۱۴۰۳ تیر ۲۳, شنبه

کتاب برخی از شهیدان مجاهد از بندر گز وروستاهای اطراف قسمت دوم ، كشف گور جديد چهار مجاهدسربه دار ديگر

 کتاب برخی از شهیدان مجاهد از بندر گز وروستاهای اطراف قسمت دوم ، كشف گور جديد چهار مجاهدسربه دار ديگر


اخيرا فيلمي از مزار چهار مجاهد خلق در بندرگز به دست ما رسيده كه بسيار گويا و تكان دهنده است. براساس آنچه در اين فيلم آمده اين بار پاسداران جنايت پيشه در جريان قتل عام سال۶۷ چهار مجاهد خلق را به شهادت رساندند و جسد آنان را به «بندرگز» منتقل كرده و در گوشه اي جدا از گورستان عمومي، در زميني متروك و در ميان علفها و درختان خودرو به خاك سپردند.

 

مزار مجاهد شهید عباس عرب طاهری که در قتل عام ۶۷ بفرمان خمینی بشهادت رسیدند

 


مزار مجاهد شهید حسینی بای در بندر گز

نام اين مجاهدين شهيد عبارت است از: دكتر محسن مهراني، نجات خطیر نامنی، عباس عرب طاهری و حسینی بای. آنان مجاهديني هستند كه در ۱۶مرداد۶۷ (مصادف با عيد غدير همان سال) حلق آويز شده و به اين محل آورده شده اند.

به ضميمه فيلم مزبور از مزار اين شهيدان عكس مجاهد شهيد دكتر محسن مهراني به انضمام سند «گواهي دادگستري گرگان» مبني بر اعدام محسن مهراني آمده است. اين سند كه در تاريخ ۴ـ۲ـ۱۳۸۴ توسط «دبيرخانه دادگاه انقلاب اسلامي گرگان» صادر شده است نشان مي دهد كه شهيدان در ۱۶مرداد۶۷ به شهادت رسيده اند. 

خوب است همینجا یک برگشت کوتاهی به دکتر محسن مهرانی میکنیم وبیشتر تلاش میکنیم که بدانیم :

با یاد مجاهد شهید محسن مهرانی

محسن مهرانی

محسن مهرانی

محل تولد: گرگان
شغل:
سن: 31
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: گرگان
تاریخ شهادت: 0-5-1367
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید محسن مهرانی

تا سال۶۴ در بند ۴ واحد یک قزل‌حصار بود، او در بند به مداوای بچه‌ها می‌پرداخت و بچه‌ها اعتماد زیادی به او داشتند.

در زمانیکه درب سلولها در سال۶۲-۶۳ بسته بود او نقش مؤثری در انتقال خطوط و اخبار به سلولها داشت (به‌دلیل ویژگی شغلی‌اش به سلولهای مختلف رفت و آمد داشت). و به‌رغم این‌که همیشه مراقب او بودند او با هوشیاری اینکار را ادامه می‌داد.

بی نام:

در زندان همه را تحت تاثیر خودش قرار می‌داد به‌نحوی که او را به زندان عادی (معتادین) منتقل کردند که محسن روی زندانیان عادی هم تاثیر می‌گذاشت. لباس آنها را می‌شست و به آنها رسیدگیهای فردی می‌کرد، به‌نحوی که معتادین جذب او (سازمان) شده بودند.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

سند اعتراف به اعدام مجاهد شهید دکتر محسن مهرانی



محسن مهرانی سال۱۳۳۶ در گرگان متولد شد. او پس از پشت سرگذاشتن دوره متوسطه وارد دانشگاه شده و در رشته پزشکی به تحصیل پرداخت. با پیوستن به مجاهدین و آرمانهای آنها مسیر زندگی‌اش تغییر کرد. 
هنگامی که دستگیر و در زندان بود، روی زندانیان عادی هم تاثیر میگذاشت. 
تا سال ۶۴ در بند ۴ واحد یک قزلحصار بود در بند به مداوای بچه ها می پرداخت و بچه ها اعتماد زیادی به او داشتند. در زمانیکه درب سلولها در سال ۶۲-۶۳ بسته بود او نقش موثری در انتقال خطوط و اخبار به سلولها داشت. ( بدلیل ویژگی شغلی اش به سلولهای مختلف رفت و آمد داشت) و علیرغم اینکه همیشه مراقب او بودند او با هوشیاری اینکار را ادامه  میداد.
در زندان همه را تحت تاثیر خودش قرار میداد به نحوی که او را به زندان عادی (معتادین) منتقل کردند که محسن روی زندانیان عادی هم تاثیر میگذاشت. لباس آنها را میشست و به آنها رسیدگی های فردی میکرد. به نحوی که معتادین جذب او و این طریق جذب سازمان مجاهدین شده بودند.
رژیم ضدبشری خمینی سرانجام این مجاهد سرفراز را در جریان قتل‌عام۶۷ اعدام کرد که این سند نیز گواهی دیگری بر جنایتهای رژیم در سال۶۷ و کشتار زندانیان بی‌دفاع است.

دبیرخانه دادگاه انقلاب اسلامی گرگان گواهی می‌نماید که آقای محسن مهرانی ف رمضانعلی در پرونده کلاسه انتقالی  ۶۶/۱۵ به اتهام هواداری از گروهک منافقین در تاریخ ۶۷/۵/۱۶ اعدام شد.

برروي فيلم مزارها متني گفته شده كه در توضيح محل دفن است و با حذف پاره اي از كل متن و جدا كردن شعري كه به ضميمه مي بينيد قسمتهايي از متن را ذيلا مي آوربم:

«كبوتران را به خاك افكندند تا بالها خاطره پرواز را فراموش كنند، لبخند را از لبها و ترانه را از حنجره ها ربودند. جهان را تاريك مي خواستند و انسان را خاموش. فدا معجزه كرد و انسان برخاست و پرنده پر گشود. 

روحشان شاد كه چه خورشيد درخشيدند و چه انرژي عظيمي از خود ساطع مي كنند. هرچه استحكام و پايداري از خاكشان احساس مي شود درود، درود، درود. 

در انتهای مشرق خونبار شصت و هفت

اینک شب ایستاده بر انکار شصت و هفت

خورشیدواره های زمینی نمرده اند

تا زنده است آتش تبدار شصت و هفت

اما به شما نگاه مي كنم، به شما، مسعود و مريم عزيز، در اين شب ظلماني ايران شما را مي بينم. نورا و هدا و رحمتا. و چه خوش خداوند گفته است در قرآن: مي خواهند كه نور خدا را خاموش كنند با دهانها و نفسهاي آلوده شان با تهمتها و افتراها، با توطئه ها و بمبارانها و موشكبارانها و حملات زرهپوش و تانك و تيغ و تبر و گلوله، چهارده سال! اما اين اراده خداوند است كه برآن تعلق گرفته نور خود را به تمام و كمال برساند و بالا و بالاتر برود».

 



گز نمونه بارز نسل کشی توسط خمینی وباندهای جنایتکار منوچهر متکی عباس محمدی وماحمد توکلی - محوطه دفن شهیدان

 


گز نمونه بارز نسل کشی توسط خمینی وپاسداران - دیوار گورستان که با محل دفن شهیدان جدا شده است

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید.

https://t.me/shahidanAzadai96


گشتار با تبر ودشنه توسط باند منوچهر متکی واحمد توکلی و....در روستای ولفرا گز (بندر گز)

مجاهد قهرمان سعادت خاری از روستای والفراه گز با تبر توسط باندهای منوچهرمتکی واحمد توکلی وحمایت پاسداران جنایتکار خمینی بقتل رسید


مجاهد قهرمان سعادت خاری که با تبر توسط باند منوجهر متکی واحمد توکلی با شقاوت بی مانند ،بشهادت رسیداز روستای ولفرای گز

نام : سعادت نام خانوادگی :خاری شغل : شاغل كارخانه در تهران

 سن :  ۲۱ ساله  نحوه شهادت :شهيد با زدن تبر بر سرش در شهر بندرگز بشهادت رسید باند جنایت کار منوچهر متکی وشخص متکی که هم در بسیج باندها آدمکش ودر حزب چماقداران وهم در سپاه آدمکش خمینی جلاد وهم در جوخه اعدام عضویت ومشارکت داشت بفرمان خمینی وبهشتی تصمیم گرفته بودند بدلیل محبوبیت مجاهدین در میان جوانان بویژه در شمال وگسترش پایگاه اجتماعی آنها در میان توده های مردم واقشار روشنفکر، نسل مجاهدین وهواداران آنها را برکنند بهمین دلیل این باندها هر کسی را بهر شیوه ای که خمینی بیشتر ببپسندد وخوشحال شود میکشتند این مجاهد قهرمان هم با تبر زجر کش شد. محل مزار: قبرستان عمومی روستاي گز شرقي این تنها مجاهدی است که در مزار عمومی آرمیده است چون متکی وتوکلی وعباس محمدی از بس خشم مردم را دیده بودند از ترس مانع نشدند ودر مزار عمومی این مجاهد را بخاک سپردند 

منوچهر متکی واحمد توکلی زندان به زندان برای شناسائی مجاهدین میرفتند یکی از این موارد سناشائی پرویز کشیری در زندان گرگان بود 

گزارشی دررابطه بامجاهدخلق شهیدپرویزکشیری از مجاهد خلق سعید نقاش از گرگان همبند مجاهد شهید پرویز کشیری 


مجاهد شهید پرویز کشیری که در زندان گرگان شناسائی وبدست منوچهر متکی وتوکلی وعباس محمدی بشهادت رسید

پرویزمتولدروستای گزغربی (بندرگز) در۱۳۳۶وازیک خانواده کشاورزبود.درفازسیاسی یکباردستگیروبشدت مضروب شد.سپاه بندرگز وی رادرداخل خودرو لندرورقرارداد ودرحالیکه نیمه بیهوش بودجلوی درب منزلشان به بیرون انداختند.بدلیل ضرباتی که خورده بود اومدتها درخانه بستری شدوتاروزشهادتش ازبیماری معده بشدت رنج می برد. 

بدلیل شناخته شدگی درمحل سکونتش ،دیگرامکان فعالیت نداشت لذابیشتردرگرگان فعالیت میکردوجزونفرات فعال میلیشیابود. درسال ۵۹درترکیبی ازمیلیشیا برای تمرینات لیاقت بدنی هفته ای چندباربه جنگل (ناهارخوران) میرفتندوفنون دفاع شخصی آموزش می دیدند .وی دارای روحیه بسیارشاداب وسرحالی بود بنحوی که درهرمحیطی که بودآن محیط فضایش عوض میشدوهرکس رابنحوی تحت تاثیرصحبت هاوفضای انگیزاننده ای که داشت قرارمیداد.

درخردادبهار۶۰ به قسمت نهادنشریه منتقل شد. در۲تیر۶۰ساعت ۲بامداد بهمراه برادری درخانه مجاهدشهیدحسین خراسانی توسط سپاه گرگان حمله شدودستگیرشدند.وی تقریبا تا۱۱تیر۶۰درزندان بویه بود.درآن ایام دردفعات مختلف جهت شناسایی گله های پاسداروبسیجی به زندان میامدندوزندانیان راشناسایی میکردند. باآمدن هرترکیبی ازمزدوران چک میشدندکه چه کسانی هستند.یکروزکه دراتاق نشسته بودمتوجه شددونفرکه میایندازنفرات سپاه بندرگزهستند.این دونفرمزدورجنایتکار منوچهرمتکی وپاسداری بنام داوود کرد جزی معروف به مشمش (بدلیل لکنت زبان) بودند یا معروف به داوود ماش ‍.بمحض دیدن پرویزهردوشروع کردندبه صحبت کردن وسری تکان دادندونیشخندی زدندورفتند. پرویزمطرح کردکه بزودی میایندسراغم آنها مرامیشناسندوحسابی باهم درگیربودیم. ازوی سوال شدکه فکرمیکنی کی میایندگفت زیادطول نخواهدکشیدچون به خون من تشنه اند لذاشک نکن که اعدام خواهم شد،چون آنها بشدت جنایتکاروفالانژهستندواینکه منوچهرمتکی سرفالانژبندرگزوتوابع هست وبهمراه پاسدارعباس محمدی(فرمانده سپاه وقت بندرگز) مشغول سرکوب هستند.آنها یک گروه چماقدارهستندبنام محلی شپل(سوت )  . چندساعت بعدازشناسایی پرویز، ساعت ۱۰۰۰صبح چندپاسدارکه ازسپاه بندرگزبودندسراغ پرویزآمدند. نگهبان به پرویزگفت وسایلت راجمع کن .برای اطمینان سوال کردکه بندویاسلولم عوض می شود؟که نگهبان گفت نمیدانم بیابیرون معلوم میکنند. به پرویزچشم بندزدندودرراهرونگهداشتند .به وی گفتم هرجابردندمحمل ما همان هست که صحبت کرده ایم پرویز باشوخی گفت دیگرمحمل نیازی نیست چون بامحمل وبی محمل من رفتنی هستم باهم روبوسی کردیم درحالیکه چشم بندداشت .نگهبان بادیدن این صحنه نگذاشت ادامه پیداکندواوراسریع ازراهروزندان خارج کردندواحتمال خیلی زیادشهریورماه اعدام کردندوپرویزقهرمان همانطورکه شناخت ازمنوچهرمتکی دژخیم داشت حرفش درست بود.

خاطرات یک نسل مقاوم

کشته شدن آقا معلمی که با همه معلمها فرق داشت توسط باندهای بندرگز وعوامل سپاه پاسداران

تاریخ انتشار مطلب ۸تیر, ۱۳۹۹

کشته شدن آقا معلمی که با همه معلمها فرق داشت


مجاهد شهید اسحاق ملاح معلم دلسوز بندرگز که با قمه وچماق های میخ دار بشهادت رسید

روز هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ روزی بود که در ذهن دانش‌آموزان آقا معلم ملاح باقی ماند. اسحاق ملاح معلم ۳۶ساله‌ای بود که در بندر گز به انجام وظیفه دانش‌آموختن به کودکان مشغول بود.

بعد از انقلاب آقا معلم ملاح هوادار مجاهدین شد. آقا معلمی که با همه معلمها فرق داشت.

در شمال ایران هم گیلان و هم مازندران هواداران مجاهدین بسیار زیاد بودند طوری که سخنرانی مسعود رجوی در رشت بزرگترین جمعیت را در خود جای داده بود.

روز هفتم تیرماه مزدوران سپاه در نوکنده بندرگز به منزل اسحاق ملاح ریخته و او را بازداشت و به مقر سپاه بردند.


مجاهد قهرمان اسحاق ملاحی که توسط باند عباس محمدی ، متکی توکلی در بند گز بشهادت رسید

در یک توطئه از پیش تعیین شده، تعداد زیادی از عوامل لمپن و چاقوکشان در بیرون کمیته تجمع کرده بودند. عباس محمدی فرمانده سپاه او را پس از بازجویی از درب اصلی زندان خارج و توسط قمه به دستان و چاقوکشان سپاه پاسداران محاصره شد.

بر بدن او  با چماقهایی که بر سر آن میخ کوبیده شده بود به همراه قمه و چاقو  ضربات متعدد وارد کرده و در همان حال رها کردند.

خانواده اسحاق سر رسیده و فرزندشان را به بیمارستان بردند.

اما با دستور سپاه بیمارستان او را تحویل نگرفت و با همان زخمها در همان روز جان‌سپرد.

جسد او با بدنی خونین سر و دنذانهای شکسته و جای میخ فراوان در بدنش به خاک سپرده شد.

بعدا مشخص شد که پاسدار عباس محمدی از ترس مجاهدین نمیخواست کشته شدن اسحاق ملاح به گردن سپاه بیفتد و این وظیفه را بر عهده چماقداران گذاشته بود.

سپاه پاسداران بیش از چهل سال است که با انواع شیوه‌ها مردم را به مسلخ می‌فرستد.

کشته شدن آقا معلمی که با همه معلمها فرق داشت، قصه‌ای فجیعی از جنایتهای سپاه است که با گذشت بیش از سی سال هنوز خیلی ها در خاطر دارند.

با شروع سال تحصیلی در مهرماه ۶۰ خیلی از بهترین آقا معلمها و خانم معلمها سر کلاس نرفتند، یعنی نبودند که بروند

 

مجاهد شهید کریم ملاح خواهر زاده اسحاق از روستای نوکنده

 که سربدار شد

مجاهدشهید اسدالله ملاحی بدست باندهای ترور منوچهر متکی واحمد توکلی بشهادت رسید


مجاهد شهید اکبر ملاحی از نوکنده بندرگز که بدست پاسداران خمینی وباندهایمتکی توکلی بشهادت رسید


د- اسامي شهدای مجاهد ( هواداران  سازمان مجاهدين) در روستاي گز  ۲۰ شهید ومختصری از بیوگرافی ونحوه شهادت و...


اسامي شهدای مجاهد ( هواداران  سازمان مجاهدين) در روستاي گز  :

تعداد شهیدان سرفراز ثبت شده از گز در این مجموعه ۲۰ شهید

۱- رمضان متكي :    دانش آموز 18 ساله شهيد تير باران در زندان  سپاه گرگان مرداد سال 60  محل دفن: باغچه جلوي حياط خانه شان

مزار پاک قهرمانان شهید ،مجاهدان خلق رمضان علی متکی ورضا متکی دو برادرودومیلیشای جسور، دلاوروفداکار۱۶ و۱۸ ساله از گز که بدست پاسداران جنایتکار خمینی  بشهادت رسیدند 



نام : رمضان  نام خانوادگی : متکی

تحصیلات : دانش آموز تولد: ۱۳۴۲

شهادت : مهر ۱۳۶۰ سن : ۱۸سال

محل شهادت : گز شرقی

مزار پاک  رمضان ومحمد رضا دومیلیشیا ودو برادر از گز که بدست باند توکلی متکی بشهادت رسیدند در مزارع اطراف 


محمد رضا متکی 

نام:رضا  نام خانوادگی: متکی

تحصیلات : دانش آموز  تولد: ۱۳۴۴

شهادت: مرداد ۱۳۶۰  سن : ۱۶ سال

محل شهادت :گز شرقی

مشی ما شورش علیه ظلم است با پرچم گلگون هیهات امام حسین وآرم سرخ فام سازمان پرمجاهدین خلق صدق وفدا قله های فتح شده ماست که ما را بر خمینی وپاسداران بر تر وپیروز میکند ما ستاره های شب کوب وظلمت سوز هستیم ما از مصادیق طارقی هستیم که برادر مسعود با همین نام ما را خطاب کردند علیه ارتجاع  سیاه خمینی .ما با مردم وبا آرمان آزادی  عهد وپیمان بستیم برای تحقق جامعه بی طبق توحیدی وهرگزکوتاه نمیائیم ، وتسلیم نمیشویم وبهر قیمت وفادار وسرافراز خواهیم بود

آری آنها سرفراز راهنما وجاودانه شدند

  

 

مزار محمدرضا ورمضان متکی 

مجاهدین شهید محمدرضا متکی و رمضان متکی برادریکدیگر  واز شهدای گز شرقی- بندرگز  بودند .


مجاهد شهید محمد رضا متکی از شهیدان سرفراز گز

مجاهد شهید رمضان متکی میلیشیای قهرمانی که در ۱۸ سالگی بدست بدست باندهای سیاه منوچهر متکی واحمد توکلی و با حمایت پاسداران جنایت کار خمینی جلاد  بشهادت رسید .

 

 رمضان با صورت سفید وچهره همیشه خندانش معروف بوده است  بسیار با محبت و مثل برادرش محمد رضا مقداری کم حرف وساکت و در کار فعالیت سیاسی  (‌مثل پخش نشریه و چسباندن تراکت و شرکت در بحث های سیاسی) برای سازمان بسیار فعال و از دانش آموزان مدرسه ای در روستای گز بوده است .اودر انجمن جوانان مسلمان گز و منطقه که مقر آن در فلکه(‌میدان ) روستای گز  بوده فعالیت داشته است و در مدرسه جز نفرات فعال و شناخته شده و مورد بغض و کینه بسیجی ها بوده است . 

در فاز نظامی به شهر گرگان رفته بود و در آنجا مشغول فعالیت بوده است و در همانجا هم در تابستان سال 1360دستگیر و در مرداد همان سال تیر باران شد .

پیکر این شهید را پدر و مادر و برادرانش در جلوی حیاط خانه شان در کنار مزار برادرش محمد رضا بخاک سپردند .

لازم به ذکر است که قبر رمضان و محمد رضا از محل خانه شان وقتی که درب اتاق باز می شود قابل رویت است ودیده می شود .ضمنأ‌خانه این شهدا در جریان قیام سال 57 و در فاز سیاسی محل نشست و جلسه نفرات سازمان در آن زمان بوده و به همین دلیل خانواده شان همیشه مورد اذیت و آزار سپاه و بیسج و چماقداران بوده اند .  

۲- مجاهد قهرمان محمد رضا متکی:   

محمد رضای دلیر دانش آموز 16 ساله شهيد تير باران در زندان سپاه بندرگزمرداد60  محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان  رمضان و رضا دو برادر از يك خانواده هستند .

مجاهد قهرمان محمد رضا متکی میلیشیای ۱۶ ساله که بدست باند متکی وتوکلی وپاسداران خمینی جلاد بشهادت رسید

نام : محمد رضا    نام خانوادگی: متکی   تولد :   ۱۳۴۴      حصیلات : دانش آموز

تاریخ شهادت:  ۱۳۶۰     سن : هنگام شهادت ۱۶ سال 

محل مزار: در جلو خانه وباغ پدری برای شکنجه روانی ومستمر خانواده 

محمد رضا که ما او را بطور خلاصه رضا صدا می کردیم بسیار صمیمی و دوست داشتنی ومقداری کم حرف وساکت و در کار فعالیت سیاسی(‌مثل پخش نشرییه و چسباندن تراکت و شرکت در بحث های سیاسی) برای سازمان بسیار فعال و از دانش آموزان مدرسه ای در روستای گز بوده است . او بسیار خوش خط بوده و تمام دست نوشته های بزرگ نویسی شده تبلیغاتی سازمان را که بر روی مقوا های رنگی نیاز بوده او می نوشته است در کار تبلیغاتی کاندیداتوری کاندید سازمان در منطقه گز و بعضأ‌ بندرگز را او می نوشته است؛ در انجمن جوانان مسلمان گز و منطقه که مقر آن در فلکه روستای گز  بوده فعالیت داشته است . 

 

مجاهد قهرمان محمد رضا متکی که بدست متکی وتوکلی 

بشهادت رسید

در پاییزسال ۱۳۵۹ درحین درگیری با سپاه و بسیج در وسط روستایمان دستگیر شده و اورا به زندان سپاه بندرگز برده که وارد سلولی که عبدالحمید امامی که یک روز قبلش توسط سپاه با ضرب و شتم با قنداق تفنگ و پوتین و مشت لگد دستگیر شده کرد ه بودند نموده ؛در این دستگیری نزدیک به ۲ هفته در زندان سپاه بندرگز بوده است . در این سلول بسیار کوچک در هوای سرد پاییزی تشکی که بما داده بودند خیس و قابل استفاده برای خوابیدن در شب نبوده است .

محمد رضا در فعالیت عملیات معروف به باغ لیوانی در سال ۱۳۶۰ حضور فعال داشته  تا آنجایی که در خاطرم است در جریان حمله پاسداران به باغ محل لجستیک عملیات در سال ۶۰ محمد رضا به همراه یکی دو نفر دیگر از بچه ها ؛‌از آنجایی که پاسداران دور باغ را محاصره کرده بودند به بالای درخت رفته و پاسداران همه نقاط این باغ را گشته و آنها را به پایین آورده و دستگیر کردند 

یعنی در هجوم پاسداران به این باغ دستگیر و در تابستان ۶۰ در زندان سپاه تیر باران شد .

زمانی که پاسداران شکنجه اش میکردند وبعد تیر باران شد بیش از ۱۶ بها از عمر پر بارش نگذشته بود 

پیکر غرقه بخونش توسط پدر و مادر و برادرانش در باغ خانه شان که در جلوی خانه شان می باشد بخاک سپرده شد .

لازم به ذکر است که قبر رمضان و محمد رضا از محل خانه شان وقتی که درب اتاق باز می شود قابل رویت است ودیده می شود .ضمنأ‌خانه این شهدا در جریان قیام سال 57 و در فاز سیاسی محل نشست و جلسه نفرات سازمان در آن زمان بوده و به همین دلیل خانواده شان همیشه مورد اذیت و آزار سپاه و بیسج و چماقداران بوده اند .

۳- حسينعلي ترابي :   



مجاهد شهید حسینعلی ترابی از شهیدان سرفراز گز شرقی

 تحصيلات ابتدايي۲۱ ساله شهيد تير باران در زندان سپاه بندرگز مرداد 60  محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان 

مجاهد شهید حسینعلی ترابی از بندر گز که بدست پاسداران وباندهای جنایتکار متکی وتوکلی دستگیر شکنجه واعدام شد

نام: حسینعلی   نام خانوادگی : ترابی 

سن:  ۲۱ سال  تحصیلات : تحصيلات ابتدايي 

 نحوه شهادت : تير باران  محل تیرباران : در زندان سپاه بندرگز تاریخ شهادت:  مرداد 60  

محل مزار : باغچه جلوي حياط خانه شان

مجاهد قهرمان حسینعلی ترابی وپسرعمویش مجاهد شهید محمد رضا ترابی وعلیمحمد ترابی   بدست باندهای فاشیستی گز  منوچهر متکی واحمد توکلی وپاسداران ودژخیمان خمینی جلاد ضد بشر در گز شرقی بشهادت رسیدند  آنها با وفای به عهد وپیمان با خدا وخلق وآرمانهای آزادی تن به ننگ وذلت ندادند والگو وراهنمای جوانان شهر شدند 


مجاهد شهید حسینعلی ترابی ومحمد رضا ترابی که در زندان سپاه بندرگز بشهادت رسیدند

مجاهد قهرمان حسینعلی ترابی وپسرعمویش مجاهد شهید محمد رضا ترابی وعلیمحمد ترابی بدست باندهای فاشیستی گز  منوچهر متکی واحمد توکلی وپاسداران ودژخیمان خمینی جلاد ضد بشر در گز شرقی بشهادت رسیدند  آنها با وفای به عهد وپیمان با خدا وخلق وآرمانهای آزادی تن به ننگ وذلت ندادند والگو وراهنمای جوانان شهر شدند

این  سه شهید سرافراز  پسرعموی هم هستند .


مجاهدان شهید محمد رضا حسینعلی وعلیمحمد ترابی محمد آقا هاشمیان سید محمد میر غفوری که بدشت باند توکلی متکی ومحمدی بشهادت رسیدند

یادشان گرامی وراه سرخشان پر رهرو باد 

۴- مجاهد شهید محمد رضا ترابي میلیشای قهرمانی که توسط باند منوچهر متکی در ۱۶ سالگی بشهادت رسید  :

 دانش آموز 16 ساله شهيد تير باران در زندان سپاه بندرگز مرداد 60  محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان

 

محمدرضا ترابی مجاهد شهید ومیلیشای دلیر ازگزشرقی

مجاهد قهرمان میلیشای خونین بال محمد رضا ترابری  شهید سرفراز خلق ، وفادار به عهد وپیمان از بندر گز

نام: محمد رضا            نام : خانوادگی ترابی

سال تولد:  ۱۳۴۴        محل تولد: بندر گز (گز شرقی)

سال شهادت:  مرداد ۱۳۶۰   تحصیلات دانش آموز

سن:  ۱۶ سال      محل شهادت گز شرقی  

خمینی  از همان ۵۷ وقتی که دید مجاهدین با اقبال عمومی مردم بویژه جوانان وزنان مواجه شد دنبال بهانه ای برای نسل کشی وقتل عام مجاهدین بود این امر در شمال ایران بوضوح عیان بود در این میان میلیشیای مجاهد خلق که بیشترین موتور آگاهی وقوی ترین مانع وسد پیشرفت ارتجاع هار خمینی وحزب چماقداران وبویژه باند فاشیستی وسیاه پوشان منوچهر متکی واحمد توکلی جنایتکار بودند در خط مقدم کشتار جنایتکارانه قرار گرفتند محمد رضای دلیر که یک میلیشای دلیر بود در سیکل کشتار آنها قرار گرفت  ،درهمین رابطه به کمین پاسداران و باند منوچهر متکی افتاد وبعد از شکنجه های وحشیانه بشهادت رسید 

 

یادش گرامی وراه سرخش در رهرو باد 

مجاهد شهید محمدرضا ترابی –گزشرقی مجاهدشهید حسین علی ترابی –گزشرقی این دوشهید سرفراز پسرعموی هم هستند .

مجاهد شهید حسنعلی ترابی ومحمد رضا ترابی وعلیمحمد ترابی که بدست پاسداران در گز شرقی بشهادت رسیدند

این  سه شهید سرافراز پسرعموی هم هستند .

۵- مجاهد شهید علیمحمد ترابی از بندر گز که بدست باند فاشسیتی متکی –توکلی به شهادت رسیده است.



مجاهد شهید علیمحمد ترابی فوتبالیست از بندر گز

نام :علیمحمد   نام خانوادگی: ترابی تحصیلات : در دانشسرايي تحصیل میکرد سن:  ۲۲ساله نحوه شهادت : شهيد تير باران محل شهادت :  در زندان سپاه بندرگز مرداد ۶۰   محل مزار:‌ باغچه جلوي حياط خانه شان .

لازم به ذكر است كه حسينعلي و محمد رضا و علي محمد 3نفر پسر عموي يكديگر بودند كه هر 3 نفرشان به همراه 2 شهيد ديگر پیکر پاکشان در باغچه جلوي خانه شان بخاک سپرده شده اند .

 

علیمحمد ترابی توسط متکی ومحمدی شکنجه شد ودر بندر گز بشهادت رسید

در روستاي گز در مورد محل اعدام اين نفرات مي گفتند كه در كف دست اين نفرات اثرات ماسه دريا بوده است که نشان می دهد به اغلب احتمال این بچه ها را در کنار دریا اعدام کرده باشند .

نكته ديگر در وحشيگري و قساوت و ظلم و ستم آخوند ها و پاسداران و بسيجيان اينكه در زمان دفن كردن اين شهدا در حياط خانه شان؛ پاسداران و بسيجيان و حزب الهی های چماق داراجیر شده روستا ؛ خانواده اين بچه هاي شهيد را كه در حال کفن و دفن و خاكسپاري آنها بودند درمحل دفن و قبرشان سنگ باران كردند .

۶- مجاهد قهرمان سید حسین هاشمیان از مجاهدان دلیر واز فرزندان دلیر بندر گز(گز شرقی) که بدست احمد توکلی ومنوچهر متکی جنایتکار بشهادت رسید 

  كارمند 27 ساله شهيد تير باران در زندان سپاه  بهشهر مهر 60  محل مزار در كنار رمضان و محمد رضا متكي ، حسين برادر شهید محمد آقا  هاشميان است و داراي يك  فرزند پسر بود .

حسین در یکی از ادارات شهر بهشهر مشغول بکار بوده و در همان شهر دستگیر می شود و در زندان سپاه بهشهر زندانی می گردد که در یک عملیات متهورانه از زندان فرار کرده ؛‌اما متأسفانه باز دستگیر می شود و در همان شهر بهشهر بجوخه تیر باران سپرده شده واعدام می گردد .

از شهید حسین یک فرزند بنام محسن مانده است


مجاهد شهید سید حسین هاشمیان که بدست احمد توکلی ومتکی بشهادت رسید

سیدحسین هاشمیان ازگزشرقی

 

مجاهد سرفراز سید حسین هاشمیان که در زیر شدید ترین شکنجه ها بعهدش با خدا وخلق ومیهن وفا کرد وجاودانه شد

مجاهد قهرمان سید حسین هاشمیان از مجاهدان جنگل های مازندران واطراف بودکه به تهران منتقل شد این مجاهد قهرمان در مهر ماه سال ۶۰ دستگیروبه زندان سپاه بهشهرمنتقل شد در آن زمان احمد توکلی ودادستان بهشهردر راستای کشتار مجاهد که بدستور خمینی جان ومالشان حلال شده بود دست به کشتار زدند بطوری که از دختران وپسران ۱۵ تا ۱۷ ساله واز افرادی که فقط نشریه های مجاهدین را میخواندند در لیست کشتار قرار گرفتند مجاهد شهید به چنین جائی منتقل وزندانی شد اما این مجاهد دلیر بعد از مدتی موفق به فراراز زندان سپاه بهشهرشد اما مجددا دستگیروبه زیرشکنجه پاسداران وباندهای مافیائی منوچهرمتکی واحمد توکلی  برده شد .

بارها با وعده های مختلف وتطمیع سعی کردند او را وادارکنند که از آرمانهای مجاهدی خود یعنی دفاع از مردم وآآرمانهای آزادی دست بر دارد اما خار وبوروزبون شدند قاضی ضد شرع ودادستان در یک محاکمه فرمایشی از سید حسین قهرمان خواسته بود که توبه کند اما این مجاهد دلیر ووفادار به خلق وخدا از جایست برخاست وخطاب به آنها خروشید که شخصی که باید توبه کند خمینی نه ما ما جز دفاع از راه امام حسین ودفاع از خلقمان کاری نکردیم ...سپس اورا مجددا به زیر شکنجه های وحشیانه بردند دوسرانجام در مهر ماه ۱۳۶۰ در ساحل دریای مارندان تیرباران کردند.

چون آخوندها وپاسداران وباندهای مافیای بهشهر وگز نگذاشتند پیکر پاک این شهید در قبرستان عمومی دفن شوند او را در باغ خانه پدری اش بخاک سپردند


مجاهد دلیر سید حسین هاشمیان هنگام شکنجه گفت کسی که باید توبه کند خمینی است نه مجاهد خلق وبشهادت رسید 


نام : سید حسین      نام خانوادگی : هاشمیان    شغل : کارمند

سال تولد : ۱۳۳۳    سن :۲۷ سال   تاریخ شهادت: مرداد ۶۰   محل شهادت : ساحل دریای مازندران    مزار گز شرقی در باغ خانه پدریش  .خانواده هاشیمان از خانواده های شناخته شده ومحبوب بندرگز میباشد این خانواده مجاهد پرور چند شهید در راه آرمانهای آزادی ودر نبرد با ارتجاع هاروقرون وسطائی خمینی تقدیم مردم ومیهن اسیر کرده است پدربر اثر فشارهای روحی وروانی ناشی از زجر وفشارهای رژیم وپاسدارن جنایتکارش فوت کرد  وبرادرمجاهدش هم از شهدای گرانقدر مردم گز ومجاهدین میباشد که بدست باندهای چماقدار ومافیائی که توسط منوچهر متکی وپاسداران واحمد توکلی اداره میشد بشهادت رسیدند روز حساب رسی جنایتکاران دور نیست  .

بخش دیگری از زندگی ومقاومت وشهادت  سراسر افتخار مجاهد قهرمان حسین هاشمیان

 

مجاهد شهید سید حسین هاشمیان از رزمندگان جنگل بود که به تهران منتقل شد بعد دستگیر وبه بهشد منتقل شد وبشهادت رسید

 

درسالهای 1354 دربندرگز باالهام از شهدای سازمان مجاهدین ،  یک گروه  هوادارمجاهدین  تشکیل شد  و فعالیت های گسترده ایی در شهرهای بهشهر ، گلوگاه ، بندرگز و گز ، کردکوی ،بندرترکمن و گرگان وعلی آباد داشت  که در این شهر ها هسته هایی تشکیل شد که بطور هفتگی با این هسته ها نشست گذاشته میشدو آخرین آموزش ها به آنان منتقل می شد  همزمان بااوج گیری قیام این هسته ها نقش مهم در بسیج و تهیج جوانان برای تظاهرات ها در این شهرها داشتند و قبل از اوج گیری تظاهرات ضد سلطنتی ،  این هسته ها با بر گزاری تظاهراتهای بزن در رو در این شهر ها برپا میکردند بخصوص در بهشهر و بندرگز و گرگان  ، جوانان این شهرها با سرعت در یک زمان مشخص در یک نطقه مشخص تجمع می کردند و با طراحی از پیش  ، با سرعت ، وارد خیابان اصلی با شعار مرگ بر شاه   می شدند و یک مسیری از خیابانها را طی می کردند و قبل از رسیدن نیروهای امنیتی و شهربانی متفرق می شدند اولین تظاهرات گرگان توسط این هسته ها پشت بانک ملی در فلکه شهرداری درسال ۵۷ تشکیل شد که تعداد بالای 100 نفر بعد از تجمع یکدفعه وارد خیابان شدند و مسیر یک کیلومتر را بصورت بدو رو با شعار مرگ بر شاه طی کردندو بلافاصله متفرق شدند و همین کار در بندرگز برگزار شد و قبل از متفرق شدن ژاندارمهری بندرگز  فرا رسید و تظاهر کنندگان به سمت جاده بندرترکمن رفتند و متفرق شدند و در شهرهای بهشهر و شهرهای دیگر هم که در این ارتباط با این هسته بودند همین کار را کردند. 

مسئول این هسته غلامرضا اسدی بود که در زمان شاه بسیار فعال بود وبا شهرستانهای اطراف هم ارتباط داشت که بر اثر انفجار نارنجک در همان زمان شاه بشهادت رسید 

 حسین هاشمییان   بوسیله یکی از دوستانش که با این هسته در ارتباط بود ، وارد این تشکل شد  ابتدا حرفه ایی نبود ، درکنار کارش فعالیت میکرد  و با شناختی که نسبت به تضاد اصلی پیدا کرده بود   بطور حرفه ایی و با امکاناتی که داشت در اختیار این هسته مرکزی گذاشت وبطور حرفه ایی از ابتدای 1357 کارش را با این هسته شروع کرد و اولین مسئولیت وی توزیع اعلامیه هایی که تحت عناوین مختلف بنامهای ، اتحادیه کشاورزان ، کانون فرهنگیان و........... منتشر میشد را به شهرهای مختلف می برد و به دست هسته های درارتباط قرار می داد  

بااوج گیری قیام مسولیت ها و فعالیت هسته های هوادار سازمان بیشتر شد و با خودرویی   که داشت ترددات مسول این هسته ها را حل می کرد  در یک ماموریتی که بین شهرها داشت موقع برگشت به محل اصلی خود ،   خودرو آنها مورد تهاجم قرار گرفت و مسول اصلی این هسته(غلامرضا اسدی عرب)  به شهادت می رسد و حسین هاشمیان و یکی دیگر از این نفرات  بشدت زخمی میشوند  برای اینکه دست ساواک به آنها نرسد این دو نفر را به نقطه امنی برده شدند تا امنیت آنان تامین شود، بعد از بهبودی نسبی مصادف با فرار شاه خائن بود مجددا به تظاهرات های ضد سلطنتی پیوست تا قبل از شهادت بدست پاسداران خمینی در سال ۶۰ کما کان جراحات  این انفجار را با خود داشت  

بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی  حسین  یکی از اعضای تشکیل دهنده انجمن جوانان مسلمان گز و منطقه بود که مسولیت پخش کارمندی را تا فاز نظامی بر عهد داشت 

حسین علیرغم اینکه خانواده داشت همان موقع آنان را ترک کرد و در فاز نظامی همراه تیم های مجاهد خلق به جنگل رفت بدلیل بخشی از مشکلات ارتباطی که بین این تیم ها با سازمان وجود داشت  برای حل این مشکلات  به گرگان  فرستاده شد  ولی بدلیل اینکه برخی محلهایی که می شناخت  توسط دشمن شناسایی و تحت کنترل بود دیگر جای امنی نداشت و از آن هنگام حسین ارتباطش قطع می شود و به مشهد و از آنجا به تهران می رود  یکی از هوادارانی که در عملیات داخله در سال 65 شهید شد گزارش کرد حسین دنبال ارتباط باسازمان بود که توسط مزدوران شناسایی می شود و سپس دستگیر و به زندان اوین منتقل می شود وبعد از محاکمه در اوین به زندان بهشهر منتقل شد  یکی از هم بندیهایش می گفت حسین توانست باطرحی از زندان فرار بکند که طولی نکشید که مجددا توسط پاسداران دستگیر شد وبرای دومین بار وی را زیر شکنجه های روحی و جسمی بردند  تا وی را تشکنند و تسلیم بشود  مجاهد خلق نه تنها تسلیم نشد این آرزو به دل عوان وانصار خمینی و بطور مشخص احمد توکلی بعنوان دادیار برای خمینی خوش خدمتی میکرد ، کاشت 

یکی از پاسدارانی که او را می شناخت از وی خواست که توبه بکند تا اعدام نشود و برای چند سالی در زندان بماند ولی حسین دلاور بر این مزدور تهاجم کرد و گفت ؛ «کسی که باید توبه کند شخص خمینی است نه ما » تلاش کردند از طریق خانواده اش وی را تسلیم بکنند اما حسین  مثل سرو ایستاد و ایستاده هم به پای اعدام رفت 

وقتی پاسداران جنایتکار با اراده پولادین حسین دلاور مواجه شدند وی را برای اعدام به سپاه بندرگز منتقل کردند  

یکی از همبندی هایش میگفت عباس محمدی فرمانده جنایتکار سپاه وقت بندرگز ،  وی را می شناخت  با دیدنش نعرهای پیروزی می کشید که انگار همه چیز تمام شد و مستمر به حسین قهرمان فحش می داد ولغز برایش میخواند ومیگفت تک تک شما را درهرکجا باشید ، گیر می آوریم و سر به نیست تان می کنیم وگوشتان را جلو سنگ می اندازیم واجازه نمی دهیم در قبرستان مسلمانان دفن شوید جای شما از همین الان جهنم است  

در مقابل حسین قهرمان با رشادت بی نظیر به سمت این جلاد حمله ور می شود و فریاد می کشد « تک تک شما به همراه  امام جلادتان، به زودی بدست مجاهدین به هلاکت می رسید گله های سپاه هرکدام وحشیانه به حسین دلاور حمله ور شدند وی را زیر مشت و لگد گرفتند و سپس وی را به میدان اعدام  در ساحل دریاچه خزر( شهر بندرگز)  بردند (مرغداری یکی از مزدوران سپاه ) واعدامش کردند 

یکی دیگر از همرزمانش نوشت 

مجاهد شهید حسین هاشمیان 35 ساله کارمند در بهشهر از مجاهدینی بود که  بدلیل فعالیت هایش در زمان شاه ودر دورا ن انقلاب ضد سلطنتی  وفاز سیاسی ونظامی ، مهره های رژیم خمینی دربندرگز بویژه منوچهر متکی وعباس محمدی فرمانده سپاه بندرگز کینه زیادی نسبت به وی داشتند .

حسین از رزمندگان مجاهدین در جنگل های بندرگز بود که به تهران منتقل می شود ودر مهر سال 60 در تهران دستگیر وبه زندان سپاه بهشهر منتقل می شود وی بعداز مدتی موفق به فراز اززندان می شود ولی بعداز مدتی مجدد دستگیر می شود وزیرشدیدترین شکنجه ها قرار می گیرد  . وقتی هم بازجویانش که وی را می شناختند از حسین می خواستند که توبه کند تا زنده بماند . حسین در مقابل درخواست این جانیان خروشید :  کسی که باید نوبه کن شخص خمینی است نه ما !!

اورا مجددا زیرشکنجه می برند وسرانجام تحویل سپاه بندرگز می دهند .

حسین قهرمان را در ساحل دریا ی بندرگز تیرباران می کنند .جائیکه غروب دریا را بسیار دوست می داشت وعاشق دریا بود . 

مزدوران نگذاشتند که حسین را درقبرستان عمومی گز شرقی دفن کنند و به ناچار همراه مجاهد شهید رمضان متکی درباغ حیاط خانه شان دفن کردند که مدتی بعد رضا متکی را درهمان محل دفن می کنند بعداز شهادت حسین پدرپیرشان دق می کند ودر کنار حسین دفن می کنند . چند ماه بعد فرزند حسین بدنیا می آید . فرزندی که سالها ی بعد بر سرمزار پدر وعموهایش باز ی می کرد ونمی دانست درزیر خاک پای او چه قهرمانانی ، از جمله پدرش ،‌آرمیده اند.


فرزند مجاهد شهید حسین هاشمیان که بر سر مزار

 پدر ایستاده است

۷- مجاهد سرفراز ووفا دار به پیمان  محمد آقا( سيد محمد ) هاشميان :


سید محمد هاشمیان از بندر گز که در جنگل توسط 

سپاه تیر باران شد

 35 ساله كشاورز شهيد تير باران در زندان سپاه بندرگز  مرداد 60  محمد آقا برادر شهید حسین هاشمیان است  وداراي 4 فرزند بوده است .لازم به ذکر است که حسین و محمد آقا برادر هم هستند


مزار حسین هاشمیان +پدرش که بر اثر فشارهای رژیم وپاسداران ودژخیمانش دق کرده  +برادر دیگرش که بر اثر تصادف در گذشت


مزارمجاهد شهید سید محمد هاشمیان  در بندر گز - همراه ۴ مجاهد که بدست احمد توکلی ومنوچهر متکی بشهادت رسیدند

یکی از بستگان شهید یعنی برادر زاده مجاهد شهید سید محمد هاشمیان طی مصاحبه ای با آقای فلاحتی میگوید 

پدر منوچهر متکی که در حزب جمهوری بود بنام محمد علی متکی به خانواده ما گفت ودر عین حال تهدید میکرد که سید محمد باید فقط چند تا بازجوئی پس بدهد والا میریزند خانه شما ووضع بدتر میشود  وسید محمد هم گفت  منکه کاری نکردم  برای چی بروم  نهایتا عمویم سید محمد را دستگیر کردند در زیر شکنجه های جنایتکارانه رد ومحل وآدرس برادرمجاهدش، سید حسین هاشمیان را میخواستند که سید محمدقهرمان لب نگشود ودژخیمان وپاسداران را ناکام گذاشت وراز دار ووفادار باقی ماند .

این باند کثیف منوچهر متکی واحمد توکلی که پشت همه قضایا بودند  از این طریق میخواستند خانواده ها را تحت فشار بگذارند تا عمویم کوچک ترم (سید حسین ) را دستگیر کنند .


محمد آقا هاشمیان پایدار ووفادار به اصول وعهد وپیمان ایستاد وجاودانه شد

لطفا ببینید منوچهرمتکی واحمد توکلی در دهه۶۰ چه میکردند  :

منوچهر متكي درسال ۱۳۶۰ به‌عنوان نمايندة امام‌جمعة فاسد‌الاخلاق و جاني بندرگز، آخوند رباني، به‌اتفاق احمد توكلي ( داديار وقت و وزير كارسابق) و يعقوب هاشمي يكي از فرماندهان سپاه پاسداران بهشهر جزء نفرات ثابت هيأت محاكمه‌كنندة هواداران مجاهدين در شهرهاي بندرگز، گلوگاه، كردكوي و بهشهر در دادگاه انقلاب بهشهر بود». 

این جنایت کاران سید محمد هاشمیان را همراه با محمد رضا ترابی حسین علی ترابی وعلیمحمد ترابی وسید محمد میرغفوری به جنگل های لیوان بردند اول همه را شکنجه کردند وبعد آنها را روی زمین میکشیدند ونهایتا به درخت بستند وتیرباران کردند یک چوپانی که شاهد بود صحنه را برای خانواده هاشمیان صحنه ها را نقل کرد وکلاه سید محمد هاشمیان را هم میاورد به خانواده آنها میدهد.

 

باند متکی توکلی ومحمدی وربانی امام جمعه فاسد خمینی در بندر گز اجازه ندادند شهیدان را در مزار شهر بخاک بسپارند

نماینده فاسد الاخلاق خمینی در بندر گز بنام اسدالله ربانی  وامام جمعه بند گز وپاسدار جنایت کار عباس محمدی فرمانده سپاه خونریز بندرگز ومنوچهر متکی واحمد توکلی بنام ایرج بازجو اجازه دفن در قبرستان عمومی را ندادند واین پنج تن در حیاط خانه ترابی ها به خاک سپرده شدند  


وقتی جنازه ها را به خانواده ها در کنار سپاه تحویل دادند علاوه بر تهدید به اعدام از آنها چک هائی بعنوان تضمین وگروئی گرفتند که مراسم نگیرند وسر وصدا هم بیرون نیاید .

علاوه بر آن سپاه ومتکی وتوکلی چماقدارها وافراد باند وبسیجی ها را فرستادند تا هنگام دفت پیکرهای پاک مردم حاضر را سنگ باران کنند .


بندرگز یکی از شهرهائی است که در استانهای شمالی بدلیل وفاداری به آرمانهای آزادی وحق حاکمیت مردمی وپایداری در برابر ارتجاع خونریزوپاسداران جنایتکار وبویژه باندهای چماقدار ومافیائی چون حزب چماقداران وباندهائی چون سیاهپوشان منوجهر متکی واحمد توکلی مور آزار واذیت ودستگیری وشکنجه وکشتار وقتل عام قرار گرفتند آنها به دانش آموز مادر دختر وپسر ۱۳و۱۵ساله وزن بار دار نیز رحم نکردند خانواده قهرمان هاشمیان سیدحسین هاشمیان یکی از هزاران خانواده های این میهن اسیر است که قربانی جنایات خمینی جلاد ضد بشر قرار گرفتند اما آنها چون ستاره های دنباله دار چون طارق شب کوب وظلمت سوز بر شب تار وظلمانی حکومت خونریز وفاسد ولایت فقیه شوریدند وراز دار ووفادار الو وراهنما شدند یادشان گرامی وراه سرخشان پر رهرو باد

مجاهد شهید محمد هاشمیان ( محمد آقا ) مجاهد فدا کار وراز دار که لب نگشود واگر گشود شعار مرگ بر خمینی ودرود بر رجوی بود ودر هنگام شهادت پاسداران  اور زجر کش کردند

 

انجمن جوانان مسلمانان گز و منطقه یک بخشی بنام نهاد روستا و کشاورزان داشت که محمد ، یکی از پر شور ترین کشاورزانی بود که عمده وقتش را برای فعالیت های سازمان می گذاشت بطور خاص در ایام پائیز وزمستان کار کشاورزان فصلی  تعطیل می بشد و کشت وزرع نمی شد  در این ایام محمد تمام وقتش را صرف فعالیت های سازمان می کرد ،‌وی یکی ازحافظان نمایشگاههای کتاب  که توسط میلیشیا در خیابانها  گرگان گذاشته می شد  بود چندین بار در درگیریها خیابانی با فالانژها وچماقدار ها مجروح شده بود  

مسولیت توزیع نشریه را به سرپل ها داشت 

همچین محمد ماهانه مبالغی کمک مالی به سازمان میکرد  به چند نفراز میلیشیایی که بلحاظ مالی مشکل داشتند و بخاطر اینکه کار و فعالیت های سازمانی شان را انجام بدهند کمک مالی میکرد 

یکی ازفعالیت های دستجمعی هواداران در ایام فاز سیاسی کار دستجمعی روی زمین های همدیگر بود که به نوبت در آماده سازی و برداشت محصول کشاورزی،  کمک میکردند واین حرکت برای مردم منطقه خیلی چشمگیر  ویک فرهنگ جدیدی بود که همین حرکت خیلی ها مجذوب سازمان شده بودند

در این رابطه تک تک هواداران برای مردم یک الگو بودند بخصوص حضور ووجود کشاورزان در صفوف مردم  خیلی تاثیر گذار بود و به همین دلیل در منطقه گز شرقی بدلیل اینکه عمده مردم هوارا سازمان بودند عوامل رژیم خمینی جرات نمی کردند دراین مناطق حضورپیدا بکنند 

بعد از هلاکت بهشتی  دریک یورش وحشیانه ایی که پاسداران وبسیجی ها به خانه های هواداران داشتند محمد را دستگیر کردند و محمد را مورد ضرب و شتم شدیدی قرار دادند و بعد از چند روز وی را آزاد کردند ومحمد مجددا خود راوصل سازمان  کرد  

درهنگامیکه هوادران منطقه  درجنگل حضور داشتند محمد بعنوان پیک  سازمان نقش بسزایی داشت از تیم های جنگل از طریق محمد با سازمان ارتباط داشتند و خط و خطوط می گرفتند و همچین محمد غذای بخشی از نفراتی که در جنگل مناطق گز شرقی بودند تامین میکرد 

روزیکه چند تیم عملیاتی توسط پاسداران دستگیرشده بودند محمد هم توسط سپاه دستگیر وبه زندان بندرگز برده شد وهمانروز محمد وتنی از یارنش را به دادگاه بهشهر بردند ودردادگاه بعد از ثبت اطلاعات اولیه محکوم به اعدام شدند وآنها را به بندرگز منتقل کردند وبعد از چند روز آنها را اعدام نمودند 

نوسته ای در باره زجر کش کردن مجاهد قهرمان محمد هاشمیان

یکی از هم بندیهایش درزندان سپاه بندگز میگفت : وقتی پاسداران محمد را داشتند برای اعدام می بردند وی در راهرو زندان با صدای بلند شعار می داد  « مرگ بر خمینی و درود بر مجاهدین و درودبر  رجوی  »  پاسداران وی را زیر ضربات مشت ولگد وقنداق تفنگ گرفتد ولی محمد آقا قهرمان درحالیکه چشمان و دستهایش بسته بود به  پاسداران تهاجم کرد و با آنها  درگیر شد و گله های سپاه سر رسیدند ، دست و پایش را گرفتند و به زور  داخل ماشین سپاه پاسداران بردند محمد با تنی چند از قهرمانان مجاهد خلق جعفر کوهستانی ، رضا شمالی ، حسین ترابی ، محمدرضا ترابی  را به پای چوب های  اعدام بردند محل اعدام  همان باغی  بود که هنگام عملیات ، واحد های مجاهد خلق محل الحاقشان بود  

محمد عشق فوق العاده ای به برادر مسعود رجوی و سردار و اشرف داشت و در درخانه اش تصاویر برادر و سردار و اشرف بزرگ به دیوار چسبانده بود و این عشق در وجودش هر روز شعله ورتر میشد و به تک تک میلیشیا ومسولین سازمان عشق می ورزید  و برای حفظ و حفاظت تک تک مجاهدین از هیچ فدایی دریغ نمی کرد  و درعمل این را اثبات کرد می توانست دنبال زندگی اش برود ولی آن آتش سوزان که در وجودش شعله ور شده بود  نمی توانست آرام وقرار بگیرد  وهر جا مزدوران خمینی و بسیجی های برای مجاهدین ومیلیشیا مزاحمت ایجاد می کردند محمد اولین نفری بود که در آن میدان حاضر می شد و به دفاع از آرمانش و همرزمانش می پرداخت 

برجستگی اصلی محمدآقا  شادابی و شور ونشاط و سرزندگی وصریح الجهه بود هرگز خنده از لبنش ترک نمی شد و یک پارچه تهاجم بود مزدوران و بسیجی های محله جرات نداشتند  در مقابلش بایستند 

وی در حمله مزدوران  به خانه های  هواداران  ، محمد و تعدا زیادی از خواهران و برادران میلیشیا دستگیر شدند  و بسیجی های ضدمردمی وپاسداران همه خواهران و برادرانی که دستگیر شده بودند دریک تونلی که جلوی سپاه پاسداران تشکیل دادند ، بچه ها را از این تونل عبور می دادند د و هرکس با هر وسیله ایی که دستش بود  بچه ها را مورد ضرب و شتم قرار می دادند 

بعد از 5روز  الی 30 روز نفرات را از زندان آزاد کردند و محمد قهرمان  بعداز آزادی دنبال وصل بود وقتی فهمید که بچه ها به جنگل رفتند محمد توانست  از طریق مادران مجاهد آدرس را بگیرد و شبانه خودش را به جنگل رساند و صل بچه ها شد  و به وی ماموریت تدارکات داده شد و این کار را تا قبل از دستگیری ادامه بدهیم 

مجاهد شهید محمدهاشمیان- کشاورز40ساله با 4 فرزند بعنوان هوا دار سرشناس مجاهدین  درمحله ی گزشرقی از توابع شهرستان بندرگز  شناخته می شد وی همواره حامی مجاهدین در هر شرایطی بود.

بعداز سی خردادسال  60  مدتی تدارکات رزمندگان  مجاهد در جنگل های گز وحومه را تامین می کرد تااینکه توسط سپاه با ضرب وشتم دستگیر وبه زندان سپاه بندرگز وسپس به سپاه  بهشهر برده میشود  . 

بعداز پیگیری های زیاد ،‌اوایل مرداد ماه سال 60 به خانواده اش اطلاع داده می شود که به سپاه بندرگز مراجعه کنند ،‌در سپاه گفته می شود که محمد را اعدام کردیم اگر خواهان جسدش هستید باید چک سفید بدهید که تا ما مطمئن شویم که مراسم عزاداری برایش برگزار نمی کنید ونهایتا با گرفتن چک سفیداز برادرش  جسدرا تحویل می دهند ! 

 همان روز جسد 4مجاهد خلق دیگررا هم به محله مان- گزشرقی  میآورند .این 5 شهید اولین سری اعدامی های محله ی مان بودند . 

خانواده این پنج شهیدبهمراه اهالی محل ، شهدا رابرای دفن به گورستان عمومی می برند  وسط راه مزدوران چماق دار تحت حمایت سپاه مانع می شوند ومیگن این هامنافق و نجس هستند وشما حق ندارید آنها را در گورستان مسلمانان دفن کنید ! 

خانواده ها مجبورمی شوندکه  اجساد شهدا را به خانه هایشان برگرداندن  مدتی دربلاتکلیفی بودن که کجا این شهدا را دفن کنند ؟ 

نهایتا به پیشنهاد  پدر،  مجاهد شهید محمد رضا ترابی که یکی از هما ن پنج شهید بود همه ی آنها را درباغ خانه شان دفن می کنند . صحنه ها خیلی دردناک بود مادرمجاهد شهید علیمحمد ترابی از شدت شوک به جای گریه کردن می خندید !

در زندان بهشهر محمد آقا را زیر شدیدترین شکنجه های  روحی وجسمی برده بودند   ولی محمد آقا همچنان که خودش بارها  گفته بود که باید مرز هایمان را با این آخوندهای  کثیف وبی دین  درهرشرایطی حفظ کنیم، سرعهد وپیمانش ماند  ود رمقابل بازحویان وشکنجه گران مقاومت کرد وایستاد !

شکنجه گران  برای آزادی وی دو شرط پیش روی محمد آقا می گذاران  : 

اول اینکه علیه برادر مجاهد مسعود رجوی شعار بدهد  ودوم محل اختفای برادرش حسین را بگوید . ولی محمد آقا حاضر به پذیرش هیج یک از این دو شرط آنها نشده بود . نهایتا بعداز شکنجه های فراوان وی را تحویل سپاه بندرگز می دهند  .

یکی از هم بندیهایش در زندان سپاه بندرگز نقل می کرد وقتی محمد آقا را صدازدندوبردند  وی در راهروی زندان شروع کرد به گفتن الله اکبر وشعار مرگ بر خمینی ودرود به مجاهدین که صدایش در تمام زندان پیچیده بود همچنین باپاسدارانی که وی را چشم ودست بسته برای اعدام می بردند درگیر شده بودکه بامشت ولگد وقنداق تفنگ وی را کشان کشان از سپاه خارج کردند. 

محمد آقا را در حومه ی شرقی شهر بندرگز است اعدام کردند . مدتی بعد یکی از اهالی  که شاهد صحنه اعدام محمد آقا بود با آوردن کلاه محمد آقا که در صحنه ی اعدام جا مانده بود تعریف کرد : 

.... محمد آقا تا لحظه آخر علیه خمینی شعار می داد . پاسداران هم طنابی به گردنش انداخته و او را روی زمین می کشیدندونهایتا وی را به درختی بستند و  با  گلوله های ژ-3 از پا تاسینه اش بصورت زجرکش گلوله زده بودند .

آری ، محمد آقا با مقاومت وپایداری روی اصولش عهدش را نسبت به مردم ومجاهدین وفا کرد وبه کاروان شهدای پرافتخار مجاهدین خلق پیوست . 

۸- مجاهد شهید  عيسي سقايي   :

مجاهد شهید عیسی سقائی که در یک درگیری نابرابر با پاسداران در بابل به شهادت رسید 


مجاهد شهید عیسی سقائی از بندرگز که در درگیری با پاسداران بشهادت رسید

نام :عیسی نام خانوادگی:سقائی تحصیلات :ديپلمه ۲۴ ساله .

نحوه شهادت :عیسی قهرمان در بهمن ماه سال ۶۰ در بابل ودریک درگيري با پاسداران ودژخیمان خمینی که برای دستگیری او آمده بودند ، به رزمش ادامه داد وتسلیم نشد ودر همین نبرد نابرابر به شهادت رسید .اوبا وفای به پیمان جاودانه والگو جوانان ونسلهای آینده شد

 مزارشهید: نامعلوم 


مجاهد شهید عیسی سقائی قهرمان شهیدی از بندرگز که در گیری نابرابر با پاسداران در بابل به عهدش وفا کرد

 

او در سال ۵۷ یکی از بازیکنان تیم فوتبال عقاب در گز بود او از فرماندهان عملیاتی داخل کشور بود 


مجاهد شهید عیسی سقائی وعلیمحمد ترابی در تیم عقاب گز

۹- فیض الله اکبری ،مجاهد قهرمان از سربداران قتل عامی است که خمینی جلاد ضد بشر  فتوای آنرا برای نسل کشی مجاهدین داده است

:   ديپلمه  ۳۰ ساله  شهيد قتل عام سال ۶۷   از زندانيان در زندان بویه شهر گرگان بود محل مزاردر جنگلهای کردکوی دفن شد . لازم به ذكر است كه خانواده اش را سر محل مزار فيضل الله خيلي زياد به اين طرف و آنطرف دواندن و پاس دادند و اذيت كردند ،طوريكه پدرش در يك نقطه اي به دژخيمان گفت كه ديگر بدنبال من نياييد كه بگوييد بچه ات اينجا ويا آنجا به خاك سپرده شده است و من ديگر نمي خواهم بدانم كه بچه ام كجا دفن شده است  ، لازم به ذكر است كه فيضل الله با يك اكيپ 4-5 نفره از مرز تركيه خارج شده بود كه توسط دولت تركيه تحويل آخوند ها داده شده اند .فيضل الله هوش و انگيزه بالايي داشت و اكثر سرود ها و ترانه هاي سازمان را حفظ و عاشق برادر بود . 

 

مجاهد شهید فیض الله اکبری که توسط احمد توکلی در زندان عباس آباد بهشهر زندانی وشکنجه شد ودر قتل عام ۶۷ در گرگان بشهادت رسید

عکس شهید فیض الله اکبری از گزشرقی

مجاهد شهید فیض الله اکبری مجاهد سرموضع از شهیدان قتل عام ۶۷ از بندر گز  

 

۳۰۰۰۰قتل عام زندانی سیاسی ومجاهد سر موضع در ۶۷ با فتوای خمینی 

نام : فیض الله    نام خانوادگی : اکبری  سال تولد ۱۳۳۷  سال شهادت : تابستان ۶۷    سن:  ۳۰سال   محل شهادت گرگان 

فیض الله قهرمان در پیامی گفته بود مگر هیولای خونریز خمینی را جز با مشی امام حسین ووفا داری وفدای حد اکثر میشد خار وزبون کرد سازمان ما وما میلیشاهای نسل انقلاب، آرمانی جز جامعه بی طبقه توحیدی نداریم که ازبرادر مجاهد مسعود رجوی آموختیم مگر ما هم مثل بقیه میخواهیم نسل نفرین شده باشیم هرگز وهیهات منا الذله ما با آرمانهای دفاع از خلق وآرمانهای آزادی برادر مسعود پیمان بستیم من چون مجاهدم از نام واز راه مجاهد دفاع خواهم کرد آری  اووفا دار وسرفراز در مقابل هیئت مرگ ایستاد وجاودانه شد.قابل ذکر است که این مجاهد قهرمان همراه مجاهد خلق عبدالحمید امامی ۴ماه در زندان عباس آباد بهشهر بود.

 

 وموقع در یافت حکم هم زیر حکم نوشتند ما هرگز این حکم را قبول نداریم وخواستار آزادی فوری وبی قید وشرط خودمان هستیم. 

یادش گرامی وراه سرخش پر رهرو باد

  


مزار مجاهد شهید فیض الله اکبری


۱۰- جعفر كوهستاني : 

مجاهد شهید جعفر کوهستانی که بدست سپاه بندر گز تحت فرماندهی عباس محمدی جنایتکار به شهادت رسید

نام : جعفر نام خانوادگی : کوهستانی  تحصیلات : دانش آموزسن ۲۲ ساله نحوه شهادت: آنگونه که اخباراز درون باندهای حاکم بر بندر گز وحزب چماقداران میرسید دستگیری های مجاهدین ،بقصد قربت به خمینی جنایت کار که امر به نسل کشی مجاهدین کرده بود وبهشتی جنایتکار هم تمام قد پشت آن بودووارثان بهشتی هم همین را دنبال میکردند به قصد کشت بود بنابراین هیچ حساب وکتاب یا حکمی یا محاکمه ای در کار نبود واز همان آغاز تا سر حد مرگ شکنجه میکردند از کسانی که بسیار شکنجه شده بود مجاهد شهید جعفر کوهی بود سرانجام هم این مجاهد وفا دار به خدا وخلق در سپاه بندر گز تحت فرماندهی عباس محمدی  تیر باران شد

 تاریخ شهادت : شهريور ۶۰ 


همانند دیگر شهیدان از دفن پیکر پاک جعفر کوهستانی دلیر در قبرستان عمومی شهر ممانعت وپیکر پاک این شهید مجاهد در محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان بخاک سپرده شد. 

مجاهد دلیر علی جعفری مانند سایر شهیدان گز به عهدش با خدا وخلق وفا کرد وبدست پاسداران وباندهای خمینی جلاد بشهادت رسید

نام : علی 


مجاهد شهید علی جعفری از شهیدان سرفراز بندر گز 

نام خانوادگی : جعفری  تحصیلات : 

دانش آموز سن:   ۲۰ ساله  نحوه شهادت : شهيد تير باران در سپاه بندرگزتاریخ شهادت :  تابستان ۶۰ محل مزار: مانند اکثر شهیدان گز ونوکنده واطراف آن این میلیشیای دلیر هم بعلت شقاوتهای باندهای متکی وعباس محمدی فرمانده جنایتکار بندر گز اجازه نیافتند تا پیکر پاک این شهید مجاهد را در قبرستان عمومی شهر دفت کنند لذا در  باغچه جلوي حياط خانه شان بامانت گذاشته شد ومزار آن شهید میباشد 


۱۱- مجاهد شهید علی جعفری


مجاهد شهید علی جعفری از شهیدان سرفراز سال ۶۰ که بدست پاسداران شکنجه شد وبشهادت رسید


مجاهد شهید علی جعفری  از بندر گزهم بعهدش با خدا وخلق وبرای آزادی میهن از چنگال خمینی وفا کرد وجاودانه شد

صحنه انتقال جسد علی جعفری بنقل از محمد تقی ریاحی : حرف های محمد تقی ریاحی برای من (‌عبدالحمید امامی )‌ :‌ مادر علی جعفری برای ما تعریف می کرد که ما بعد از کلی پیگیری و در خواست جسد ؛‌عباس محمدی بما گفت که ساعت ۲۴۰۰ شب برای بردن جسد بیایید و ما به هر دری زدیم که ماشین و یا حتی گاری اسبی گیر بیاوریم ؛ از ترس و وحشتی که پاسداران در مردم ایجادکرده بودند هیچ کس حاضر نشد که بیاید و ما مجبور شدیم یک نردبان چوبی را با خودمان به محل بیمارستان بندرگز برده تا جسد را با خودمان ببریم از شهر بندرگز تا خانه مان درروستای گز که حدود نزدیک به ۵ کیلومتر راه می باشد ببریم ؛مادر علی برای محمد تقی تعریف می کرد که در مسیر راه از بندرگز تا روستای گز در چندین نقطه پاسداران و بیسجیان در جلوی ما ظاهر شده و ازما می پرسیدند که این چیست که شمابا خودتان می برید 

  

مزار مجاهد شهید علی جعفری که سنگ مزارش هم توسط باندهای متکی وتوکلی شکسته شد

مادر علی می گوید این جسد پسرم است که اعدامش کردند و ما داریم می بریم به خانه مان برای خاک سپاری ؛ که به این صورت هر بار پاسداران وبسیجیان با فحش ونا سزا به جسد  و پدر علی آنها را شکنجه روحی می دهند ؛ پدر علی گفت که ؛  نزدیک به صبح بوده که ما با  جسد علی بر روی شانه های مان  که بر روی نردبان بوده به خانهمان در روستای گز رسیدیم   .

۱۲- علي حسين تركمان غلامي  :  

مجاهد شهید علی حسین ترکمان غلامی معلم دلسوز ودلاور مردم بند گز 

مجاهد شهید علی حسین ترکمان غلامی که بدست پاسداران خمینی جنایتکار تیر باران شد

 


نام: علی حسین   نام خانوادگی : ترکمان غلامی   شغل:  معلم    سن:  23 ساله 

 نحوه شهادت : این شهید مجاهد ومعلم دلسوز مردم گز ظاهرا در مقر سپاه جنایتکار خمینی در گرگان تیر باران شد اما باندهای جنایتکار توکلی ومتکی وعباس محمدی که پشت همه آنها نماینده فاسد الاخلاق ولی فقیه یعنی خمینی جلاد بود ترتیب همه دستگیری ها وشکنجه ها وبرپائی جوخه های تیر باران جوانان ومجاهد گز واطراف را میدادند اینبار اما در هماهنگی با سپاه گرگان این مجاهد  دلیردر سپاه گرگان تیرباران شد.


مجاهد شهید علی حسین ترکمان غلامی معلم دلسوزیکه بعد از شکنجه های زیاد در گرگان بشهادت رسید

تاریخ شهادت :شهريور ۶۰ محل مزار: اگر دقت کرده باشید از نزدیک به ۵۰ شهید کمتر از انگشتان یک دست ممکن است در یک قبرستان عمومی دفن شده باشند زیرا دفن پیکر پاک شهیدان در مزارع یا باغچه خانوادگی خودش به ابعاد شکنجه های روانی به خانواده ها افزوده میشد واین جنایتکاران از این شقاوت لذت میبردندبهمین دلیل این شهید بزرگوارهم در باغچه جلوي حياط خانه شان دفن شده است


مجاهد شهید علی حسین ترکمان غلامی معلم شهیدو سرفراز

 از بند گز

و البته آنها وهمه این قهرمانان به عهدشان با خدا وخلق وفا کردند، یادشان گرامی وراه سرخشان پر رهرو باد 

۱۳- مجاهد شهید عطا الله  قره دشتی ازگز بندرگز:  


مجاهد شهید عطا الله قره دشتی که سال ۶۰ بدست پاسداران در گرگان بشهادت رسید 

 ديپلمه   23 ساله شهيد تير باران در سپاه گرگان شهريور ۶۰ محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان

مجاهد شهید عطا الله  قره دشتی ازگز بندرگز

  


عکس مجاهد شهید عطا الله  قره دشتی شهیدی سرفرازدیگری از گز بندرگز

نام : عطا الله     نام خانوادگی : قره دشتی      تولد : ۱۳۳۷    سال شهادت: شهریور ۱۳۶۰  محل تولد:  دشتیکلاته گز،محل شهادت:گرگان

مجاهد شهید عطا الله قره دشتی هم مانند بسیاری از جوانان خطه شمال که با آرمانهای سازمان مجاهدین  خلق ایران آشنا شدند همه چیزش را بر کف دست خویش گرفت  وبرای حمایت از مردم ومنافع خلق  تمام عیار به صحنه شتافت تا خود را سپر بلای خلق کند ، زیرا ارتجاع هار خمینی وپاسداران  حتی به جان ومال وناموس مردم هم رحم نمیکردند ودنبال نابود کردن آخرین قطرات آزادی باقی مانده از انقلاب بودند  اما وقتی نسل انقلاب نسل  میلیشیا که با برادر مجاهد مسعود رجوی  وسازمان مجاهدین وبا آرمانهای آزادی عهد وپیمان تا به آخر بسته بودند مانند مجاهد شهید عطاالله  به عهدشان با خدا وخلق  کردند وجاودانه شدند 


۱۴- مجاهدشهید  علی حسین طاهر دشتی ازگز –بندرگز


مجاهد شهید علی حسین طاهر دشتی که در گز بدست پاسداران وباند محمدی متکی وتوکلی بشهادت رسید

: دانش آموز  ۲۰ ساله   شهيد تير باران در سپاه بندرگز شهريور ۶۰ محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان


مجاهد شهید علی حسین طاهر دشتی که در گز بدست پاسداران وباند محمدی متکی وتوکلی بشهادت رسید

مشخصات مجاهد قهرمان میلیشیای دلیر علی حسین طاهر دشتی  که در گز بدست پاسداران جنایت کار خمینی بشهادت رسید .

نام : علی حسین  نام فامیل: طاهر دشتی   محل تولد : دشتیکلا   سال تولد :۱۳۴۰  تحصیلات : دانش آموز  سال شهادت شهریور۱۳۶۰   محل شهادت: بندرگز

اعدام جوانان بی گناه جنایت علیه بشریت است که توسط مقامات وباندها ئی مانند چماقداران حزب جمهوری صورت میگرفت 

بعنوان یک نمونه منوچهر متكي درسال ۱۳۶۰ به‌عنوان نمايندة امام‌جمعة فاسد‌الاخلاق و جاني بندرگز، آخوند رباني، به‌اتفاق احمد توكلي  یا ایرج بازجو( داديار وقت و وزير ...) و يعقوب هاشمي يكي از فرماندهان سپاه پاسداران بهشهر جزء نفرات ثابت هيأت باصطلاح محاكمه‌كنندة  بخوانید شکنجه کننده هواداران مجاهدين در شهرهاي بندرگز، گلوگاه، كردكوي و بهشهر در دادگاه انقلاب بهشهر بود». 

اگرنگاهی به اعدامهای بندر گز واطراف بیندازید  تمرکز اعدام در سال ۶۰ بسیار بسیار زیاد است مجاهد شهید علی حسین طاهر دشتی هم  که یک میلیشیای شناخته شد بود وبذر آگاهی  میفشاند ودر عین حال رژیم خمینی وباندها و پاسداران را افشا میکرددستگیر ومدتی نامعلوم در زیر شکنجه بود وسرانجام در شهریور ۱۳۶۰ در حالی که ۲۰ سال بیشتر نداشت بشهادت رسید  یادش گرامی وراه سرخش پر رهرو باد.

۱۵-  مجاهد قهرمان میلیشیای شهید ۱۷ ساله واحد غریب دشتی از بندر گز

مجاهد شهید واحد غریب دشتی میلیشیای ۱۷ ساله ای که بدست پاسداران وباند توکلی متکی بشهادت رسید

: دانش آموز  ۱۷ ساله   شهيد تير باران در سپاه بندرگز آبان ۶۰ محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان

مجاهد قهرمان میلیشیای شهید ۱۷ ساله واحد غریب دشتی از بندر گز

 

نام :واحد  نام خانوادگی :غريب دشتي 

  تحصیلات : دانش آموز

سن  ۱۷ ساله   نحوه شهادت: شهيد تير باران در سپاه بندرگز توسط باند منوچهر متکی واحمد توکلی 

 

سال شهادت : آبان ۶۰    

محل مزار:   درباغچه جلوي حياط خانه شان بهدف شکنجه روانی ومستمر خانواده بالاجبار بخاک سپرده شد زیرا باندهای خمینی جلاد از دفن پیکر پاک شهید در مزار عمومی شهر ممانعت کردند

 


 میلیشیای قهرمان واحد غریب دشتی پس از شکنجه های تولکی ومتکی ومحمدی بشهادت رسید

لازم به ذکر است که شغل پدر واحد کفاشی در روستای گز بوده و واحد را برای اینکه به او کار نداشته باشند به سپاه بندرگز برده و گفته آمدم تعهد بدهم و پسرم را آزاد کنید که ‌فردای روز بعدش جسد پسرش را بعد از تیر باران به پدرش تحویل دادند .


۱۶- پرویز کشیری از مجاهدان قهرمان ودلیری که بدست پاسداران وباندهای منوچهر متکی واحمد توکلی در گز غربی بشهادت رسید 


مشخصات وتوضیحات :  دانش آموز  ۲۳ ساله     شهيد تير باران درسپاه بندرگز مرداد۶۰ محل مزار باغچه جلوي حياط خانه شان

‌لازم به ذکر است که پرویز همراه بابرادرمجاهد سعید نقاش در خانه یکی از هواداران د رشهر گرگان دستگیر شدند و در زندان سپاه گرگان توسط منوچهر متکی و داود کردجزی شناسای و به سپاه بندرگز برای اعدام برده شدند 

پرویز کشیری از مجاهدان قهرمان ودلیر گز غربی که سال ۶۰ بشهادت رسید

 

یکی از قهرمانان دلاور که در برابر پاسداران وباندهای سیاه منوچهر متکی واحمد توکی وحزب چماقداران بهشتی ایستادگی وپایداری میکرد و به هیچ شانتاژ فشار ویا تطمیعی تن نداد مجاهد قهرمان پرویز کشیری بود از گز غربی بود 

نام: پرویز       نام خانوادگی : کشیری 

سال تولد:۱۳۳۷       سال شهادت: مردادماه ۱۳۶۰ 

سن‌: ۲۳سال   تحصیلات : دیپلم

پرویز شهید : ما در برابر شقاوت های پاسداران وباندهای وحشتی که توسط منوچهر متکی واحمد توکلی تروروآدمکشی وغارت میکنند وپشتشان به خمینی وبهشتی وپاسداران گرم است مگر راهی جز ایستادگی وفدای حد اکثر داریم جرم ماه آگاهی وافشاندن بذرآکاهی ودفاع از مردم ووفاداری به آرمان آزادیست که خمینی قدرت تحمل اینها را ندارد ما هم سوگند خوردیم که تسلیم نشویم وبا تمام قوا وآخرین نفس مقاومت میکنیم وخواهیم جنگید ما پیروز میشویم چون راه ما مثل امام حسین حق است وخمینی باطل است 

شیوه و محل دستگیری به نقل قول از سعید نقاش :‌ 

پرویز وسعید نقاش در تابستان سال ۶۰ در شهر گرگان در خانه حسین خراسانی بودند که روز ۲ تیر ماه دستگیر شدند ؛‌درزندان بویه گرگان توسط منوچهر متکی و داود کردجزی شناسایی شده وروز ۱۱ تیر ماه او را به زندان سپاه شهر بندرگز برده و در آنجا اعدامش کردند . 


۱۷-مجاهد شهید اسماعيل شمالي که بدست جنایتکاران باندمنوچهر متکی بشهادت رسید   : 

نام:  اسماعیل نام خانوادگی :شمالی 

تحصیلات : دانش آموز سن:    ۱۹ ساله

  نحوه شهادت تیرباران

 اما توجه داشته باشید کشتاری که آخوند جنایت کار اسدالله ربانی نماینده وقت خمینی جنایت کار که پشت جنایکاران حرفه ای چون عباس محمدی یا منوچهر متکی ومنوچهر متکی برای نسل کشی مجاهدین بودند واقعا جنایت علیه بشریت است در مدت کمتر از ۶ماه نزدیک ۲۰ نفر از مجاهدین را دستگیر شکنجه واعدام نموند وهیچ کدامشان هم در مزار عمومی شهر اجازه دفن نیفتادند آنهم بقصد شکنجه بیشتر خانواده ها.

 

این مجاهدشهید هم مشمول این جنایت های پاسداران وباندهای متکی ومحمدی وتوکلی شد ودرشهريور۶۰  در سپاه بندرگز تیرباران شد محل مزارش هم در باغچه جلوي حياط خانه شان میباشد آری مجاهدین اینگونه با فدا راه باز کردند وخمینی را از ماه به چاه کشیدند آنانیکه به عهدشان وفا کردند وجاودانه شدند

۱۸- مجاهد دلیرسيد محمد ( آقا ) مير غفوري:

 

نام:  سید محمد(آقا) نام خانوادگی میرغفوری  سن : ۱۹ ساله  نحوه تیرباران  این شهید دلاور با ۴مجاهد که ۳ تن از خانواده ترابی بودند ونفر پنجم هم سید محمد هاشمی بودد جزو اولین سری دستگیری ها وتیربارانها بود که توسط ربانی ومحمدی ومنوچهر متکی واحمد توکلی صورت گرفت آنچنان روی خانواده ها فشار آوردند واذیت وآذار دادند که بی سابقه بود حتی موقع دفن وتشیع ویکرها هم باند متکی وچماقداران حزب مردم وخانواده ها را در جلو خانه وسر مزار شهیدان در یک مزرعه سنگ باران کردند آری( آقا )یا سیدمحمد میرغفوری  در سپاه بندرگز در مهر۶۰  تیر باران شد ومحل مزار ش همانطوری که گفتیم درباغچه جلوي حياط خانه ای به امانت بخاک سپرده شد    


 مجاهد شهید سید محمد میرغفوری

۱۹-مجاهد شهید قدرت الله مهاجراز افسران ارتش آزادی واز شهدای گران قدر فروغ جاودان میباشد

  :  نام : قدرت الله نام خانوادگی :مهاجر تحصیلات : ديپلمه سن  ۳۰ ساله  این مجاهد سر فراز از قهرمانان شهید عملیات کبیر فروغ جاودان است  درسال۶۷ میباشد که همراه ارتش آزادیبخش تا نزدیکی کرمانشاه رفتند این مجاهد دلاور قهرمانانه جنگید وبه عهدش با خدا وخلق وفا کرد وبه جاودانه فروغها پیوست محل مزارش در وادي السلام كربلا در خاک پای سرور شهیدان میباشد  یادش گرامی وراه سرخش پر رهرو باد

 




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود

مجاهد شهید رویا وزیری ومجاهد شهید بهمن مقدس جعفری ومادر گرامی مادر مقدس تهرانی چند خاطره ویاد بود مجاهد قهرمان رویا وزیری شغل ماما از تنکابن...