كبيريان ،ابوذرغفاري مجيد عالميان همكاري نزديك داشت.
او تمام زندگي اش را براي مردم وكمك به آنها گذاشته بود ووقتي جنبش ملي مجاهدين درچندين شهرشمال واز جمله شهسوارشروع به فعاليت كرد،وبراي انتخابات دور اول مجلس آماده شددنبال فردي براي كانديداتوريميگشت كه همه شرايط مورد نظر سازمان را داشته باشد
افراد مختلفي از طرف نفرات مختلف به جنبش براي كانديداتوري معرفي شدنداز ميان اين افراد بهترينش مصطفي نيك كار بود زيرا تقريبا همه ويژيگي هايي كه سازمان براي كانديداتوري مجلس در نظر داشت مصطفي نيك كارداراي آن ويژيكي ها بود.
همانطوري هم كه در زندگي نامه هايش ديديد او قبل از اينكه كانديداتوري را بپذيرد پيشنهاد داوطلبانه اش را به ستاد رشت داده بود كه به عضويت جنبش در آيد كه گام بالاتري در اين راستا بود .
بعد از اين مرحله افراد جنبش وخود مصطفي سخنراني وجلسات انتخاباتي زيادي درشهرستان شهسوار ورامسر وبخش ها وروستاهاي بزرگ داشتند.
در زير ميخواهيم به بخش ياز سخنراني مصطفي نيك كار در مسجد بزرگ شهسوار جلب كنم.
بنام خدا وبنام خلق قهرمان ايران
اولابعنوان يك جوان ايراني از اينكه مورد اعتماد سازمان پرافتخار مجاهدين خلق ايران قرارگرفتم افتخار ميكنم .
دوما از همه دوستان آشنايان ومردم دلاور شهسوار ورامسر كه مرا ياري كردند وميكنند ودر اين مبارزه انتخاباتي فعال هستند تشكر وقدر داني ميكنم.
هيج نيازي به اين نيست كه من در رابطه برنامه هايي كه سازمان براي مبارزات انتخاباتي مجلس اعلام كرد صحبت كنم زيرا برنامه بسيار روشن ومشخص است .
من امروز ميخواهم توجه شما را به اصلي ترين آرمان همه انسانها از هر مليت وقوميت دين ومذهب جلب كنم كه اگر اين آرمان محقق شودهمه انسانها باهم در برابري وصلح وسلامت زندگي خواهند كرد.
همه شما مرا ميشناسيد من همه عمر خود را كه چندان زياد هم نيست دنبال اين آرمان بودم برايش بسيار تلاش وراه هاي دورو درازي با همراهان مختلف پيموده ام به ايتسگاه هاي سه يا 4نرسيده هركدام راه خود را رفته اند .
شما همه ميدانيد كه بسياري از آنهايي كه همين الان همه چيز را قبضه كرده اندوسايه ما را با تير ميزنند همان هائي هستند كه در پناه ودر كنار ما وبسياري موارد در پست سر ما ودر بسياري موارد با التماس ما فيگورهاي مبارزاتي ميگرفتند.
اما اگر بخواهم رو راست باسم با همه لطفي كه همه شما بمن داشتيد وداريد واينهمه برايم سابقه هاي درخشان ياد كرديد كه خدا را شكر ميكنم كه ذره اي وفقط ذره اي توانستم در راه مردم قدم بردارم اما واقعيت اينست كه وقتي با سازمان وبا آرمان مقدس ان آشنا شدم خدا را به اينهمه نعمت سپاسگذارشدم وفهميدم كه تا كنون بهمين دليل كه يك تشكل سالم نداشتم كار به جائي نرسيده واين البته نقص من بعنوان يك فرد نبوده كه نقص همه انقلابات وجنبشهاي بوده كه به شكست انجاميده است.
برنامه من البته برنامه سازمان است من از ايت تاريخ كه اين مسئوليت را قبول كردم مو به مو ميخواهم كه اين برنامه را اجرائي كنم ودر اين راستا البته پشتم ميدانم به سازمان وشما اعضا وهواداران آن تكيه دارد وغمي ندارم.
واما چند نكته قابل توجهكه برايم شكه كننده بود .
هنوز چند روزي از بحث كاتديداتوري ام نگذاشته بود كه چند تن از اين آقايان كه قبلا با من كار ميكردندمانند آقاي شيخ محمودي وفلاحي ومرتجائي و...مرا صدا كردند واز من خواستند كه از كانداذي انصراف بدهم.علت را پرسيدم گفت براي اينكه برايت خوب نيست سازمان به سابقه تو نياز دارد،وترا انتخاب كرده است ،منكه هم خودم وسابقه ام را ميدانستم وهم بتازگي عظمت وسوابق درخشان سازمان را بيشتر فهميده بودم لبخند زدم وبلند شدم كه خارج شوم ديدم همه آنها برافروخته شدند وبجز يك نفركه التماس ميكرد وفكر ميكنم سناريو بود بقيه با خشم وكين وتهديد سعي كردند مرا وادار به انصراف كنند،قدمهاي ديگري براي خروج، بدون اينكه كلمه اي بگويم برداشتم
كمي كه فاصله گرفتم خطاب به همه آنها گفتم جدا كردن من ازسازمان ممكن است يا با مرگ من صورت گيرد كه در اين صورت نه تنها جدا نشدم كه آرمان سازمان كه آرمان واعتقاد من است وشهادت كه آرزوي من است  به آن رسيدم،اما به همه شما ها وهمه انهائي كه شما ها را فرستادندكه مرا بخريد وهمان آنها شما ها را خريدند خوب بود حسن يوسفي اشكوري هم اينجا بود كه من چشم در چشم ازاو بپرسم كه خود را به چه ثمن قليلي (قيمت ناچيزي) فروختي او (حسن يوسفي اشكوري) خوب ميداند كه اگر نه تمامي زندگي خود كه بخشي از زندگي خود وخانواده خود را به ماهائي مديون است كه هوادار سازمانيم حالا اقاي اشكوري شده كانديد بالفعل حزب جمهوري با پوش مستقل وهمه ارگانهاي مرتبط پاسداران،بسيج وكميته و...به جان خواهران وبرادران ما افتادند وهر روز تعدادي را زخمي ويا دستگيروتهديد ميكنند اما نشدونتوانستند آنها راعقب برانند چون آنها آرمان خواهند وبراي دفاع از آرمان آزادي آگاهانه هر بهائي را ميپردازند.
واما شما بدانيد اگر شما دست از شانتاژ ومحدود كردن آزادي ها ودستگيري ها وچماقداري برداريد منهم حاضرم روي پيشنهاد شما فكر كنم .
اما حرف آخرم را بشنويد ما دنبال كرسي ومقام نيستيم نبوديم ونخواهيم بود زيرا كافي بود مثل شما ها به دست بوس آنها برويم تسليم شويم وبه مردم پشت كنيم اينها كه شما با پستي ورذالت به ان چسبيده ايد به التماس خود آنها بما ميدادند ما به آن مقام وكرسي هاي مجلسي تف ميكنيم كه عليه مردم وآزاديهاي مردم باشد منهم به شما هشدار ميدهم تا شايد كمي بهوش وبعقل بيائيد واقعا اگرچه لباس پيامبر ودين را پوسيده ايد ولي اگر دين نداريد لااقل در دنيا آزاده باشيد.
از اين لحظه ديگر هيچ چيز بين من وشما وجود ندارد من مصطفي نيك كار كانديداي سازمان وكانديداي مردم شهسوار ورامسر هستم دستم در دست مردم قلبم با آنها وتا آخرين نفس وآخرين قطره خونم از سازمان وبرنامه هايش براي حفاظت از آرمان آزادي  دفاع خواهم كرد.
خبرهائي شنيدم كه چند نفرازميليشاهامانند ايرج اميرزادي،غلامعلي الياسي وجلال شاهمرادي و...را در هنگام پخش پوستر وبروشورهاي تبليغاتي محاصره كرده وقصد دستگيري آنها را داشتند كه با مقاومت آنها روبرو شدند دوتن از مهاجمين كه ابتدا خود را امت هميشه در صحنه ميدانستد وبا نام امام اما با چماق به مليشياهاي دليرحمله ميكردنددستگير شد كه كارت بسيج وجهاد در جيبشان بود ووابسته به حزب جمهوري اسلامي !!هم بودندولي كمي بعد آزادش كردند كه برودند.
اما ما انقلابي وبا نظم انقلابي وبا آرمان انقلابي هستيم بهمين دليل چون اسم ورسم سازمان درميان است وظاهرا اسم من هم در ميان هست شخصا از شما ميخواهم كه مثل هميشه باانظباظ وبا خويشتن داري انقلابي كار را ادامه دهيد،تا هيچ بهانه اي بدست ارگانهاي ويا نهادها وافراد خودسر ندهيد راه ما راه سازمان برنامه ما برنامه سازمان در راه خشنودي خدا وبراي آزادي وخوشبختي خلق قهرمان است مجددا از شما تشكر ميكنم واز همه رنج ها سختي ها وتلاشهاي شما شرمنده وسپاسگذارم قربان همگي شما پيروز باشيد


شهسوار- رژه ميليشيا وحشت ارتجاع حاكم از جارو شدن - خاطرات بر گرفته از كتاب قطره اي از دريا

 شهسوار- رژه ميليشيا وحشت ارتجاع حاكم از جارو شدن - خاطرات بر گرفته از كتاب قطره اي از دريا

رژه ميليشا در شهسوارووحشت ارتجاع حاكم از جارو شدن  - خاطرات بر گرفته از كتاب قطره اي از دريا
ريل كودتاي ارتجاع عليه نسل انقلاب وضد ارتجاع وعاشق آزادي ادامه داشت هرجبهه نيروهاي خودش را جذب ميكرد در اين پيكار نسل اگاه وانقلابي ميرفت كه همه صحنه ها را فتح كند وارتجاع وكهنه پرستي وآخوند وخميني پرستي را از ايران زمين پاكسازي نمايد نمونه هايي كه در زير مياورم ضمن اينكه خود بتنهايي گوياهستند اما كمي به جزئيات آن خواهم پرداخت تا بيشتر روشن شود

درسته كه خميني تصميم خود را براي سركوب ومحو نيروهاي انقلابي ومردمي ونسل انقلاب گرفته بود اما اين لقمه بزرگتر از دهان اوواين ديوار بسيار بلند تر از قد او بوده كه بتواند براحتي در برابر نسل مسعود نسل عاشق ميهن وآزادي همه چيز را ببلعد يا براحتي ازآن بالا برود اين فقط سالهاي بعد نبود كه ميبايستآبروي نداشته اش را با خدا معامله كند بلكه فرزندان مجاهد ايران زمين از همان ابتدابا يك سياست وخط ومشي درست وانقلابي كه توسط برادر مجاهد مسعود رجوي رهبري ميشد تصميم گرفته بودند بهر قيمتي دست خميني وبهشتي وحزب چماقداران را روكندوبها وتمامي بها را از شخص خميني كه همه مشروعيت ها را عصب كرده ودزديده بود باز پس بگيرد وجام زهر را به حلقوم دجال ضد بشر بريزد



 اينجوري امام پليد اخونها واراذل پس مانده ارتجاع را كه زماني در ماه ميديدند را به چاه بيفكنداما واقعيات صحنه ان روزگار نشان ميدهد كه هر روز كه از انقلاب ميگذرد اگر چه پايه هاي سلطه وسركوب را ميريزند اما مجاهدين هر روز صحنه ها وپهنه هاي اجتماعي وفرهنگي ونيرويي را فتح ميكنند وبسياري از نيروهايي مردمي كه با موج انقلاب مردم اعتماد كرده بودند وفكر ميكردند از اين دجال خيري به مردم خواهد رسيداگاه ميشوند از خميني كنده شده جذب مجاهدين ميشوندخوبه كه صحنه شور انگيز وباور نكردني اي را همينجا باز گو كنم.براي حفظ مينيمم دست آوردهاي انقلاب از غارت ارتجاع 2آذر 58خلق جديدي ظهور كرد بنام مليشياي مجاهد خلق 
                                                                                 
 اما ارتجاع هار ومست قدرت دنبال فتنه گري بهانه جويي بود كه همه چيز را يكجا ببلعدبا اين خلق جديد وانقلابي ارتجاع عين مار زخمي به خود ميپيچد زيرا كه توان جلو گيري رشد روز افزون مجاهدين رانداشت پس به حربه هاي كثيف ضد مردمي دست ميزد در همين راستا كيهان تحت سلطه آخونها نسبت به بنيانگذاران سازمان انگونه كه خميني وبهشتي وساير سردمداران حزب چماقداران شايسته ان بودندفحاشي كرده آنان را دزد ناميده بود بلا درنگ به تمامي نهادهاي دانش آموزي ومحلات ونهاد روستا وكارمندي ومادران واصناف وووتوسط جنبش ملي مجاهدين فراخوان داده شددر حالي كه دو روز بيشتر به روز تظاهرات نمانده بود بمن هم ابلاغ شد كه رژه ميليشيا را در روز جمعه همزمان با نماز جمعه از فلكه اصلي شهر شروع كنيم باور كردني نبود عكس آرشيو



اما واقعيت داشت وقتي تمرينات رژه را در حيات يكي از مدارس بزرگ شهر آغاز كردم بااستقبالي رو برو بودم كه اساسا باور كردني نبود بسرعت5گردان ميليشياي متحدالشكل براي رژه آماده شدهر گردان نيز50 نفر بودندبا اينكه آموزش نظامي بگوششان نخورده بود وبانظام جمع ورژه سروكاري نداشتند اما چه خوب آموزشها را فرا گرفتند كه برايم اين جديت واين تلاششان بسيار جديدو تحسين برانگيز بود قرار بود كه همه برادران  با پيراهن ساده خاكي واور كت نظامي وشلوار لي وكفش كتاني سفيدوهمه خواهران هم با مانتو سرمه و اوركت وكفش كتاني سفيد روز جمعه براي رژه آماده شوندواقعا با تلاش فردي واحساس مسئوليت جمعي وبا ماكزيمم تلاش وهمكاري همه چيز آماده شد ساعت 9 صبح جمعه طبق آرايشي كه به همه ابلاغ شده بود در فلكه شهر يگانهايشان را شكل دادندعكس فلكه شهر


در پيشاپيش صف يگانهاآرم بزرگ سازمان و پرده بسيار بزرگي كه مزين به آرم سازمان و عكسهاي بنيانگذاران بچشم ميخورد

 

 چند متر عقبتر پرده زردرنگي كه با رنگ مشكي وبا خط بسيار زيباتر كلمه زيباي مليشيا روي آن نوشته شده بود توسط دونفر حمل ميشدوكمي عقبتر پرده سفيد رنگي كه عكس برادر مجاهد مسعودرجوي بسيار هنرمندانه كليشه شده بود چشمها را خيره ميكرد بطوري كه از منظر جلو شما بترتيب بنيان گذاران وپرده مليشيا وتصوير مشهور سلام بر خلق مسعود را كه براي جمعيت دست بلند كرده را پله اي ميديديد



با اين ارايش صف بسمت فلكه ژاندارمري وفلكه آموزش وپرورش حركت نمود از بلند گو مستمرا فحاشي هاواتهامات شاه ساخته را كه اينك ارتجاع در همان روزنامه كيهان نشخوار كرده بود را محكوم ومختصري از زندگي نامه بنيانگذاران آميخته با سرودهاي سازمان پخش ميشدعكس از آرشيو



 
 منهم كه مسئوليت هدايت رژه وصف را بعهده داشتم ضمن دادن شعار شمارش شمارش بشمار وقتي گردانها شعار شمارش را تمام ميكردند يك صدا ميخروشيدند مجاهد مجاهد حامي پيكار خلق ارتجاع ارتجاع دشمن خونخوار خلق يا ننگ بر ارتجاع درود بر مجاهديا مجاهد ميرزمد ارتجاع ميلرزد وقتي وارد بلوار اصلي شهر شديم رژه منظم آغاز شدسروداز بلندگو پخش شداين سرود ترجيبندي داشت كه عبارت بود از بپا در نبرد آخرين بهم رزمي مجاهدين وقتي سرود پخش ميشد گردانها درجا مينشستنداما وقتي بپا شنيده ميشد گردانها بلند شده با اهنگ خاصي همراه با رژه پا ميكوبيدند بسرعت اين رژه در همه جا پيچيد وقتي يگانها به وسط بلوار رسيدافرادي كه ميخواستند به نماز جمعه برونددر طرف ديگر بصورت تظاهرات حركت ميكردندطبعا بسياري نيزنه بهمراه ارتجاع بلكه تنها براي نماز وثواب همراه صف حركت ميكردند كه كم هم نبودنداما انچه حيرت همگان را برانگيخت اين بود كه از وسط بلور مردمي كه با صف نماز گذاران حركت ميكردند عبور ميكردند وبه رژه ما ميپيوستند من كه از نيمه صف به سمت عقب صف حركت ميكردم ناگاه با بي نظمي وتمركز افرادي كه لباسهاي مختلفي داشتندوسنين مختلفي را همدر بر ميگرفتند مواجه شدم سريع با بقيه دست اندر كاران شور كرديم كه در نهايت براي چگونگي سازماندهي جمعيت پيوسته به من واگذار كردند كه تصميم بگيرم  منهم در جا يك گردان را از صف رژه خارج كردم تا هم انتظامات رژه ومهمتر از همه تشكيل گردانهاي در صحنه پيوسته ونامظم را بعهده بگيرند اين كار با استقبال نفرات جديد پيوسته از مادران وپدران تا جوانان واصناف و...قرار گرفت حالا ما بجاي 5گردان داري 8 گردان متشكل شديم كه 3كردان هم پشت صف حركت ميكردندوبصورت نامنظم رژه ميرفتنداما هنوز عناصري كه مردد بودند همراه صف در پياده روهاحركت ميكردندوبراي افراد صف اب وشربت وگل مياوردند البيه بسياري از انان نيز وقتي صف به فلكه رسيدند در صف رژه ادغام شده بودنداين كار انقدر جلب توجه كرد كه فيلمبردار وخبرنگاران استان مازندران كه اساسا براي فيلمبرداري نمايش جمعه وبه درخواست امام جمعه رژيم آمده بودندصف خود را ترك به رژه وارد شدند وشروع به تهيه خبر وعكس وفيلم وگزارش كردنداما نه يك فيلم وخبر معمولي صحنه هايي كه فيلم گرفته بودند وسوژه هايي كه فيلم برداري كرده بودند آنقدر گويا وانگيزانده بود كه همه چيز را بازگو ميكردسوژه تمامي طيف سني را در بر ميگرفت كه همه بازوبند زرد رنگ وجلب كننده وزيباي مليشيا را به بازوداشتند يكي از اين صحنه ها كه چند بار همراه پخش سرود مليشيازوم كرده بودنددختر چند ماهه ام شهيده بود كه قنداق شده در آغوش مادرش كه رژه ميرفت ديده ميشد ضمن چند بار زوم كردن اين صحنه ميگفت اين فرزند چند ماهه كسي است كه با تمام قدرت وشور انقلابي رژه را هدايت وفرماندهي ميكند مادرش كه اين مليشياي چند ماهه را در آغوش دارد خود مليشيا ودبير دبيرستانهاي اين شهر است اينجا از كودك قنداق شده تا مادران وپدران 70ساله مليشياي مجاهدين هستند صحنه هايي كه مشاهده ميكنيد از نظم تا يك دلي وهماهنگي نمونه اش بسيار نادر است اين پتانسيل وتوان موجود است كه اينگونه انسانها را جذب ميكند اگر انچه كه امروز مشاهده كرديم ادامه يابد فراگير شده وتمامي اقشاروطبقات را جذب وسازماندهي كرده در راه تحقق ارمانهاي ازادي وسازندگي ايران بكار خواهد گرفت اين پديده جديد پر قدرت وبسيار بالنده وفراگير است اين خبرنگاران تا پايان مراسم با ما ودر ميان صفوف رژه روندگان ومردم بودندوعليرغم تهديدهايي كه براي اآنها داشت به نماز جمعه نرفتندوگردانندگان نمايش جمعه را قال گذاشتند علاوه بر اين اين رژه همان شب وفردادر دو نوبت هر بار بمدت 15 دقيقه از تلويزيون مازندران پخش شدكه خشم آخوندها وپاسداران مرتجع را برانگيخت ودر نماز جمعه بعدي عليه راديو وتلويزيون عمامه به زمين كوفت وبه تيغ كشي هاي ديوانه وار پرداخت وگفت مملكت را ببينيد راديو وتلويزيون را ما دعوت ميكنيم همه چيزش هم مال ماست اما آنها ميروند از آن منافق كور دل كه رييس صف بود وبچه چند ماهه وخانواده اش ويك مشت آدمهاي فريب خورده تحت عنوان مليشيا پليشيا كه نميدانم ديگر چيست فيلم وخبر تهيه كرده وبرخ ما كشيده ودر چشم ما فرو ميكنندالبته فيلم بردارها هم اعتراف كردند كه انها نيز فريب ذرق وبرقهاي منافقين را خورده بودند وقول دادند كه در خدمت امام وانقلاب باشند,

 به اين صورت اين خبر علاوه برماوهواداران جنبش بصورت گسترده در ميان مردم وحتي مرتجعين پيچيدكه خوشحالي وشعف در ميان مردم وترس ونگراني در ميان ارتجاع حاكم ايجاد كرد وتا مدتها سوژه بحث انگيز مجالس ومحافل از هر دست بود بعد از اين رژه بود كه همه كارهاي نيرويي تبليغي وجهاد سازندگي وسياسي در صحنه توسط مليشيا انجام ميشد واسم مقدس مليشيا نيز زبانزد همگان شده بودوكمي بعد هم اسم مليشيا مترادف بود با اگاهي شهامت وفداكاري وكار وتلاش براي مردم ودفاع از آرمانهاي آزادي در برابر خميني وايلغار ارتجاع مليشياهايي كه خود پايه هاي ارتش آزاديبخش ملي ايران شدند.



 ضمن گل گرفتن تنور جنگ ضد خلقي وخانمانسوز خميني اولين واخرين سنگر استوار در برابر صدور ارتجاع وبنيادگرايي شدند آنهايي كه هم اينك در شهر شرف ووفاو رادمردي ومقاومت باز هم تنهااميدو سد استوار وانتي تز بنيادگرايي وتروريزيم بشمارميروند وحماسه هاي فراموش ناشدني خلق كرده وميكنند  همين جا با تكريم وتعظيم در برابرارواح طيبه مسئولين وفرماندهان وسر اكيپ هاي مليشياهاي شهيد دوران رژه  مجاهدان شهيد سر فرازو قهرمان خلق همچون

 فرمانده ومسئولم شهيدفيروز رحيميان

فرمانده شهيدابراهيم گليج

فرمانده شهيد شهرام تقوي

ومجاهدان دلير وشهيد
 ايرج اميرزادي
- عباس ملايي
- سيد نورالدين موسوي
- زهرا اميري
- عليرضا قديري
- جلال شاهمرادي
- فردين گليجان مقدم-
- شهيدمصطفي نيك كاركانديداي سازمان در شهسوارورامسر
- علي اصغر بهزاديفرمانده ارتش آزاديبخش كه در نبرد چلچراغ بعهدش با خدا وخلق وفاكرد
- مليشياي دليرعلي اميري
-پرويز شاهپوري
- و...
آرزو ميكنم بتوانم لااقل قطره اي از درياي آگاهي وصدق ووفاي به عهدوفداي همه چيز اين نسل واين قهرمانان شهيد سرفراز را به قلم بياورم وتا آخرين نفس اجرا واثبات نمايم وراهشان را ادامه دهم.

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود مجاهد قهرمان رویا وزیری شغل ماما از تنکابن...